مفاهیم اساسی و مفاد روانکاوی کلاسیک فروید

تصویری: مفاهیم اساسی و مفاد روانکاوی کلاسیک فروید

تصویری: مفاهیم اساسی و مفاد روانکاوی کلاسیک فروید
تصویری: قسمت اول تاریخ روانکاوی و میراث فروید، دکتر سرگلزایی 2024, ممکن است
مفاهیم اساسی و مفاد روانکاوی کلاسیک فروید
مفاهیم اساسی و مفاد روانکاوی کلاسیک فروید
Anonim

فروید با شروع از درک علمی و بیولوژیکی انسان ، نظریه خود را بر اساس مفهوم جاذبه ، که به عنوان پدیده ای در مرز فیزیولوژیکی و روانی درک می کرد ، پایه گذاری کرد. به طور دقیق تر ، در روانکاوی کلاسیک ، جاذبه به عنوان یک ایده ذهنی از تحریکاتی که دائماً از درون بدن سرچشمه می گیرد و باعث تنش درونی می شود ، که مستلزم آرامش است ، که توسط روان به عنوان لذت درک می شود ، درک می شود.

گرسنگی ، تشنگی ، خواب آلودگی ، میل جنسی ، اجتناب از درد و غیره. می تواند نمونه هایی از درایوها باشد.

فروید طبقه بندی دقیق آنها را غیر ضروری دانست و آنها را از یک سو به انگیزه های جنسی و رانندگی "من" و از سوی دیگر به انگیزه زندگی (اروس) و انگیزه مرگ (که گاهی اوقات او را می نامند) تقسیم کرد. Thanatos ، اگرچه خود فروید هرگز استفاده نکرد).

منظور فروید از رانندگی "من" چیزی است که امروزه ما بیشتر به آن عادت کرده ایم "میل به حفظ خود". برخلاف وضوح شهودی واژه "جنسیت" ، فروید معنای نسبتاً وسیع و خاصی به آن می بخشد. در واقع ، جنسیت در روانکاوی به معنای هرگونه میل به لذت جسمانی است که از بدو تولد در فرد ایجاد می شود و در طول زندگی او تا زمان مرگ وجود دارد. بنابراین ، کودک ، از کودکی تا دوران بلوغ ، در حال حاضر یک موجود جنسی است.

با این حال ، جنسیت کودکانه (کودک) ، به دلیل ویژگی های وظایف روانشناختی مراحل مربوط به رشد کودک و نابالغی فیزیولوژیکی ، با جنسیت بزرگسالان تفاوت قابل توجهی دارد. در مراحل مختلف توسعه ، روشهای دیگری برای ایجاد انگیزه دلپذیر تحت سلطه است. جاذبه جنسی همیشه به سمت یک شیء ، که همچنین می تواند بخشی از بدن خود فرد باشد ، هدایت می شود.

اولین اشیاء جنسی کودک ، علاوه بر بدن خود ، والدین او یا جایگزین آنها هستند. بسته به نحوه برخورد این بزرگسالان با کودک ، ممکن است احساس کند که غرایز او عموماً راضی هستند ، یا راضی نیستند ، یا بیش از حد راضی هستند.

در حالت نارضایتی ، کودک اضطراب را تجربه می کند ، اما می تواند یاد بگیرد که با آن کنار بیاید ، به عنوان مثال ، به این دلیل که تصویری از والدین به تدریج در روان او ظاهر می شود ، که به طریقی ظاهر می شود و رضایت او را جلب می کند. نیاز او هر مرحله از رشد کودک مدل خاصی برای غلبه بر اضطراب دارد. اگر این اضطراب بیش از حد یا حتی آسیب زا بود ، ثابت شدن در مرحله مناسب اتفاق می افتد ، یعنی در آینده ، چنین کودکی و سپس یک فرد بزرگسال از الگوی مشخصه این مرحله رشد در دوران کودکی برای غلبه بر اضطراب خود استفاده خواهد کرد.

به نوبه خود ، خواسته های اولیه جنسی در یک لحظه خاص برای هوشیاری غیرقابل قبول می شود ، اما از آنجا که هیچ چیز در زندگی ذهنی نمی میرد ، بدون هیچ اثری ناپدید می شوند ، بلکه "سرکوب" می شوند ، یعنی ، غیرقابل دسترس برای آگاهی ، ناخودآگاه از سوی دیگر ، ناخودآگاه بر اساس اصل لذت عمل می کند ، که به دنبال دستیابی به آن به طور کامل و فوری است ، بنابراین چنین خواسته های ناخودآگاهی دائماً در نفوذ به آگاهی و رضایت خود تلاش می کنند.

با این حال ، آگاهی در برابر چنین نفوذی مقاومت می کند ، زیرا وظیفه تنظیم خواسته ها را با اقتضائات واقعیت و همچنین خواسته های آگاهانه و ناخودآگاه متمایز در میان خود انجام می دهد. و خواسته های ناخودآگاه مجبورند راه خود را در یک مسیر دور بزنند و رضایت نمادین جانشین خود را پیدا کنند.و از آنجا که چنین خواسته ای ناخودآگاه هنوز برآورده نشده باقی می ماند ، بارها و بارها به شکل یک علامت برمی گردد ، که با مراجعه کننده به روانکاو مراجعه می کند.

وظیفه روانکاو این است که "خواسته ناخودآگاه" پشت این علامت را "رمزگشایی" کرده و به آگاهی مراجعه کننده برساند ، بنابراین او قادر خواهد بود آن را تحت کنترل آگاهانه نگه دارد. روانکاوی کلاسیک فرض می کند که با کمک یک علامت ، میل ناخودآگاه ، بدون دسترسی به گفتار ، سعی می کند خود را همانطور که گفته شد بیان کند.

پس از بیان ، دیگر لازم نیست که او به شکل یک علامت به هوش آید. علاوه بر این ، در جریان درک آنچه قبلاً در ناخودآگاه سرکوب شده بود ، مدل آسیب شناسی که زندگی مشتری را سازماندهی کرده است از بین می رود. واقعیت این است که در روان انسان اصل فوق دمینیسم غالب است ، یعنی پدیده های ذهنی فردی توسط بسیاری از پدیده های دیگر که در ارتباط بسیار نزدیک هستند از پیش تعیین شده است. و حتی وقتی شخص بیشترین تصمیم را می گیرد ، که هیچ یک تصمیم آگاهانه و منطقی نیست ، سهم گرایش های ناخودآگاه در او هنوز به طور قابل توجهی بر سهم آگاهی غلبه دارد. و ماهیت چنین مشارکت ناخودآگاه با مدلی از پیش تعیین می شود که از طریق آن خواسته های ناخودآگاه چنین فردی به شکل نمادین تحقق می یابد و چگونه آگاهی او از آنها محافظت می شود. چنین مدلها و اشکال حفاظتی "مکانیسمهای دفاع ذهنی" نامیده می شوند.

مهمترین دستاورد روانکاوی کلاسیک ، کشف واقعیت درون روانی مراجعه کننده است که ممکن است با واقعیت واقعی وی منطبق نباشد. تلاش برای نفوذ به آگاهی ، تمایلات ناخودآگاه می تواند خاطرات و ایده های فرد را تا حد زیادی مخدوش کند.

به عنوان مثال ، در کودکی ، یک مشتری ممکن است یک سیلی از پدرش بکشد ، اما ممکن است برای او آنقدر دردناک باشد که با اطمینان به تحلیلگر بگوید که پدرش بسیار خشن است و او را بی رحمانه مجازات کرده است. با این حال ، نه تنها تمایلات جنسی ، بلکه خواسته های پرخاشگرانه به خود یا دیگران نیز می توانند ناخودآگاه شوند.

فروید معتقد بود که یک فرد دارای میل به مرگ است ، که اساس تجاوز است. از این گذشته ، وضعیت عدم وجود تمام تنش های داخلی تنها پس از مرگ امکان پذیر است.

توصیه شده: