کار با گذشته. داستان درمانی

تصویری: کار با گذشته. داستان درمانی

تصویری: کار با گذشته. داستان درمانی
تصویری: متافور قصه درمانی 2024, ممکن است
کار با گذشته. داستان درمانی
کار با گذشته. داستان درمانی
Anonim

روزی روزگاری زنی بود که بسیار ، بسیار ، با تمام وجود می خواست خوشحال باشد ، تا در خانواده اش خوب باشد ، خوب.

اما با شوهرش اینطور شروع شد - خوب ، خوب ، با آرامش و شادی ، اما با گذشت زمان مشکلات ، مشکلات ، سوء تفاهم ها ، نزاع ها وجود داشت … چگونه می توان آرامش و هماهنگی ، شادی و خوشبختی را برگرداند؟ چه چیزی مانع از قوی شدن و صمیمی شدن خانواده آنها می شود؟

به زودی قهرمان ما به این ایده رسید ، زیرا نسیمی خنک به طرز ماهرانه ای وارد پنجره غیر منتظره باز شده شد. این نسیم چرخید و چرخید و به جادوگری جذاب تبدیل شد. او کیست و چرا آمد؟

- من گذشته هستم ، - یا متأسفانه ، یا به سادگی آرام و آرام زیبایی را پاسخ داد. - آمدم چمدانم را جمع کنم.

- چه نوع چمدانی؟

- چمدان گذشته. این اوست که شما را از خوشبختی در زندگی خانوادگی باز می دارد.

زن شروع به بحث کرد: "اما …" او در هر صورت به اطراف نگاه می کرد ، به تمام گوشه و کنار اتاق ها نگاه می کرد ، شاید واقعاً یک چمدان ، یک جعبه یا چیزی شبیه به آن در جایی در اینجا وجود داشت؟ اما نه. او به گذشته بازگشت.

- شاید او نامرئی است ، چمدان شما؟

گذشته سر تکان داد و به آرامی انگشتی تکان داد. رراز … و یک چمدان غیرمعمول درست در وسط اتاق ظاهر شد. آنقدر از داخل درخشید که به نظر می رسید خود خورشید در آن پنهان شده است ، اما اکنون بیرون خواهد پرید.

گذشته پیشنهاد می کرد:

- بیایید با هم ببینیم چه چیزی را با خود به زندگی خانوادگی آورده اید. اگرچه این کار باید قبل از عروسی انجام می شد ، اما اکنون بهتر از هرگز است.

چمدان خودش باز شد. چیزهای کمی وجود داشت. خوب ، برای مثال اینجا یک آینه است. قهرمان ما بلافاصله او را گرفت ، نگاه کرد ، آه شدیدی کشید و دوباره آن را بازگرداند.

اما گذشته به او گفت:

- این آینه نشان می دهد که چگونه خود را می بینید: ناامنی شما ، وسواس در جستجوی فقط کاستی ها در خود. خود را چگونه می بینید - دیگران اینگونه شما را می بینند. در دوران عشق ، شما فرصتی جادویی برای خلاص شدن از آینه تحریفات داشتید ، اما سپس به مجتمع های مورد علاقه خود بازگشتید و اکنون نباید تعجب کنید که شوهر شما دیگر متوجه زیبایی واقعی شما نشده است. آینه را برای خود نگه می داری یا من آن را با خودم می برم؟

- البته بگیر. اما من واقعاً چه شکلی هستم؟

گذشته دست زن را گرفت و او را به سمت آینه بزرگی در راهرو برد.

- با قلب و چشم افرادی که شما را دوست داشتند ، به شما نگاه کنید. چشمان خود را ببندید و دست خود را روی قلب خود بگذارید. به یاد داشته باشید که چگونه والدین شما ، همسر ، فرزندان ، دوست دختران ، طبیعت ، خدا ، کل جهان ، حیوانات خانگی شما ، گلهای باغ شما را دوست دارند …

قهرمان ما همین کار را کرد. چشمان خود را باز کرد ، او فردی متفاوت از آنچه عادت داشت "ببیند" را دید. نه ، او زیبا ، دوست داشتنی ، ملایم ، برازنده ، مهربان ، تنها ، منحصر به فرد او بود - او که همیشه بود ، به سادگی باور نمی کرد ، اما آنچه در آن بود ، از وجود او اطلاع نداشت.

در گذشته گفته شد که زمان بسیار کمی برای بازرسی چمدان وجود دارد ، شما باید برگردید. گذشته همچنین دوستان دوست داشتنی دارد: خاطرات ، رویاها ، چشم اندازها ، سایه ها …

همچنین یک آلبوم عکس در چمدان یافت شد ، که در آن قسمت هایی از زندگی خانوادگی والدینش ضبط شده بود: در اینجا آنها نزاع کردند ، و در اینجا آنها آرایش کردند ، آنجا سفر کردند ، در کشور کار کردند و در اینجا تولد دارند … بسیاری موقعیت ها ، تصاویر ، خاطرات ، احساسات …

گذشته توضیح داد:

- شما میراث والدین خود را وارد زندگی خانوادگی خود کرده اید. اکنون برای شما مهم است که آنچه را که می خواهید از تجربه زندگی مشترک با آنها باقی بماند ، آنچه را که باید یاد بگیرید و آنچه را که نمی خواهید در زندگی خود داشته باشید انتخاب کنید. اما بدانید: همه چیزهایی که در روابط آنها دوست نداشتید نباید قضاوت شود - در غیر این صورت شما به همان شیوه رفتار خواهید کرد ، موقعیت های مشابه را به طور غیر ارادی جذب خواهید کرد. با گذشته خود آرام برخورد کنید: این انتخاب آنهاست ، این مکتب روابط آنهاست ، این زندگی آنهاست. این عشق آنهاست. و هر آنچه برای شما مفید ، ارزشمند ، گران و مهم است را بردارید.

زن عکسهای خانوادگی مادر و پدرش را با دقت بررسی کرد.بله ، او هنوز چیز زیادی نمی فهمد ، قبول نمی کند ، اما وقتی او خود بیش از یک بار همان کار را می کرد ، چه قاضی ای بود!

او آن عکسهایی را که دوست دارد در زندگی خانوادگی خود بگذارد ، با دقت انتخاب کرد: والدینش هرگز در مورد طلاق ، در مورد جدایی با یکدیگر صحبت نکرده اند ، حتی وقتی که خیلی با هم دعوا می کردند ، هرگز خانه را ترک نمی کردند ، با همسایگان ، اقوام خود ، همیشه دخالت نمی کردند. همه در بین خود تصمیم گرفتند ، آنها بهترین دوستان بودند ، آنها همیشه در مورد همه چیز بحث می کردند ، به زندگی یکدیگر علاقه مند بودند.

عکسهای دیگر ، خوب ، آنهایی که مفید نخواهند بود ، زن در آلبوم گذاشت و به بررسی محتویات چمدان با علاقه ادامه داد. چند جزوه عجیب … نامه ، یا چی؟

- بله ، - گذشته را تأیید کرد ، - اینها نامه های ناتمام هستند. مکالمات ناتمام شما ، کاما و دوره های ناقص ، عبارات ناگفته ، احساسات حل نشده ، س questionsالات بی پاسخ ، روابط ناتمام شما با سابق خود.

- و حالا من چه کاری می توانم انجام دهم؟

- همین حالا ، نامه ها را به آنها اضافه کنید ، من آنها را به آنها می دهم. همانطور که می گویند ایمن و ایمن است. اینجوری همه چیز تموم میشه در غیر این صورت ، به دلیل این ناتمام بودن شوهرتان ، دیگر متوقف شده اید ، می بینم ، مدتهاست که می بینید ، با روابط گذشته گفتگو می کنید. اما شما باید در زمان حال زندگی کنید. گذشته را به من بسپار

قهرمان ما سرش را تکان داد و هنوز در شگفت بود که چگونه توانست رابطه سابق خود را به طور جدی بر خوشبختی خانواده اش تأثیر بگذارد. و سپس او نشست تا نامه نویسی را تمام کند. او گریه می کرد ، می خندید ، به سادگی و غمگین لبخند می زد ، عصبانی بود ، خشمگین می شد ، می پرسید ، پاسخ می داد ، ناراحت می شد ، عصبی می شد ، بهانه می آورد ، توضیح می داد ، شک می کرد ، تشکر می کرد ، آرزوی بهترین ها و مهربانی ها را داشت ، ببخش ، رها کن. سرانجام ، خود او آزاد شد. او آهسته ای آهسته ، سبک و ملایم کشید. چقدر خوب است که از گذشته آزاد باشی. همه دیالوگ ها کامل هستند ، کاما ، علامت تعجب ، علامت سوال و نقاط در جای خود قرار دارند ، درها بسته می شوند ، پل ها سوخته ، حروف به پایان می رسند.

اما گذشته هنوز منتظر چیزی بود ، هیچ جا ناپدید نشد. زن به چمدان رفت و آنجا آخرین چیزی را که بلافاصله متوجه آن نشد دید - فاکتور پرداخت. بلایمی!

- چی هست؟ - او با عصبانیت در صدایش از گذشته می پرسد ، زیرا در مهمان غیر منتظره خود به یک کلاهبردار مشکوک است.

- اینها پیامدهای پیش داوری ها ، بی اعتمادی ، زخم های قلب درمان نشده شما هستند.

زن نگاهی دقیق تر به لیست پر از منفی و هرج و مرج انداخت: ترس از رها شدن ، خیانت ، همه مردان خیانت می کنند ، نمی توانید به کسی اعتماد کنید ، فریب خورده ، هیچکس به من احتیاج ندارد ، زندگی ترسناک است ، بیشتر - بدتر ، هیچ کس من را دوست ندارد. و پرداخت - تنهایی ، ناامیدی ، ناامیدی ، رنج ، درماندگی …

گذشته به او نزدیک شد و اطمینان داد:

این حساب هنوز توسط صدر اعظم مهر نشده است. ساعت حساب نرسید. اما شما باید از همین حالا زندگی خود را با باورهای جدید و شفابخش شروع کنید ، به گونه ای دیگر ، با عشق و گرمی به جهان ، روابط خود و همه افراد اطراف خود نگاه کنید. شما باید در کل زندگی خود تجدید نظر کنید ، زیرا به لطف مواد شناخته شده ایجاد شده است: چگونه فکر می کنید ، احساس می کنید - بنابراین زندگی می کنید.

- و با این حساب باید چکار کنم؟

- به من بده. من به شما ایمان دارم ، شما موفق خواهید شد.

- اما چطور؟ اگر این لایحه روزی به من ارائه شود چطور؟ زندگی ارائه خواهد شد!

- همین حالا اعتماد را شروع کنید. ترس ها و تردیدها ، تعصبات و انتظارات بد و وحشتناک را به من ، گذشته بسپارید. زندگی جدیدی را شروع کن. آیا من را باور می کنی؟

- من باور دارم. می خواهم باور کنم.

- بس است.

ساعت قدیمی زنده شد.

گذشته می گوید: "وقت خداحافظی است."

(یا او) به آرامی به سمت خروجی رفت. در آستانه ، زن متوجه شد که گذشته دو چمدان دارد که می خواهد با خود ببرد. گذشته به س theال خاموش قهرمان ما ، چنین پاسخ داد:

- و این توشه همسرتان است. می بینید ، وقتی یکی شفا می یابد ، زندگی برای هر دو بهتر می شود. من به شما ایمان داشتم ، و شما همیشه موفق شدید.

- ممنون برای همه چیز ، برای همه چیز ، گذشته من!

- و من برای شما خوشبختی آرزو می کنم. در همه چیز. فقط خودت باش لطفا این شما را زیباتر و خوشگل تر می کند. خرد خانوادگی والدین خود را به خاطر بسپارید.با خیال راحت مرا در قلب خود به خاطر بسپار. و با مهربانی ، اعتماد و عشق به جهان بنگرید. و سپس همه چیز و همیشه با شما خوب خواهد بود.

گذشته و زن به هم نگاه کردند و لبخند زدند.

توصیه شده: