سوء استفاده کنندگان ، قربانیان ، امدادگران کدام یک از موارد زیر باعث ترحم ، همدردی ، تمایل به کمک می شود؟

تصویری: سوء استفاده کنندگان ، قربانیان ، امدادگران کدام یک از موارد زیر باعث ترحم ، همدردی ، تمایل به کمک می شود؟

تصویری: سوء استفاده کنندگان ، قربانیان ، امدادگران کدام یک از موارد زیر باعث ترحم ، همدردی ، تمایل به کمک می شود؟
تصویری: کودکان به دلیل نژاد همکلاسی های خود را قلدری می کنند | WWYD 2024, آوریل
سوء استفاده کنندگان ، قربانیان ، امدادگران کدام یک از موارد زیر باعث ترحم ، همدردی ، تمایل به کمک می شود؟
سوء استفاده کنندگان ، قربانیان ، امدادگران کدام یک از موارد زیر باعث ترحم ، همدردی ، تمایل به کمک می شود؟
Anonim

س questionال عجیبی ، ممکن است اکنون در فکر باشید. اما در واقع ، سوال من خیلی عجیب نیست.

چرا یک فرد سوء استفاده کننده (ستمگر) می شود؟

بله ، زیرا ترس و اضطراب زیادی در فضای ذهنی او وجود دارد ، که در واقع هنگامی که خود قربانی شد ظاهر شد ، که تنها تصمیم درست برای او ، آگاهانه نیست. تصمیم گرفته شد این نقش اصلی را از مثلث کارپمن انتخاب کنند. نقش کودک کمی خسته و ترسیده فقط فریاد می زند. کودکی که عصبانیت و ترس خود را از همان کودکان در مقابل عصبانیت خود احساس کرد و این نقش اصلی را به عنوان تنها نقش ممکن برای زندگی پذیرفت.

بله پیشرو است ، اما ظالم همیشه در این نقش باقی نمی ماند. و مانند هر شخص دیگری (به استثناهای نادر) ، او نیز به صورت دوره ای قربانی می کند. از این گذشته ، نه تنها همیشه برای هر ستمگری ستمگری وجود دارد ، بلکه تجربه آسیب زای دوران کودکی كه او را به این نقش رسانده است ، دائماً با درد خود را به یاد می آورد.

دردی که فرد سعی می کند حتی از خود پنهان کند. و اینکه در هر ملاقات جدید با شخصی که قربانی است ، به نظر می رسد که شروع به نواختن زنگ ها می کند. او آنقدر غیرقابل تحمل می شود که ستمگر درونی او چاره ای ندارد جز اینكه "قربانی" را به خاطر نقشش تنبیه كند ، یا او را از مسیر خود دور كند ، یا "پس انداز" را آغاز كند.

تنبیه ، دور شدن از راه و پس انداز ، در واقع همه چیز مربوط به خودش است ، در مورد فداکاری درونی اش. این اوست که می خواهد مجازات کند ، حذف کند و نجات دهد.

به نظر می رسد که ظالم خود را در دیگری می بیند. نه همه خودش ، بلکه آن بخشهایی از شخصیتش که واقعاً می خواهد از آنها خلاص شود و از آنها متنفر است.

این غیر معمول نیست که از یک مستبد بشنویم که وقتی قربانی خود را بارها و بارها تحت ستم قرار می داد ، بهترین را می خواست. از این گذشته ، او واقعاً می خواست قربانی بالاخره دیگر این گونه نباشد و درد و رنج خود و خود را به او نشان ندهد. بنابراین او زمانی آموزش می دید و اکنون ظالم به دیگران آموزش می دهد. این در واقع نقش نجات دهنده است. من تو را نجات می دهم ، تو دیگر قربانی نمی شوی …

Image
Image

متجاوز واقعاً نمی خواهد در کنار "قربانی" باشد ، اما بارها و بارها با او تماس می گیرد. درست مانند قربانی که بارها و بارها به دنبال ظالم می رود. سیستم برای یکپارچگی تلاش می کند. آنها به دنبال تنبیه ، نجات و تغییر یکدیگر هستند ، اما …

اما در واقع ، هر دو دور هم می گردند. از این گذشته ، در واقع ، آنها می خواهند خود را تغییر دهند ، حتی قربانی ، حتی ستمگر ، آن قسمتی از خود را که در قسمت دیگر می بینند و از آن متنفرند و می ترسند. و تا زمانی که کانون توجه به خود ، به خود باز نگردد ، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد.

کنار آمدن با درد در واقع آسان و ترسناک نیست. بنابراین ، افرادی که نقش اصلی قربانی را دارند بسیار بیشتر از کسانی که از نقش یک مستبد زندگی می کنند به روانشناس مراجعه می کنند. به هر حال ، صحبت کردن در مورد رنج برای قربانی بسیار بیشتر از شخص مستبد است.

افرادی که نقش اصلی ستمگر ، نجات دهنده و قربانی را دارند ، بسیار همدل هستند. از این گذشته ، همدلی به آنها کمک می کند تا زنده بمانند ، در هر شرایطی ، متناسب با نقش خود ، سازگار شوند. و این واقعیت که امروز شخصی در نقش یک قربانی زندگی می کند به این معنی نیست که فردا به یک ستمگر تبدیل نخواهد شد. و ظالم قربانی می شود. همه چیز بستگی به این دارد که نفر بعدی و چه نقش اصلی خواهد بود.

با تشکر از همدلی به خوبی توسعه یافته ، یک مرد سوء استفاده کننده می تواند تصور یک نجیب زاده باهوش را به تصویر بکشد ، به گونه ای زیبا قضاوت می کند که گویی افکار یک زن را می خواند و دقیقاً همان کاری را انجام می دهد که او دوست دارد ، اما … اما در حال حاضر. از این گذشته ، او خود نیاز به توجه دارد ، اما نمی تواند آن را بپذیرد ، زیرا عادت به پذیرش ندارد. به هر حال ، او دائماً منتظر نوعی ترفند است. و در نتیجه ، نوسان شروع می شود. من نمی خواهم. بده - نده. من می خواهم با تو باشم ، نمی خواهم با تو باشم. دوست دارم و متنفرم. مجازات می کنم ، نوازش می کنم. همانطور که می خواهم بدهم ، اما آنطور که می خواهم خودم را نمی شناسم.

همه آنچه در فضای ذهنی او اتفاق می افتد ، یک فرد در روابط با مردم می گیرد. و در حالی که درد زیادی در روان وجود دارد ، خشم غیرقابل کنترل زیادی وجود خواهد داشت.و تمایل به نجات کسی ، به ویژه بدون درخواست شخص برای آن.

آیا به دنبال پشیمانی و نجات یک سوء استفاده کننده آشنا هستید؟ یا تنبیه؟

سپس وقت آن است که به درون خود نگاه کنید. در نقش خود مستبد و نجات دهنده. و در نقش قربانی.

از آنها دعوت کنید تا به تنهایی یک گفتگوی قلبی داشته باشند یا با آنها به روان درمانی مراجعه کنید.

و برای شروع ، می توانید به سوالات پاسخ دهید:

- من واقعاً می خواهم چه کسی را نجات دهم ، مجازات کنم؟

- من در این نجات ، با تمایل به مجازات ، چه فایده ثانویه ای را دنبال می کنم؟

- واقعاً از چه چیزی (از چه کسی) می ترسم؟

آیا از رابطه با متجاوز خسته شده اید؟ از نقش قربانی؟ از نجات غریق؟ از نقش یک مستبد؟ و نمی توانید به تنهایی از چارچوب معمول خارج شوید. سپس نوبت به کمک روانشناس می رسد. بله ، آسان نخواهد بود ، اما گاهی اوقات باید شروع کنید.

بیا با هم این مسیر را طی کنیم.

و به یاد داشته باشید که کمک به کسی که نمی خواهد کمک را بپذیرد امکان پذیر نیست.

………………………………………………………………………….

WhatsApp +79859942455

توصیه شده: