2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
هر چند وقت یکبار موقعیت هایی در زندگی شما وجود دارد که ترس اعمال شما را فلج می کند؟
آیا ترس شلاقی است که به شما در حرکت به سمت هدف کمک می کند یا مانعی برای حرکت شما به سوی هدف است؟
3 موقعیت معمول را در نظر بگیرید.
ترس در شرایط استرس زای شدید زمانی که زندگی تهدید می شود
این دلیل اصلی ترین ترس است. مثالها: شما در شرایط بد آب و هوایی در هواپیما پرواز می کنید و ناخدای کشتی فرود دشواری انجام می دهد. یا در موقعیتی قرار می گیرید که آتش در ساختمان وجود دارد. در این شرایط ، ترس واکنش صحیح بدن است. مهم است که بدن شما چگونه این استرس شدید را پردازش می کند. به شیوه ای دوستانه ، باید با خود بگویید: "عزیزان (شما) می ترسید و این طبیعی است ، کمی صبور باشید ، ما هم اکنون از اینجا خارج می شویم و سپس با هم خواهیم ترسید." در شرایط سخت ، مهم است که با ترس خود در میان بگذارید ، از او بخواهید منتظر بماند ، از موقعیت خارج شود و سپس مطمئن شوید که جای احساسات را می دهد: فقط آنچه را تجربه کرده اید با کسی در میان بگذارید ، فقط به خودتان فرصت دهید تا گریه کند. ، فقط یک کیک خوشمزه بخرید و بخورید … اما باید ترس را زنده کرد تا تبدیل به کوله پشتی با سنگ های پشت شما نشود.
ترس در موقعیتی که شباهت زیادی به وضعیت استرس زای گذشته دارد
بدن ما در تلاش برای حفظ انرژی است: جسمی و احساسی. اغلب او می تواند با واکنش های "گذشته" خود به وضعیت فعلی واکنش نشان دهد. مثال: شما در محل کار نشسته اید و در وسط روز این فکر به ذهن شما می رسد: به نظر می رسد من آهن را خاموش نکرده ام … و از این فکر ترس شما را فرا می گیرد. و اگر این بسته را بیشتر بررسی کنید ، یک داستان از دوران کودکی پیدا خواهید کرد ، زمانی که روزی آهن را خاموش نکردید و مادر شما بر سر شما فریاد کشید تا در آن صورت تمام بدن شما با فریاد او غرق شود … او ممکن است این کار را عمدا انجام داده است ، شاید نفهمد که قدرت احساساتش در مقیاس وسیع نیست ، او فقط می خواست به شما بگوید که باید با دقت وسایل برقی را کنترل کنید ، اما شکل یادگیری او اثری قوی بر بدن شما گذاشت. ایجاد. و اکنون ، با هر تصوری از آهن جدا شده ، خود را در حالت گذشته خود می بینید.
چه کاری می توان انجام داد؟ برای به اشتراک گذاشتن واکنش های گذشته ، بیاموزید که تفاوت بین زمان حال و گذشته را ببینید ، یاد بگیرید که موقعیت های حال را ارزیابی کرده و نسبت به آنها با سطحی از ترس متناسب با موقعیت واکنش نشان دهید.
ترس از اهداف بزرگ
سرعت مدرن در یک شهر بزرگ حکم می کند: اهداف بلندپروازانه تعیین کنید! مقداری! در زمینه های مختلف زندگی! این سرعت جریان عمومی اطلاعات را پشتیبانی می کند: اگر می خواهید موفق شوید - دوره را بگذرانید ، اگر می خواهید سریعتر به اهداف برسید - مربی ، مربی و غیره پیدا کنید. بیشتر اوقات ، پس از یک هفته اهداف "بزرگ" ، شما فقط شروع به انجام هیچ کاری می کنید ، حتی با یک نگاه به آنها … و چرا باید این کار را شروع کنید ، اگر هنوز نیاز دارید که چندین بار خود را از هم جدا کنید و بمیرید تا همه چیز به نتیجه برسد. بودن؟ آیا داستان آشنا به نظر می رسد؟
در شرایطی چه کاری می توان انجام داد؟
اول این است که 1-2 هدف اولویت دار تعریف شود
مورد دوم این است که فیل را تکه تکه کرده و برای هر یک از اهداف یک هدف متوسط تعیین کنید.
سوم ، اهداف را با فرمت Min-Max بنویسید (به عنوان مثال ، هدف شما این است که هفته ای 3 بار به مدت 1 ساعت در باشگاه بدنسازی ورزش کنید ، اجازه دهید هدف حداقل 3 بار در هفته به مدت 30 جلسه در هر نقطه ، و هدف حداکثر 3 بار در هفته به مدت 1 ساعت است و در تناسب اندام است. با داشتن "راهرو" از هدف ، می توانید هر هفته با انعطاف پذیری گزینه مناسب شرایط خود را انتخاب کنید و در "شکستن" لحظه ای که منابع این هفته کافی نیست و … شما شروع به حذف کلاس ها می کنید … و سپس آنها را به طور کامل رها می کنید)
چهارم - برای هر قدمی کوچک به سوی هدف خود را ستایش کنید. حتی اگر فقط یک نامه باشد ، حتی اگر فقط یک تماس باشد.
و آخرین - وظیفه "پیشرفته": رابطه خود را با ترس کشف کنید.
یک نمودار 4 ستونی بکشید که در آن موقعیت هایی را که به نوعی با سطوح مختلف ترس مرتبط بودند ، بنویسید.
ستون 1 - شرح مختصری از وضعیت خود
ستون 2 - ارزیابی میزان ترس در مقیاس 10 درجه ای
ستون 3 - افکار شما در لحظه موقعیت
ستون 4 - اقدامات شما پس از
پس از 1-3 هفته روزنامه نگاری ، به س questionsالات زیر پاسخ دهید:
- چند موقعیت وجود داشت که واقعاً ترسناک بود و ترس فلج شد؟
- چه میزان ترس برای شما قابل قبول است؟
- آیا تا به حال با موفقیت بر ترس غلبه کرده اید؟ چه چیزی به شما کمک کرد تا با آن کنار بیایید؟
- آیا شرایطی وجود داشت که شما را شگفت زده کند؟ به عنوان مثال ، آیا در عین حال ترسناک و بی پروا بود؟ چه میزان ترس در مقیاس 10 امتیازی برای شما انگیزه بخش بود؟
- چه افکاری از این مطالعه به شما کمک می کند تا امسال به سمت اهداف خود حرکت کنید؟
به یاد داشته باشید که پیشرفت ما از طریق ترس یا استرس اتفاق می افتد ، بنابراین مهم است که بتوانیم سطح بالایی از احساسات را مدیریت کنیم ، اما همچنین مشکلات کوچکی را برای خود ترتیب دهیم تا به آینده نگاه کنیم و زندگی جالبی داشته باشیم.
توصیه شده:
نفرت: شفا و فلج
تجربه نفرت احتمالاً در لیست احساسات "شریر" در رتبه بالا قرار دارد. نفرت را کنار بگذارید ، به عشق ، مهربانی و پذیرش زندگی بخش باز شوید - اینها تماس هایی است که به طور مرتب می شنوید. اما ، به هر حال ، هر احساسی به دلایلی بوجود می آید ، و البته نفرت - به عنوان یکی از احساسات اساسی - وظایف بسیار مهمی را انجام می دهد.
همه چیز درد می کند. هیچ چیز کمک نمی کند! یا چرا کار روی خود نتیجه ای نمی دهد
اغلب ، مشتریانی به من مراجعه می کنند که قبلاً تمام روشهای ممکن برای کار با خود را امتحان کرده اند ، کتابهای زیادی خوانده اند ، تمرینات زیادی انجام داده اند و تعداد زیادی از سمینارها شرکت کرده اند. آنها خیلی چیزها را می دانند ، خودشان می توانند به هر روانشناسی بگویند که مشکل آنها چیست و دلایل مشکلات آنها چیست.
شخصی که به روانشناس مراجعه می کند چگونه تغییر می کند
هنگامی که با روانشناس یا روان درمانگر به قرار ملاقات می روید ، در واقع شما در حال ملاقات مهیج مهمی با خودتان هستید ، زیرا در آنجا فرآیند دگرگونی مثبت و گنجاندن ذخایر پنهان … یک مراسم مقدس … مشورت مستلزم ارتباط مثر است. بسیاری از مردم فکر می کنند که صحبت با یک دوست (دوست ، بستگان) کافی است و مشکل به خودی خود حل می شود.
چرا کودک من هنوز ضعیف صحبت می کند یا اصلاً صحبت نمی کند؟
والدین اغلب با چه درخواست هایی به عنوان متخصص اعصاب و روان به من مراجعه می کنند؟ اغلب این پرسش "چرا هنوز فرزند من ضعیف صحبت می کند یا اصلاً صحبت نمی کند؟" در ابتدا ، بسیاری از مادران و پدران معتقدند که رشد گفتار کمی دیر است ، اما سپس در سن 3 سالگی کودک شروع به زنگ زدن می کند.
شیاطین در خواب. فلج خواب چیست؟
فلج خواب شرایطی است که به سادگی توسط علم خواب توضیح داده می شود ، اما برای کسانی که آن را تجربه می کنند می تواند ترسناک و نگران کننده باشد. تصور کنید شب بیدار می شوید و خود را کاملاً قادر به حرکت نمی دانید ، به تخت می چسبانید و ظاهراً تمام عملکرد ماهیچه ها را از دست داده اید.