بدن روشهای سریع در روان درمانی

تصویری: بدن روشهای سریع در روان درمانی

تصویری: بدن روشهای سریع در روان درمانی
تصویری: چه روش هایی درمانی برای اختلالات اضطراب وجود دارد 2024, ممکن است
بدن روشهای سریع در روان درمانی
بدن روشهای سریع در روان درمانی
Anonim

من یک حرفه ای هستم (یعنی با معاش زندگی می کنم) و در حال حاضر یک روان درمانگر کاملاً تمرین کننده هستم. رویکرد من روانکاوی است. من هرگز به طور خاص در زمینه درمان روان تنی آموزش ندیده ام. و بنابراین من فقط تجربه شخصی خود را در اینجا درک می کنم.

آثار و متخصصانی هستند که به نظریه و تحقیقات بسیار کامل تری تکیه می کنند. من فقط می خواستم تأیید خود را در مورد ارتباط شناخته شده بین بدن و روان به اشتراک بگذارم.

به طور خلاصه ، روانشناسی هر یک از ما "در محل اتصال" جسمانی خود و دنیایی است که ما را احاطه کرده است. یعنی وقتی رنج جسمی را تجربه می کنیم ، نه تنها بدن ما بلکه روح ما نیز آسیب می بیند ، روابط ما با محیط و با خودمان تغییر می کند. درد دیگر فقط به یک نقطه یا اندام دردناک مربوط نمی شود ، بلکه بر کل وجود و محیط ما تأثیر می گذارد.

و اگر روح درد می کند؟ - سپس بدن به درد روانی "متصل" می شود. و اگر ما در مورد این بدانیم ، وضعیت ساده تر است ، و اگر ما نمی دانیم ، همه چیز پیچیده تر است.

وقتی شخصی برای معالجه بدن خود به پزشک مراجعه می کند ، شخصیت و دنیای درونی خود ، عادت ها و نگرش های خود نسبت به خود و افراد دیگر ، تجربه احساسی و ضربه ، جهان بینی خود را نزد این پزشک می آورد.

وقتی فردی با مشکلات روانی به روان درمانگر مراجعه می کند ، حرکات غیر ارادی ، بوها ، وزن ، حالت های معمول ، ژنتیک ، بیماری ها ، سن ، اشتها ، مزاج و جنسیت خود را به دفتر می آورد.

غیرممکن است که فرد را به طور کلی از نظر روانی و جسمانی جدا کرد. و آن را جدا نکنید

بدن در رنج روانی نقش فعالی دارد. چه بدانیم و چه ندانیم ، ما آن را می خواهیم یا نه ، اما بدن از نزدیک درگیر است.

و مدتهاست که شناخته شده است که می توان از طریق بدن به رنج روانی نزدیک شد. نه تنها برای شنیدن سیگنالهای بدن و رمزگشایی آنها ، برای درک روان ، همانطور که در رویکرد روان تنی انجام می شود. و برای انجام یک کار مهمتر - شروع یا گسترش خود روان درمانی. من نمونه هایی از چنین کارهایی را در سه مورد از تمرین شرح خواهم داد. موارد به طور کامل اصلاح شده اند ، و فقط طرح را برای مقاصد مقاله باقی می گذارد.

مورد 1.

پسر ، 17 ساله. من خودم را درخواست کردم زیرا می خواستم درگیری ها را در دانشگاه حل کنم. غالباً او در دعوا شرکت می کرد (مورد ضرب و شتم قرار گرفت و به همسالان خود صدمات جدی وارد کرد) و گفت که نمی فهمد چگونه در چنین شرایطی قرار گرفته است. او در خانواده ای بزرگ شد که در آن تعرض رایج بود. او همیشه آن را رد می کرد. او نمی خواست "متجاوز" باشد. حل مسائل با مشت برای او مطلوب نبود. او می دانست چگونه و به شیوه ای دیگر می خواهد. او خواندنی بود ، خوب مطالعه می کرد. و مرتب دعوا می کرد. علاوه بر این ، او دارای مشکلات مادرزادی دریچه قلب بود و مدام از داروهای قلبی استفاده می کرد.

من فهمیدم که لازم است مشکل او به سرعت حل شود. چندین سال تحقیق در مورد تجاوز و انگیزه های خود تخریبی به دلیل توانایی های مالی و شدت وضعیت در دسترس نبود.

و بنابراین ، موضوع اصلی کار ما توجه او به بدن خود بود. یعنی رساندن سیگنالهای گیرنده گیرنده آن (احساس موقعیت و وضعیت بدن) به هوشیاری. او آموخت که آنچه را که از نظر جسمانی برای او اتفاق می افتد تشخیص دهد (جایی که خارش دارد ، جایی که ناله می کند ، چه چیزی او را "صدا می زند" یا "درخواست" می کند ، در داخل "گریه می کند" یا "فریاد می زند") ، پس از آن خود را در یک دعوا می بیند.. و به لطف این ، او توانست از قبل خود را متوقف کند. اما نه تنها این (من این را دقیقاً با شکل گیری ارتباط بدن-میل و آگاهی مرتبط می کنم) ، او به موسیقی علاقه مند شد ، با دختری آشنا شد و محل تحصیل خود را تغییر داد. که نتیجه تماس کاملتر او با خود نیز بود.

مورد 2

زنی با سابقه سخت ، شکایات فراوان و مشکلات روانی شدید. تعامل آسان نبود ، زیرا فوراً نتایج سریع و واضحی از درمان می طلبید. درک آن برای من آسان نبود و پذیرش آن حتی سخت تر بود.من سعی کردم ، برای ایجاد حداقل نوعی اعتماد ، از درخواست او یک مشکل را که از نظر من در زمان کوتاهی واقع بینانه حل می شود ، جدا کنم. این معلوم شد که میل او برای بالاخره رفتن به رقص است. زن از حضور در آنجا شرم داشت و مشکلات سازمان برای او غیرقابل قبول به نظر می رسید. من مستقیماً با این مشکل برخورد نکردم. و او توجه ما را بر حرکاتش ، روی داستانهایش در مورد حرکات ، روی تجربیات خود از حرکت متمرکز کرد (در گذشته برای ورزش فعالیت می کرد). و در نتیجه چنین کاری ، او یک استودیو رقص برای خود پیدا کرد و با هم تمام مراحل هشداردهنده سازگاری را در آنجا گذراندیم.

به این معنا که دسترسی به "موفقیت" چنین فردی از طریق توجه متقابل در ارتباط با تجلیات بدنی وی انجام شد. که به کاهش رنج او کمک کرد.

مورد 3.

زنی بعد از 40 سالگی. به سختی برگشت تا مردی را که ترک کرده بود فراموش کند ، و نمی تواند با درد روانی مداوم زندگی کند. در ابتدای کار ما ، او گفت که از درد شدید در ناحیه گردن رنج می برد و خواند که یوگا می تواند در این مورد کمک کند. من ایده او را انتخاب کردم ، زیرا خودم تجربه یوگا دارم و واقعاً از آن قدردانی می کنم.

این زن از آسیب جدی دوران کودکی رنج می برد و در موقعیتی مشابه در بزرگسالی نیز دچار آسیب های مکرر می شود. او (تصادفی نیست) در به اصطلاح "یوگای سخت" ، جایی که در یک حرکت پرتاب ، در حمایت ، قفسه ها ، پل ها و دیگر "قلع" می پرید. و رنج بدن نمایشی از رنج روحی او شد. این در مورد مازوخیسم صادق است. اما بیمار من فقط فراتر رفت. او در تمرینات آموخت که چگونه درد را پشت سر بگذارد ، بدون اینکه در آن گیر کند ، زندگی کند ، به این درد نزدیک شود ، جذب نشود ، خود را از درد جدا کند ، و خود را بدون تماس با درد نشان دهد. این به من کمک کرد که او نه تنها درد و بدن خود را داشته باشد ، بلکه من را نیز درگیر کرده است. در همان زمان ، او با خودش و با من ارتباط برقرار کرد. او از طریق بدن و از طریق من روح را شفا داد.

سه سال بعد ، درد روحی او به یک خاطره تبدیل شد ، او توانست روابط جدیدی ایجاد کند ، کار جدیدی پیدا کرد. قبل از شروع این تمرین ، با رنج هشت ساله او ، هیچ اتفاقی نیفتاد.

خلاصه.

بدن ماتریس ماست. و هنگامی که به آگاهی به این ماتریس ، که شامل همه موارد روانی ما می شود ، دسترسی پیدا می کنیم ، از طریق بدن به روان می رسیم. و با انجام کاری با بدن (انجام آن آگاهانه) ما به طور خودکار بر روان تأثیر می گذاریم. با تقویت بدن ، ما روان را تقویت می کنیم ، بدن را انعطاف پذیرتر می کنیم - خود را سازگارتر می کنیم ، بدن را پایدارتر می کنیم - ما خود را از نظر روانی مقاوم تر می کنیم ، از بدن مراقبت می کنیم - ما همچنین از روح خود مراقبت می کنیم. اما فقط اگر ما از این ارتباط آگاه باشیم و اقدامات خود را انجام دهیم ، نیت خود را در نظر داشته باشیم.

برخورد فقط با بدن یا فقط با روح چندان مثر نیست.

یوگی ها این ارتباط را 6 هزار سال پیش کشف کردند.

و اگر ارتباط با دیگران (برای شروع ، با درمانگر) به صورت ارگانیک به ارتباط ما با خودمان اضافه شود ، اینگونه است که پری یک زندگی سالم به دست می آید.

توصیه شده: