انواع آسیب های روانی و روش های کار با آنها

تصویری: انواع آسیب های روانی و روش های کار با آنها

تصویری: انواع آسیب های روانی و روش های کار با آنها
تصویری: ۵ نکته که لازمه درباره بیماری های روانی بدانید 2024, آوریل
انواع آسیب های روانی و روش های کار با آنها
انواع آسیب های روانی و روش های کار با آنها
Anonim

انواع مختلفی از آسیب ها وجود دارد:

  • ترومای وجودی (موقعیتی تهدید کننده مرگبار) ، همراه با ترس از مرگ و فرد را در مقابل یک انتخاب قرار می دهد: عقب نشینی به درون خود یا نشان دادن قوت ذهنی ، برای قوی شدن.
  • ضربه از دست دادن (مرگ عزیزان) ترس از تنهایی را برمی انگیزد و فرد را با یک انتخاب روبرو می کند: تمرکز بر احساس عزاداری و اندوه ، یا ترک آن در گذشته.
  • ترومای رابطه (سوءاستفاده ، خیانت یا قطع رابطه) باعث سرخوردگی و عصبانیت می شود و به شخص حق انتخاب می دهد: به هیچ کس دیگر اعتماد نکند ، یا اعتماد و دوست داشتن دوباره را بیاموزد.
  • آسیب ناشی از یک اشتباه جبران ناپذیر (یک عمل غیراخلاقی) باعث احساس گناه و شرم می شود و باعث می شود که فرد مسئولیت خود را در قبال آنچه انجام داده است بپذیرد یا نپذیرد.

کار با این نوع ضربه ها چه ویژگی هایی دارد؟

با دانستن مدل کلیدی کار با تروما (قسمت بالغ- بزرگسال ، دردناک- مشکل زا ، قسمت کنترل کننده تهاجم) ، اجازه دهید با شما در مورد ویژگی های کار با انواع مختلف آسیب ها بحث کنیم.

ترومای وجودی

یکی از موثرترین صورت های فلکی رویارویی با مرگ است. این کار به صورت زیر انجام می شود. جایگزین ها در زمینه کار تنظیم قرار می گیرند: شکل "مشتری" ، شکل "زندگی" و "مرگ". و در این فضا ، معاون مشتری به دنبال مکان خود است. اغلب اوقات ، راههای زندگی و مرگ دو چهره هستند که نه تهدید می کنند ، بلکه به فرد کمک می کنند ، از او مراقبت می کنند ، اما به طرق مختلف. و سپس ، در روند قرار دادن ، تعدادی از مداخلات اعمال می شود ، که طی آن مشتری همه انواع منابع موجود را دریافت می کند که به چرخش به سمت زندگی به عنوان یک هدف در ذهن فرد کمک می کند.

اگر شخصی از مرگ ناگهانی می ترسد ، ما از مشتری می گوییم بخشی از او که از این می ترسد و علت اصلی این حالت ("چیزی که با آن ارتباط دارد") استنباط می کنیم. دلیل آن ممکن است در تجربه بیوگرافی مشتری ، در تجربه اجدادی نیاکان (مرگ یکی از بستگان در جنگ) ، در تجسمات تجسم قبلی نهفته باشد. بسته به خوشه علت ، وضعیت با روشهای یکپارچه صورت فلکی سیستمیک ، NLP ، هیپنوتیزم اریکسونی ، درمان رویه ای ، تحریک آمیز و بدن و غیره پردازش می شود.

پیشنهادات غیرمستقیم که در داستانها و مَثَلها نهاده شده است و درمانگر به آنها می گوید در این شرایط بسیار خوب کار می کند. به عنوان مثال ، تغییر فصل ها ("در بهار ، برف می میرد و به آب تبدیل می شود") می تواند نماد فصلی ، موقتی بودن همه چیز باشد. مرگ تجدید ، دگرگونی ، دگرگونی است ، این فقط یک تغییر در شکل هستی است ، این یک تجربه جدید است. چرخش ، تغییر از یکی به دیگری - این طبیعی و طبیعی است.

نمونه هایی از کتاب های سفر مایکل نیوتن ، هدف روح ، و زندگی مودیز پس از مرگ ، زندگی پس از زندگی ، و جایی که رویاها ممکن است بیایند می تواند در کمک به مشتری برای مقابله با پدیده مرگ بسیار مفید باشد. کتابها و فیلمهای مربوط به تجربیات پس از مرگ و همچنین داستانهایی از تجربه مشاور و مراجعین وی می تواند در اطمینان بخشیدن و تنظیم مثبت مراجعه کننده بسیار مفید باشد. مشتری ممکن است نگرشی فرهنگی نسبت به مرگ به عنوان چیزی وحشتناک ، سیاه ، دارای رنگ منفی داشته باشد ، و هنگامی که ما درک چرخه ای بودن ، استعاره های تجدید ، داستان سفر در روح ، داستانهای هدایای جادویی را که نیاکان پس از مرگ به فرزندان خود می دهند معرفی کنیم - ما در واقع تصور مشتری را از تصویر مرگ به تصویری مثبت تر تغییر می دهیم.

استعاره زندگی به عنوان یک مدرسه بسیار خوب عمل می کند. طبق این استعاره ، ما به منظور رشد ، توسعه ، یادگیری مهمترین چیزها به سیاره زمین می آییم. برای این ، شرایط عالی برای آموزش و قبولی در امتحانات انتقالی روی زمین ایجاد شده است. در صورت عدم موفقیت در آزمون ، برای تجسم بعدی باقی می ماند. در این استعاره ، یک فرد می تواند در زمین در نقشهای مختلف تجسم یابد: گدا و ثروتمند ، زن و مرد ، آزاد و برده ، پادشاه و عام.ماهیت این حرکت از کلاس به کلاس مدرسه غنی سازی تجربه روح ، افزایش توان معنوی ، توانایی عشق و غیره است.

بنابراین ، قبل از شروع به صورت فلکی در مورد موضوع مرگ و زندگی ، باید موارد زیادی را به مشتری بگویید و در مورد مواضع و دیدگاه ها به توافق برسید. ابتدا باید نشانه ها را قرار دهید و سپس تصمیمات را اجرا کنید. مهم این است که موضوع زندگی و مرگ توسط شخص صور فلکی به اندازه کافی خوب طراحی شده باشد. وقتی خود صور فلکی در مورد این موضوع آرام و متعادل باشد ، می تواند به مشتری کمک کند.

گاهی اوقات باید به درمان تحریک آمیز متوسل شوید. یک روز دختری به کلاس ما می آید و از پشت در می گوید: "من می خواهم بمیرم. کمکم کنید". دختر در چند پتو پیچیده شده بود و چند نفر بالای سر او نشسته بودند. خیلی سخته. نفس کشیدن تقریبا غیرممکن است. دختر ، که زیر چنین باری افتاده بود ، فریاد زد: "از من دور شو … من همه چیز را فهمیدم … من قبلاً می خواهم زندگی کنم …" البته این یک تحریک بسیار سخت بود ، اما دختر ما را ترک کرد آن شب بسیار شادتر

در یکی از تکنیک های "Thanatotherapy" ، یک مراسم تشییع جنبه نمادین مدل سازی شده است. مشتری در یک تابوت نمادین قرار می گیرد ، سخنرانی های خداحافظی مربوطه روی بدن او تلفظ می شود ، او بسته می شود ، دفن می شود. تأثیر روش بسیار جالب است. مشتری با انرژی مرگ در تماس است. و در این تماس ، همه چیز بسیار جدی است. و وقتی او او را لمس می کند ، او بلافاصله همه "شوخی ها را کنار می گذارد!". او بلافاصله می فهمد: "هنوز وقتش نرسیده است! کارهای زیادی دارم. من هنوز زنده خواهم ماند. من کسی را دارم که به او اهمیت می دهم. من چیزی برای زندگی دارم."

پس از انجام روش درمانی ، یکی از مراجعان افسرده شروع به دفاع از حقوق خود کرد و با دیگران قسم خورد. این در واقع یک نشانه بسیار خوب است. ظاهر پرخاشگری در چنین بیمارانی به معنای بازگشت زندگی به آنها است. این امر باید برای بستگان مراجعه کنندگان توضیح داده شود تا آنها از این روند بهبودی در خانه حمایت کرده و واکنش درستی نشان دهند. می توانید مثلث کارتمن (نجات دهنده - قربانی - متجاوز) را به یاد بیاورید. ترس از مرگ تأکید بیش از حد بر وضعیت قربانی است. به عنوان مثال ، مشتری در حالی که دیگران را نجات می دهد ، بسیار خسته است و در حالت انفعال و ترس قرار می گیرد. او می تواند با تحریک انتقال سریعتر به مرحله تهاجمی ، و بیدار کردن خشم سالم ، از موقعیت قربانی منحرف شود. این در حال حاضر نقش مهمتری برای مشتری است. یا می توانید دستور دهید به دیگران کمک کنید ، حتی افراد ضعیف تر. بعضی اوقات هم خیلی خوب کار می کند. اما نکته اصلی این است که تداخل سیستمیک را حذف کنیم ، به همین دلیل قربانی شدن برای مشتری مفید است. این امر مشتری را از صفحه مثلث خارج می کند و از دایره معیوب به طبقه جدیدی از زندگی می برد.

داستان کوچکی از زندگی زمانی که وارد موزه تاریخ محلی شدم احساسات بسیار راحتی نداشتم. در پنجره های نمایش عکس هایی از تمام کارگران کارخانه در سال 1895 ، در سال 1913 و غیره وجود دارد. اینها صدها چهره افراد مرده هستند که از روی عکس به بازدیدکنندگان نگاه می کنند. معلوم شد برای من خیلی سخت است. غلظت بیش از حد انرژی مرگ بنابراین ، عکس های مردگان در خانه برای زنده ها چندان مناسب نیست.

مثال دیگر باستان شناسی است. من در چندین سفر باستان شناسی شرکت کرده ام. جالب بود تا زمانی که انرژی متصل به آثار باستانی به دیدار شما می آمد. "سلام ، شما به دنبال چیزی بودید ، ما اینجا هستیم!" این حداقل بسیار ناراحت کننده است. یک مورد را به خاطر می آورم ، رئیس اعزامی بالتیک ما را عصر هنگام در مکانی جدید دور آتش جمع کرد و گفت: "به دستورات ایمنی دقت کنید. اگر شب هنگام شب به سراغ شما می آید ، سعی کنید با او به خوبی صحبت کنید و توضیح دهید که می خواهید بخوابید و از او بخواهید که دخالت نکند. اگر متوجه نشده اید ، آن را به زبان ناپسند روسی ارسال کنید. اگر قسم خوردن کمکی نمی کند ، در اینجا دعایی به مادر خدا وجود دارد ، تا همه را بازنویسی کند ، حفظ کند و در صورت لزوم استفاده کند. " من در الگو به طور کامل شکست خوردم ، و او سالها بود که آثار باستانی را حفاری می کرد و سیستم امنیتی خاص خود را داشت. سه سطح.

از دست دادن ضربه (مرگ عزیزان).

هنگامی که یک بیمار در حالت ضربه از دست رفته به درمانگر می آید ، وضعیت او شبیه حالت قهرمان ویتسین بین مورگونوف و نیکولین در "اسیر قفقاز" می شود. او در حال حرکت است. آینده مبهم است و آگاهی او به طور تکان دهنده به واقعیت قدیمی ، به چیزی که قبلاً برایش عزیز بود ، می چسبد ، سعی می کند شبح را در آغوش بگیرد ، سعی می کند با چیزی که دیگر وجود ندارد ارتباط برقرار کند. درمانگر با آن چه کند؟ چگونه می توانید به سازگاری با زندگی جدید خود کمک کنید؟

می توانید به او کمک کنید تا به برنامه ریزی برای آینده و رویاها روی بیاورد.

می توانید پیکره های فرزندان او را در چیدمان قرار دهید ، به طوری که او بفهمد کسی برای زندگی وجود دارد و شخصی برای مراقبت از او وجود دارد. ارزش زندگی به خاطر بچه ها را دارد. کودکان باید مراقبت شوند. فقط تصور کنید که چقدر به پدر (یا مادر) نیاز دارند …”اینها عبارات-بدیهیات عجیب و غریب هستند. بحث با آنها غیرممکن است. و تصویر کودکان و آنچه ارزش ادامه زندگی را دارد ، بسیار هوشیارانه مشتری ، او را از خلأ انکار زندگی خارج می کند.

می توانید با مردگان جدا شوید و به آینده روی آورید: "در آرامش استراحت کنید ، من زنده خواهم ماند. با مهربانی به من نگاه کن. " نمادهای جداسازی می توانند بسیار متفاوت باشند. جدیت و احترام در این مراسم بسیار مهم است.

ساده لوحانه است که باور کنیم ما با کلام ، اعمال و آیین های خود بر جهان مردگان تأثیر می گذاریم. پارادایم روانشناختی معتقد است که با آیین های احترام ، ما دنیای زندگی ، پیش بینی ها ، نظرات ، باورها و نگرش های زندگی را تنظیم می کنیم. در واقع ، پدیده رابطه بین مرده و زنده فقط یک پدیده است ، پدیده ای که هنوز برای ما قابل درک نیست. هنوز شواهد علمی کمی در این زمینه وجود دارد. و برای بسیاری از مردم ، تکیه بر چیزی که غیرقابل درک است ، اما زمان آن را آزمایش کرده و به وسیله سنت تقدیس شده ایمن تر از اتکا به داده های ناچیز علمی است.

وقتی در اشرم سای بابا در هند بودیم ، به مزار پدر و مادرش رفتیم و گلدانی از گلها را روی حصار آویختیم. به محض این که این کار را در روز روشن انجام دادیم ، موجی از گرمای داغ بر ما جاری شد ، ما فقط یخ زدیم و تقریباً بدون نفس کشیدن احساس کردیم که آبشار جشن ، لطافت و هیبت در ما جاری است. همانطور که خداوند تاج سر را می بوسید. و با خوشحالی از آنجا برگشتیم.

گاهی اوقات ، با ندانستن ماهیت و معنای مراسم ، به سادگی با تکرار برخی از اقدامات نامفهوم پس از مردم ، احساسات بسیار قوی و خارق العاده ای به شما دست می دهد. یکی از این قسمت ها در صربستان اتفاق افتاد. ما زبان ارتباطات بدون خشونت را آموختیم. و در وسط روز همه بسیار خسته بودند. یکی از شرکت کنندگان متوجه خستگی عمومی ما شد و پیشنهاد کرد کمی گرم کنیم. ما 5 دقیقه در یک رقص گرد مثل مهدکودک قدم زدیم ، چهار قدم به یک طرف ، چهار قدم به طرف دیگر ، چهار قدم به مرکز ، چهار بیرون و به همین ترتیب به مدت 5 دقیقه. هیچ پویایی خاصی وجود نداشت. اما نتیجه به سادگی شگفت انگیز بود. من کاملا هوشیار ، سرشار از انرژی بودم و چند ساعت دیگر تا پایان روز عالی کار کردم. متوجه شدم که در لحظه رقص دور ، اتفاق مهمی افتاده است. من از شرکت کننده در این مورد پرسیدم ، منظور چیست؟ چطور چنین چیزی اتفاق افتاده است؟ او به من گفت که این یک تکه کوچک از آیینی است که سلت های باستانی در 21 مارس انجام دادند و به خورشید سلام کردند و انرژی آن را به زمین دعوت کردند. در حقیقت ، بدون اینکه خودم متوجه شوم ، کورکورانه ، به مدت 5 دقیقه در آیین باستانی دعوت از انرژی خورشید به زمین شرکت کردم و این به من احساسات شگفت انگیز و فراموش نشدنی داد. آن ها در 5 دقیقه مراسم ، انرژی خورشید همه را پر کرد ، صرف نظر از این که معنی را می دانست یا نه. به نظر می رسد که شما ممکن است اصل مراسم را ندانید ، اما جلوه های آشکاری را دریافت کنید. و به این معنا ، وقتی از یک مشتری که در آسیب روحی است می خواهیم از مرحوم خداحافظی کند ، او را با حجاب ببندد ، او را به دنیای مردگان ببرد ، در را ببندد ، یک خط تقسیم بکشد ، ما به او پیامی دهید - همه چیز به درستی انجام شده است. مرده ها همه خوبند. آنها جایی هستند که باید باشند. مشتری دیگر پیش بینی منفی ندارد. گشتالت کامل است. ما هر کاری که می توانستیم برای آنها انجام دادیم.

یکی از موقعیتهای نسبتاً دشوار این است که فرد وقت نداشت و نتوانست به دلیل ناگهانی بودن آن (حادثه ، برق گرفتگی و غیره) خود را برای مرگ آماده کند.اغلب آنها مدتی را با اقوام زنده خود می گذرانند. آنها آنها را "میله" می نامند. کمک به چنین مرده هایی بسیار مهم است: همه چیز را با نام مناسب خود صدا کنید ("مادربزرگ عزیز ، شما مردید") ، جهت گیری کنید ، به مکان مناسب برسید ، نشانه های احترام را نشان دهید ، با قدردانی به اشتراک بگذارید.

مراسم مذهبی کلیسا همچنین برای کمک به مشتری در این کار بسیار مفید است ، اگر از نظر فرهنگی برای وی آشنا باشد.

ترومای رابطه

شایع ترین موقعیت آسیب زای روابط ، طلاق ، جدایی است. همراه با عصبانیت و ناامیدی. "من امیدوار بودم که 100 سال با او خوشحال باشم ، اما او از من سوء استفاده کرد و به سوی دیگری فرار کرد. و من ، به عنوان سپرده گذار بانکی که ترکید ، سرمایه گذاری کردم ، سرمایه گذاری کردم ، اما چیزی دریافت نکردم. " ناامیدی شدید است ، و ممکن است با یک تصمیم همراه باشد: "همین! من به هیچ کس دیگری اعتماد نخواهم کرد! من قلبم را به روی دیگران باز نمی کنم! " یا ممکن است با الزامی به درمانگر به عنوان یک شعبده باز قدرتمند همراه باشد: "شوهرم را به من بازگردان!"

در مورد این وضعیت در صورت فلکی چه می توان کرد؟ می توانید با عصبانیت واکنش نشان دهید. او می تواند دلایلی را برای توجیه یکدیگر جستجو کند: نگاه کنید ، شما با این کار شریک شدید - با این ، به همین دلیل است که نمی توانید با هم باشید. تقصیر کسی نیست ، بلکه یک بدبختی است. در عمل ، من موردی داشتم که وضعیت مهد کودک بر روابط جنسی زن و شوهر تأثیر می گذارد. اگر برنامه های منفی را حذف کنیم و این کار را به طور متقارن برای هر دو شریک انجام دهیم و علاوه بر این یاد بگیریم که مشکلات را با هم بحث کنیم ، در یک گفتگوی محترمانه ، بسیاری از موارد را می توان بازیابی کرد. این یک کار مشترک است و درمانگر به شما کمک خواهد کرد.

این ایده که هر رابطه ای متقارن و متقابل است بسیار مولد است. فردی که خودکشی می کند ، بدون داشتن برنامه های منفی نمی تواند با یک دوستدار زندگی و یک فرد خوش بین رابطه طولانی مدت و شادی برقرار کند. اگر دو نفر دور هم جمع شوند ، به این معنی است که ساختار برنامه های داخلی آنها به این اتحادیه اجازه می دهد. یک دنده باید با چرخ دنده دیگر مناسب باشد. و اگر فقط یکی از زوجین تحت درمان قرار گیرد ، می تواند عدم تقارن را افزایش دهد و می تواند منجر به خرابی نهایی رابطه شود. یکی - آزاد - دوید تا قله های موفقیت را فتح کند ، و دیگری با بار خود در گودال باقی ماند. بنابراین ، در صورت تمایل به بازسازی روابط ، بسیار مهم است که در مورد درمان موازی یا همزمان هر دو شریک به توافق برسیم.

اگر احیای رابطه قدیمی امکان پذیر نیست ، باید روی جذابیت مشتری برای شریک جدید و ایجاد روابط جدید کار کنید. هدف در چنین کاری ممکن است حالت جدیدی باشد: "من یک مرد جذاب هستم (من یک زن جذاب هستم)". بگذارید برای شما مثالی بزنم. زنی رو به من کرد. هنگام دست دادن ، دست مانند شاه ماهی است - مرطوب و سرد. انرژی صفر است. یک سوال بسیار مهم این است که او به طور کلی چگونه راه می رود و نفس می کشد. درخواست: "شوهرم نزد معشوقه اش رفت. کمک". به دلایل واضح ، هیچ کار موازی مشترکی وجود نداشت. ما کارهایی را برای بهبود منبع جذابیت شخصی خود انجام دادیم. پس از چند ماه کار و مجموعه ای از صورت های فلکی ، مرد به خانه بازگشت. در این زمان ، دست دادن این زن بسیار گرم ، نرم و پرانرژی شده بود. و سطح انرژی به 100 رسید. بنابراین ، یکی از مهمترین وظایف مشاور و درمانگر این است که مراجعه کننده را از درخواست "شوهرم (شریک زندگی ام) را به من پس بده" به درخواست "چگونه جذاب ترین تبدیل شوم" تغییر دهید.

یکی دیگر از جنبه های بسیار مهم برخورد با آسیب های روابط است. ارائه ضمانت در این زمینه غیرممکن است. تمام کارها توسط خود مشتری انجام می شود. درمانگر به سادگی دستیار ، راهنما ، متخصص در استفاده از ابزارهای مختلف برای تغییر است. این واقعیت که یک فرد منابع بیشتری خواهد داشت ، درست است. اما بازگرداندن روابط قدیمی یا جستجوی روابط جدید به عهده خود مشتری است.

بنابراین ، در برخورد با آسیب های روابط ، باید بسیار تلاش کنید تا تصویری مثبت از خود ایجاد کنید: "من خوب هستم". و فرض کنید ما همه ناامیدی ها و روابط قدیمی را جدا کرده ایم ، از شوهران سابق ، عاشقان جدا شده ایم ، به طوری که فرد برای روابط جدید آزاد می شود.و به نظر می رسد که فرد برای روابط جدید آزاد شد. و فاقد مهارتهای اساسی رفتاری است. او نمی داند چگونه آشنا شود ، ارتباط برقرار کند ، ببوسد ، دعوت به رقص کند ، از او مراقبت کند. چه باید کرد؟ لایه عظیمی از رفتار درمانی وجود دارد ، این دوره طولانی مدت آموزش و انجام تکالیف خانه تا نتیجه است. درمان سیستمیک و آموزش رفتاری دو روی سکه هستند. یکی باید با دیگری همراه باشد.

مثال دیگر از تمرین. یکی از مشتریان مشتری از عدم توجه مردان شکایت کرد و خود او عکس های خود را با مایو در اینترنت منتشر کرد. در تنظیم ، معلوم می شود که بینندگان عکس های او مردانی 60 ساله هستند و توجه! - همسران آنها در حقیقت ، آنها رابطه جنسی مجازی با او داشتند و انرژی را برای رابطه واقعی از او گرفتند. در این مورد تنها یک توصیه وجود دارد-حذف عکسها از شبکه و اغوا کردن مردان ، ایجاد روابط واقعی با آنها ، در حالت یک به یک.

جراحت یک اشتباه مهلک.

به عنوان مثال ، من داستان پیرمردی 60 ساله را برای شما بازگو می کنم که مادر 80 ساله اش برای مدت طولانی بیمار جدی بود. بدترین چیز برای او معلوم نشد که او مرده است ، بلکه این است که اندکی قبل از مرگ او ، او فکر کرد که او در خواب است ، برخی از موضوعات موضوعی مربوط به بیماری او و دفن احتمالی را در اتاق او ، در اتاق خود ، مورد بحث قرار داد. و ناگهان متوجه می شود که او بیدار است و همه چیز را می شنود و اشک بر گونه هایش جاری می شود. این یک اشتباه جبران ناپذیر برای او بود. این کلمه گنجشک نیست ، اگر بیرون برود ، آن را نمی گیرید. وقتی در این مورد صحبت می کرد ، او به معنای واقعی کلمه اشک می ریخت. این عمیق ترین پشیمانی بود. و ناتوانی در برگرداندن همه چیز به محل اصلی خود ، ناتوانی در اصلاح آن.

اغلب یک اشتباه جبران ناپذیر برای یک فرد می تواند خیانت ، حاملگی برنامه ریزی نشده ، سقط جنین ، حادثه ای باشد که منجر به مرگ افراد شود. این وضعیت باعث احساس گناه شدید می شود: "من هیچکس نیستم ، تو نمی توانی مرا صدا کنی" ، "من مقصر همه چیز هستم" ، "من هیچ حقی ندارم" ، "من لجن روی گل و کپک هستم." این قوی ترین مهار درونی خود است. یک فرد از فرصت های شغلی ، روابط ، پول فقط به دلیل احساس گناه استفاده نمی کند.

برای درک جدی پیامدهای این ضربه ، موقعیت را تصور کنید. "روزی روزگاری جراح بزرگی بود که با هنر بی نظیر خود 50،000 نفر را از مرگ حتمی نجات داد. و 50،001 بیمار روی میز عمل وی فوت کردند. و حرفه خود را به عنوان جراح کنار گذاشت و به سرگردانی پرداخت. و هیچ کس نمی داند کجا مرده است. " اما او می تواند 50 هزار نفر دیگر را از مرگ نجات دهد. بنابراین ، آسیب ناشی از یک اشتباه مهلک منجر به تصمیمات بی اثر می شود.

بنابراین ، اگر چنین فردی به سراغ شما بیاید ، چه؟ اولین کاری که باید انجام دهید این است که با واقعیت آنچه اتفاق افتاده موافقت کرده و بخشی از مسئولیت خود را بپذیرید. "آنچه اتفاق افتاد رخ داد. و من واقعاً این کار را کردم. " پس از پذیرش صادقانه حقایق ، هیاهو از بین می رود. یک فرد نمی خواهد بدود و به دنبال بهانه باشد. دیگر انرژی در بیهودگی هدر نمی رود. و این انرژی به سادگی در اختیار او ، در دستان اوست. سپس شما فقط باید این انرژی را به یک کانال سازنده مثبت تبدیل کنید. "به یاد این اشتباه ، به یاد قربانیان ، من کارهای زیادی برای دیگران انجام خواهم داد." "گذشته را نمی توان اصلاح کرد ، اما آینده را می توان ایجاد کرد. و من آن را انجام خواهم داد. " به عنوان مثال ، به یاد کودکان سقط شده ، می توانید در امور خیریه به نفع کودکان معلول و یتیم شرکت کنید. نکته اصلی این است که این فعالیت را قبل از اجرا به برنامه های مشخص تبدیل کنید.

"موافقت با ناتوانی" به جای پشیمانی و احساس گناه در مورد سقط جنین ، شما فقط باید صادقانه و ساده به خودتان بگویید: "من واقعاً آن زمان منابع لازم برای بچه دار شدن سالم را نداشتم." در واقع ، این یک راه خروج از موقعیت متهم به خود است ، مانند یک پرونده فرسوده.

ضرب المثل های زیادی وجود دارد "اگر گناه نکنید ، توبه نمی کنید." "فقط کسی که هیچ کاری نمی کند اشتباه نمی کند." همانطور که در شوخی راننده واگن برقی ، مسافرانش هنگام رانندگی با جدیت به خدا دعا می کردند ، منطق رویدادها ممکن است متفاوت باشد.از دیدگاه ما ، ممکن است چیزی ناعادلانه باشد ، اما از دیدگاه دیگر ، برای ما و پیشرفت ما بسیار خوب است. در نظر گرفتن وضعیت از دیدگاه های مختلف به تجدید نظر در وضعیت و خروج از فلج گناه کمک می کند.

اگر شخصی کاری انجام داده است که باید برای آن به زندان برود ، برای کل سیستم خانوادگی او عادلانه تر و بهتر است که به زندان برود. من موردی را می شناسم که یک دانش آموز دبیرستانی که بدون اجازه والدینش با ماشین آنها سوار می شد ، مردی را کشت. پدرش ارتباطات را برقرار کرد ، رشوه داد ، پسرش را از زندان نجات داد. پسرش که در زندان بود ، طوری رفتار کرد که اقوامش سی و سه بار پشیمان شدند. همه ساختارهای موفقیت در این خانواده با هم تداخل دارند. و در تنظیم ، ما راه حل های مختلف را آزمایش کردیم. تنها گزینه ای که منجر به تغییرات مثبت می شود این است که پسر مسئولیت مرگ شخص دیگری را بر عهده بگیرد.

داستان دیگری در مورد یک اشتباه جبران ناپذیر. دو دختر توسط بچه ها باردار شدند. در یک مورد ، با وجود سن کم ، آنها عروسی داشتند ، اکنون هر دو کار می کنند ، دو فرزند ، یک خانواده معمولی. والدین به پسر دیگر گفتند: "اینها مشکلات شما نیستند ، بلکه او هستند." در حال حاضر وضعیت فاجعه بار است ، مرد جوان الکلی مزمن است ، هیچ تخصصی ندارد ، و هیچ رابطه دائمی ندارد. و چنین داستانهایی باید برای مردم تعریف شود. زیرا اغلب افراد به روان درمانگر می آیند تا او را از مسئولیت خلاص کند. اما در واقعیت غیرممکن است.

بنابراین انواع زیادی از گیاهان روانی وجود دارد. اما برای هر آسیب ، رویکردها و ابزارهایی برای حل آنها وجود دارد و نه فقط صورت های فلکی.

توصیه شده: