2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
روزی روزگاری زنی بود که بسیار ، بسیار ، با تمام وجود می خواست خوشحال باشد ، تا در خانواده اش خوب باشد ، خوب.
اما با شوهرش اینطور شروع شد - خوب ، خوب ، با آرامش و شادی ، اما با گذشت زمان مشکلات ، مشکلات ، سوء تفاهم ها ، نزاع ها وجود داشت … چگونه می توان آرامش و هماهنگی ، شادی و خوشبختی را برگرداند؟ چه چیزی مانع از قوی شدن و صمیمی شدن خانواده آنها می شود؟
به زودی قهرمان ما به این ایده رسید ، زیرا نسیمی خنک به طرز ماهرانه ای وارد پنجره غیر منتظره باز شده شد. این نسیم چرخید و چرخید و به جادوگری جذاب تبدیل شد. او کیست و چرا آمد؟
- من گذشته هستم ، - یا متأسفانه ، یا به سادگی آرام و آرام زیبایی را پاسخ داد. - آمدم چمدانم را جمع کنم.
- چه نوع چمدانی؟
- چمدان گذشته. این اوست که شما را از خوشبختی در زندگی خانوادگی باز می دارد.
زن شروع به بحث کرد: "اما …" او در هر صورت به اطراف نگاه می کرد ، به تمام گوشه و کنار اتاق ها نگاه می کرد ، شاید واقعاً یک چمدان ، یک جعبه یا چیزی شبیه به آن در جایی در اینجا وجود داشت؟ اما نه. او به گذشته بازگشت.
- شاید او نامرئی است ، چمدان شما؟
گذشته سر تکان داد و به آرامی انگشتی تکان داد. رراز … و یک چمدان غیرمعمول درست در وسط اتاق ظاهر شد. آنقدر از داخل درخشید که به نظر می رسید خود خورشید در آن پنهان شده است ، اما اکنون بیرون خواهد پرید.
گذشته پیشنهاد می کرد:
- بیایید با هم ببینیم چه چیزی را با خود به زندگی خانوادگی آورده اید. اگرچه این کار باید قبل از عروسی انجام می شد ، اما اکنون بهتر از هرگز است.
چمدان خودش باز شد. چیزهای کمی وجود داشت. خوب ، برای مثال اینجا یک آینه است. قهرمان ما بلافاصله او را گرفت ، نگاه کرد ، آه شدیدی کشید و دوباره آن را بازگرداند.
اما گذشته به او گفت:
- این آینه نشان می دهد که چگونه خود را می بینید: ناامنی شما ، وسواس در جستجوی فقط کاستی ها در خود. خود را چگونه می بینید - دیگران اینگونه شما را می بینند. در دوران عشق ، شما فرصتی جادویی برای خلاص شدن از آینه تحریفات داشتید ، اما سپس به مجتمع های مورد علاقه خود بازگشتید و اکنون نباید تعجب کنید که شوهر شما دیگر متوجه زیبایی واقعی شما نشده است. آینه را برای خود نگه می داری یا من آن را با خودم می برم؟
- البته بگیر. اما من واقعاً چه شکلی هستم؟
گذشته دست زن را گرفت و او را به سمت آینه بزرگی در راهرو برد.
- با قلب و چشم افرادی که شما را دوست داشتند ، به شما نگاه کنید. چشمان خود را ببندید و دست خود را روی قلب خود بگذارید. به یاد داشته باشید که چگونه والدین شما ، همسر ، فرزندان ، دوست دختران ، طبیعت ، خدا ، کل جهان ، حیوانات خانگی شما ، گلهای باغ شما را دوست دارند …
قهرمان ما همین کار را کرد. چشمان خود را باز کرد ، او فردی متفاوت از آنچه عادت داشت "ببیند" را دید. نه ، او زیبا ، دوست داشتنی ، ملایم ، برازنده ، مهربان ، تنها ، منحصر به فرد او بود - او که همیشه بود ، به سادگی باور نمی کرد ، اما آنچه در آن بود ، از وجود او اطلاع نداشت.
در گذشته گفته شد که زمان بسیار کمی برای بازرسی چمدان وجود دارد ، شما باید برگردید. گذشته همچنین دوستان دوست داشتنی دارد: خاطرات ، رویاها ، چشم اندازها ، سایه ها …
همچنین یک آلبوم عکس در چمدان یافت شد ، که در آن قسمت هایی از زندگی خانوادگی والدینش ضبط شده بود: در اینجا آنها نزاع کردند ، و در اینجا آنها آرایش کردند ، آنجا سفر کردند ، در کشور کار کردند و در اینجا تولد دارند … بسیاری موقعیت ها ، تصاویر ، خاطرات ، احساسات …
گذشته توضیح داد:
- شما میراث والدین خود را وارد زندگی خانوادگی خود کرده اید. اکنون برای شما مهم است که آنچه را که می خواهید از تجربه زندگی مشترک با آنها باقی بماند ، آنچه را که باید یاد بگیرید و آنچه را که نمی خواهید در زندگی خود داشته باشید انتخاب کنید. اما بدانید: همه چیزهایی که در روابط آنها دوست نداشتید نباید قضاوت شود - در غیر این صورت شما به همان شیوه رفتار خواهید کرد ، موقعیت های مشابه را به طور غیر ارادی جذب خواهید کرد. با گذشته خود آرام برخورد کنید: این انتخاب آنهاست ، این مکتب روابط آنهاست ، این زندگی آنهاست. این عشق آنهاست. و هر آنچه برای شما مفید ، ارزشمند ، گران و مهم است را بردارید.
زن عکسهای خانوادگی مادر و پدرش را با دقت بررسی کرد.بله ، او هنوز چیز زیادی نمی فهمد ، قبول نمی کند ، اما وقتی او خود بیش از یک بار همان کار را می کرد ، چه قاضی ای بود!
او آن عکسهایی را که دوست دارد در زندگی خانوادگی خود بگذارد ، با دقت انتخاب کرد: والدینش هرگز در مورد طلاق ، در مورد جدایی با یکدیگر صحبت نکرده اند ، حتی وقتی که خیلی با هم دعوا می کردند ، هرگز خانه را ترک نمی کردند ، با همسایگان ، اقوام خود ، همیشه دخالت نمی کردند. همه در بین خود تصمیم گرفتند ، آنها بهترین دوستان بودند ، آنها همیشه در مورد همه چیز بحث می کردند ، به زندگی یکدیگر علاقه مند بودند.
عکسهای دیگر ، خوب ، آنهایی که مفید نخواهند بود ، زن در آلبوم گذاشت و به بررسی محتویات چمدان با علاقه ادامه داد. چند جزوه عجیب … نامه ، یا چی؟
- بله ، - گذشته را تأیید کرد ، - اینها نامه های ناتمام هستند. مکالمات ناتمام شما ، کاما و دوره های ناقص ، عبارات ناگفته ، احساسات حل نشده ، س questionsالات بی پاسخ ، روابط ناتمام شما با سابق خود.
- و حالا من چه کاری می توانم انجام دهم؟
- همین حالا ، نامه ها را به آنها اضافه کنید ، من آنها را به آنها می دهم. همانطور که می گویند ایمن و ایمن است. اینجوری همه چیز تموم میشه در غیر این صورت ، به دلیل این ناتمام بودن شوهرتان ، دیگر متوقف شده اید ، می بینم ، مدتهاست که می بینید ، با روابط گذشته گفتگو می کنید. اما شما باید در زمان حال زندگی کنید. گذشته را به من بسپار
قهرمان ما سرش را تکان داد و هنوز در شگفت بود که چگونه توانست رابطه سابق خود را به طور جدی بر خوشبختی خانواده اش تأثیر بگذارد. و سپس او نشست تا نامه نویسی را تمام کند. او گریه می کرد ، می خندید ، به سادگی و غمگین لبخند می زد ، عصبانی بود ، خشمگین می شد ، می پرسید ، پاسخ می داد ، ناراحت می شد ، عصبی می شد ، بهانه می آورد ، توضیح می داد ، شک می کرد ، تشکر می کرد ، آرزوی بهترین ها و مهربانی ها را داشت ، ببخش ، رها کن. سرانجام ، خود او آزاد شد. او آهسته ای آهسته ، سبک و ملایم کشید. چقدر خوب است که از گذشته آزاد باشی. همه دیالوگ ها کامل هستند ، کاما ، علامت تعجب ، علامت سوال و نقاط در جای خود قرار دارند ، درها بسته می شوند ، پل ها سوخته ، حروف به پایان می رسند.
اما گذشته هنوز منتظر چیزی بود ، هیچ جا ناپدید نشد. زن به چمدان رفت و آنجا آخرین چیزی را که بلافاصله متوجه آن نشد دید - فاکتور پرداخت. بلایمی!
- چی هست؟ - او با عصبانیت در صدایش از گذشته می پرسد ، زیرا در مهمان غیر منتظره خود به یک کلاهبردار مشکوک است.
- اینها پیامدهای پیش داوری ها ، بی اعتمادی ، زخم های قلب درمان نشده شما هستند.
زن نگاهی دقیق تر به لیست پر از منفی و هرج و مرج انداخت: ترس از رها شدن ، خیانت ، همه مردان خیانت می کنند ، نمی توانید به کسی اعتماد کنید ، فریب خورده ، هیچکس به من احتیاج ندارد ، زندگی ترسناک است ، بیشتر - بدتر ، هیچ کس من را دوست ندارد. و پرداخت - تنهایی ، ناامیدی ، ناامیدی ، رنج ، درماندگی …
گذشته به او نزدیک شد و اطمینان داد:
این حساب هنوز توسط صدر اعظم مهر نشده است. ساعت حساب نرسید. اما شما باید از همین حالا زندگی خود را با باورهای جدید و شفابخش شروع کنید ، به گونه ای دیگر ، با عشق و گرمی به جهان ، روابط خود و همه افراد اطراف خود نگاه کنید. شما باید در کل زندگی خود تجدید نظر کنید ، زیرا به لطف مواد شناخته شده ایجاد شده است: چگونه فکر می کنید ، احساس می کنید - بنابراین زندگی می کنید.
- و با این حساب باید چکار کنم؟
- به من بده. من به شما ایمان دارم ، شما موفق خواهید شد.
- اما چطور؟ اگر این لایحه روزی به من ارائه شود چطور؟ زندگی ارائه خواهد شد!
- همین حالا اعتماد را شروع کنید. ترس ها و تردیدها ، تعصبات و انتظارات بد و وحشتناک را به من ، گذشته بسپارید. زندگی جدیدی را شروع کن. آیا من را باور می کنی؟
- من باور دارم. می خواهم باور کنم.
- بس است.
ساعت قدیمی زنده شد.
گذشته می گوید: "وقت خداحافظی است."
(یا او) به آرامی به سمت خروجی رفت. در آستانه ، زن متوجه شد که گذشته دو چمدان دارد که می خواهد با خود ببرد. گذشته به س theال خاموش قهرمان ما ، چنین پاسخ داد:
- و این توشه همسرتان است. می بینید ، وقتی یکی شفا می یابد ، زندگی برای هر دو بهتر می شود. من به شما ایمان داشتم ، و شما همیشه موفق شدید.
- ممنون برای همه چیز ، برای همه چیز ، گذشته من!
- و من برای شما خوشبختی آرزو می کنم. در همه چیز. فقط خودت باش لطفا این شما را زیباتر و خوشگل تر می کند. خرد خانوادگی والدین خود را به خاطر بسپارید.با خیال راحت مرا در قلب خود به خاطر بسپار. و با مهربانی ، اعتماد و عشق به جهان بنگرید. و سپس همه چیز و همیشه با شما خوب خواهد بود.
گذشته و زن به هم نگاه کردند و لبخند زدند.
توصیه شده:
چگونه می توان فهمید که گذشته در واقع گذشته است؟
آیا تا به حال فکر کرده اید که می توانید براساس رویدادهایی که در زندگی شما رخ داده است رمان بنویسید؟! بسیار هیجان انگیز و هیجان انگیز ، پر از داستانهای غم انگیز و زیبا از زندگی و عشق ، دوستی صمیمانه یا خیانت ناامید کننده. شما این داستانها را در حافظه و قلب خود حمل می کنید ، مجذوب آنها می شوید و دیگران را مجذوب خود می کنید ، آنها حتی روح حساس ترین و آسیب پذیرترین افراد را لمس می کنند ، نزدیکان و عزیزان شما را نگران خود می کنند و روشنفکران از پیچیدگی در هم آمیختن ، سردرگمی و عزت و
روان درمانی ساده است. نحوه برخورد با گذشته
اغلب ، افرادی که در دوران کودکی آسیب دیده اند از خود می پرسند - تغییر چگونه اتفاق می افتد؟ به طور خاص چه باید کرد؟ برای پیشروی از کجا می توان پشتیبانی پیدا کرد؟ به هر حال ، دوران کودکی را نمی توان تغییر داد. سوالات عالی هستند ، منظور آنها این است که فرد تغییر می خواهد و سعی می کند کاری برای آنها انجام دهد.
گذشته: ضربه ای از گذشته. کل حقیقت از روانشناس خانواده آندری زبروفسکی
گذشته: ضربه ای از گذشته. بر اساس نظرسنجی ها (در کشورهایی با فرهنگ اروپایی) ، مردان به طور متوسط قبل از ازدواج در سن 30 سالگی می توانند تا ده شریک جنسی داشته باشند و / یا تلاش کنند روابط عاشقانه جدی ایجاد کنند. دختران ، قبل از ازدواج زیر 30 سال ، به طور متوسط ، می توانند حداکثر تا پنج شریک جنسی داشته باشند و / یا تلاش کنند رابطه عاشقانه جدی ایجاد کنند.
فناوری برای حل یک پرس و جو کلاسیک قسمت 1. کار و خداحافظی با تجربیات بد گذشته
در این نشریه ، من به خوانندگان در مورد راه حل موفقیت آمیز یکی از درخواست های اخیر ، به هر حال ، مربوط به بسیاری ، خواهم گفت که با آن (به دلیل شرایط فعلی) فقط یک ماه است که کار می کنم. نتیجه ، علیرغم اختصار کار ، کاملاً قانع کننده و روشن است.
درباره مراحل کار با یک ضربه عاشقانه از گذشته
بنابراین ، رابطه عاشقانه قطع می شود ، و شما از نظر ذهنی هنوز به فردی از گذشته وابسته هستید و با تاریخ فعلی زندگی نمی کنید ، اما رابطه ای که دیگر وجود ندارد ، که رفته است ، متوقف شده است. شما خسته و فرسوده هستید: باید در زمان حال زندگی کنید ، جلو بروید ، اما گذشته اجازه ورود به شما نمی دهد و شما را نگه می دارد.