مشکلات در رابطه با زنان در مردان

تصویری: مشکلات در رابطه با زنان در مردان

تصویری: مشکلات در رابطه با زنان در مردان
تصویری: اشتباهاتی که باعث خرد شدن مردها و بی احترامی زنان در رابطه میشود 2024, آوریل
مشکلات در رابطه با زنان در مردان
مشکلات در رابطه با زنان در مردان
Anonim

برخی از مشتریان مرد من مشکلات زیادی را در ارتباط و روابط با جنس مخالف تجربه کرده اند. اغلب این مشکلات برای آنها تبدیل به یک مشکل بزرگ می شد ، که مانع روابط دوستانه ، عاشقانه ، عشق ، روابط خانوادگی می شد ، آنها را رنج می داد ، احساس تنهایی ، شک و تردید در خود و حقارت می کرد.

در جستجوی راه حل برای چنین مشکلاتی ، مردان اغلب به روشی مانند آموزش مهارت های ارتباطی متوسل می شوند. این روش ساده ترین و واضح ترین است ، که بدون شک می تواند منجر به نتیجه شود ، به ویژه در مرحله ملاقات با دختران ، اما همیشه برای توسعه روابط ناکافی بوده است. همه چیز از این واقعیت است که چنین مشکلاتی ریشه های عمیق تری نسبت به فقدان مهارت های ارتباطی دارند و اغلب بر جنبه های اصلی اعتماد ، دلبستگی ، حوزه عاطفی ، جنسیت ، تعصب ، ترس تأثیر می گذارد. بنابراین ، یک مرد قوانین خواستگاری را یاد می گیرد ، مکالمه ای را انجام می دهد ، اما در آینده همچنان دچار سردرگمی می شود. پس از آشنایی ، مهارت هایی که به کار گرفته شده است به پایان می رسد و مشکلات احتمالی با امکان ارتباط نزدیکتر بوجود می آید.

در برخی موارد ، مهارت های ارتباطی وجود دارد ، اما نزدیک شدن با دختران باعث ترس ، حیرت ، تلاش های مکانیکی و شکنجه شده برای برقراری ارتباط می شود. پیچیدگی هایی از این دست می تواند یک عمر طول بکشد. حل چنین مشکلاتی ، بسته به مورد خاص ، می تواند زمان زیادی طول بکشد.

اگر مردی در مورد رابطه خود با زن مملو از پیش داوری ها و افسانه ها باشد که با کمک روانشناس آماده افشای آنهاست ، می تواند یک کار کوتاه باشد. با این حال ، اگر مردی از دوران کودکی طرد ، تحقیر ، تحقیر ، پرخاشگری ، "اسیر شدن" از والدین خود ، زنان نزدیک را داشته باشد ، فعالیت طبیعی او به طور قابل توجهی سرکوب می شود تا بتوان در مدت کوتاهی به این امر کمک کرد.

مردی از دوران کودکی که دچار تغییر شکل شدید شخصی می شود ، با مشکلاتی روبرو می شود که غیر قابل حل به نظر می رسند ، که منجر به کاهش عزت نفس می شود ، ناامیدی ، عدم اطمینان افزایش می یابد و یأس پدید می آید.

بسیاری از مشتریانی که ناامیدانه سعی می کردند از شر مشکلات خود رهایی یابند ، بسیاری از کتاب های معروف را مطالعه کردند ، در آموزش ها شرکت کردند ، اما همه این تلاش ها بی نتیجه بود یا به غلبه بر بخش ناچیزی از یک مشکل رایج و پیچیده کمک کرد که در هیچ کتابی قابل تصور نیست. پیشنهاد کرد که حتی در تمرینات بی عیب و نقص نیز تمرین کنید.

بزرگترین دوره برخورد با چنین مشکلاتی در آن دسته از مشتریانی مشاهده شد که تمرکز آنها تغییر کرده بود و دلیل شکست نیز با شرایط بیرونی توضیح داده شد. به عنوان مثال ، "همه زنان فقط به پول احتیاج دارند" ، "همه زنان فقط به مردان بسیار خوش تیپ و ورزشکار نیاز دارند" ، "دختران خوبی در شهر ما وجود ندارد" ، "چنین سرنوشتی".

آگاهی از ماهیت مشکل ، علل ریشه ای آن ، امکان آگاهانه انتخاب روش برای حل آن و حرکت هدفمند به سمت اجرای آن را ممکن می سازد. بنابراین ، یک مرد 28 ساله (از این پس ولادیمیر *) ، با آموزش های متعدد ، بازخوانی کتابهای زیادی و صرف 7 سال برای حل مشکل خود ، به این نتیجه رسید که روان درمانی ضروری است. توسعه تحریف شده ولادیمیر از اولین جلسات مشهود بود. روند جداسازی / تفکیک برای ولادیمیر ناقص باقی ماند. برای رشد سالم کودک ، لازم است او بیاموزد که شریک جنسی مادر پدر است و با شناسایی ، جدایی و فردسازی ، هویت ذهنی خود را توسعه می دهد. اگر والدین ایمنی و امنیت کودک را تضمین کنند ، این پیشرفت دارای پیش آگهی خوبی است.متأسفانه ، والدین ولادیمیر شرایط مطلوبی را برای پسر مهیا نکردند تا منفعل بودن خود را به نفع رفتار کارآفرینانه فعال رها کند. فرآیند لازم برای جدایی از مادر و شناسایی با پدر صورت نگرفت ، در هر صورت ، به طور کامل اتفاق نیفتاد. مادر ولادیمیر همیشه پدرش را به حاشیه می برد و در تصور پسر ، پدر تحقیر شده و درمانده به نظر می رسید. ولادیمیر ترجیح داد خود را با مادری غالب و سلطه گر معرفی کند. مادر همیشه از ولادیمیر به عنوان اسباب بازی خود برای کنار آمدن با پوچی و تنهایی خود استفاده می کرد. به تدریج ، ولادیمیر ، بخشی از مادرش ، فالوس او شد. ولادیمیر با تبدیل شدن به یک نماد نمادین مادر ، نتوانست به مرحله رشد مردانه برسد ، زیرا توسط مادر خود تحت کنترل خودشیفتگی قرار گرفته بود ، او خود را در شرایط سختی قرار داد. به طور ناخودآگاه ، او از این واقعیت که او فالوس مادر است بسیار تمجید کرد ، اما متوجه نشد که برای این کار چه هزینه بالایی می پردازد. عدم وجود یک فرآیند جدایی / تفکیک سالم از مادر رخ نداد و بنابراین توسعه هویت روانی جنسی قطع شد. مادرش ولادیمیر را در حالت شریک خود نگه داشت و او خود را با این نقش معرفی کرد ، اما مطلقاً از این وضعیت آگاه نبود. نتیجه این شناسایی تمایل ناخودآگاه برای لذت بردن از همزیستی با مادر و ارائه مداوم خود به عنوان وسیله ای برای جبران کمبودهای مادر بود. در این نوع رابطه بین مادر و پسر ، پسر به عنوان "شریک" مادر قرار می گیرد ، اما به روشی پیچیده تر از مواردی که در مورد محارم وجود دارد.

یکی از گفتگوهای ولادیمیر در مرحله پیشرفته تر درمان:

- "در واقع ، وقتی با دختری صحبت می کنم یا در مورد دوست شدن با او فکر می کنم ، احساس می کنم مجرم هستم."

- "چه جرمی مرتکب شده ای؟"

- "شاید او کسی را کشت"

این گفتگوی کوتاه کاملاً گویا است و به نظر من نیازی به توضیحات دقیق ندارد. تنها چیزی که می توان گفت این است که رابطه همزیستی با مادر خطرناک است. این دوگانگی گیج کننده که در آن کودک بیش از حد از طریق لذت ، ترس و احساس گناه به مادرش وابسته شد. ترس از دست دادن "عشق اصلی" در این پویایی تعاملی ، که بر مدل کاری داخلی ولادیمیر ، نحوه وجود او در این جهان ، نحوه ایجاد (یا بهتر بگویم ایجاد نمی کند) روابط با زنان ، تأثیر منفی داشت.

اکثر مشتریان مرد من که در برقراری ارتباط با زنان دچار مشکل بودند ، خودشیفته بودند یا مادرانشان آنها را خیلی دوست داشتند ، آنها بیش از حد به آنها وابسته بودند **. مردان که توسط مادران نگون بخت خود گروگان گرفته شده بودند ، از سردرگمی زیادی در خود و در روابط خود با زنان رنج می بردند. مسأله منشأ مشکلات در روابط با زنان را نمی توان به یک عامل علت اصلی کاهش داد ، این یک فرایند پیچیده است که عوامل زیادی در آن نقش دارند ، با این حال ، درمان در چنین مواردی همیشه بر موضوعات روابط شی اولیه تمرکز می کند ، ماهیت دلبستگی ، پویایی روابط مادر و پسر ، حفاظت از سازوکارها ، جنبه های مختلف شناختی و البته نیازمند تلاش زیاد و کار طولانی است.

* نام تغییر کرد ، اجازه انتشار دریافت شد.

** در یک مورد فوق العاده جالب برای من ، که امیدوارم آن را برای انتشار آماده کنم ، مشکلات این مرد مربوط به تصرف خودشیفته پدر بود که پسرش را برای خود به "همسر خوبی" تبدیل کرد.

توصیه شده: