نفرت: شفا و فلج

نفرت: شفا و فلج
نفرت: شفا و فلج
Anonim

تجربه نفرت احتمالاً در لیست احساسات "شریر" در رتبه بالا قرار دارد. نفرت را کنار بگذارید ، به عشق ، مهربانی و پذیرش زندگی بخش باز شوید - اینها تماس هایی است که به طور مرتب می شنوید. اما ، به هر حال ، هر احساسی به دلایلی بوجود می آید ، و البته نفرت - به عنوان یکی از احساسات اساسی - وظایف بسیار مهمی را انجام می دهد.

در نفرت ، بسیج صورت می گیرد ، تجمع همه نیروها - در شرایط خطرناک. سر سرد است ، صورت رنگ پریده می شود ، لب ها به صورت نخ فشرده می شوند ، چشم ها به طرز شکارچیانه ای چشمک می زنند. به نظر می رسد همه احساسات دیگر منجمد شده اند ، در داخل آن مانند یک توده یخ و یک محاسبه سرد - فقط یک هدف وجود دارد - برجسته کردن گزینه ها و حذف ، از بین بردن خطر.

برخلاف خشم ، که می جوشد و می جوشد ، می پاشید و پراکنده می شود - نفرت یک احساس پیچیده و فشرده است. و خود را به صورت بسیار دوزدار و محتاطانه نشان می دهد - دقیقاً بر نتیجه.

اساس ظهور نفرت ، حضور در کنار یک شیء مخرب بسیار وحشتناک است - و تمایل به محافظت از خود و مقابله با آن. خوب ، از آنجا که این تهدید به عنوان مرگبار ، قتل (نه لزوماً به معنای واقعی فیزیکی ، احتمالاً کشتن چیزی در روح ، در جهان درونی) تلقی می شود ، بنابراین میل به مبارزه با آنقدر قوی است که میزان خسارت را در نظر می گیرد. می تواند ایجاد شود - غیر ممکن است. ماهیت نفرت تمایل به نابودی موضوع خطر است - به هر قیمتی. و ، به عنوان بخشی مشروع از نفرت ، در این احساس همچنین انتظار لذت و تسکین وجود دارد که با برطرف شدن خطر بوجود می آید. و تجربه پیروزی او - از این واقعیت که او توانست از خود ، فضای خود محافظت کند. پیروزی بر انرژی نفرت بار اعتماد و قدرت فوق العاده ای را به همراه دارد ، اما در عین حال ، احساس تلخی و اندوه در ارتباط با پذیرش بهایی است که باید برای این پیروزی پرداخت می شد.

hate2
hate2

توانایی احساس و عدم سرکوب نفرت تا حد زیادی به توانایی تحمل و پذیرش این قیمت ، تحمل و پذیرش غم ، احساس از دست دادن ، جدایی نهایی ، برگشت ناپذیر ، از دست دادن مربوط می شود. و از این وضعیت رهایی یابید و خود را بیابید. توانایی احساس نفرت ، فرصت رد را باز می کند. رد روابط یا افرادی که برای شما مناسب نیستند ، رد کارهایی که بیش از حد مستهجن هستند ، رد موارد سمی ، غیرقابل قبول ، مخرب توانایی احساس نفرت - و عمل به انرژی - مهمترین مهارت حیاتی است - و ایمنی روانی به طور معمول نفرت یک نیروی فشار بزرگ است که به فرد اجازه می دهد خود ، خود ، "من" خود را از موقعیت مخرب منزوی کند. و این پتانسیل شفابخشی و شفابخشی آن را آشکار می کند.اما منحرف شدن - تحت تأثیر شرایط مختلف - نفرت شروع به کار متفاوت می کند. نه به عنوان یک فشار ، بلکه برعکس ، به عنوان یک نیروی محکم کننده و محکم کننده.

hate1
hate1

به نظر من این "کودتای" نفرت بر اساس عدم امکان یا عدم تمایل به پرداخت هزینه غم و اندوه است. ناتوانی در رها کردن یک شیء مخرب خطرناک ، که همزمان برای بقا ضروری تلقی می شود ، بسیار مطلوب است. یا ، یک گزینه دیگر ، هنگامی که شی منفور آنقدر بزرگ و قدرتمند به نظر می رسد که مبارزه شخصی خود با آن ناامید کننده تلقی می شود و بازگشت پاسخ و انتقام مخرب است. سپس نفرت به عنوان یک احساس بسیار خطرناک درک می شود. تهدید به نابودی نفس خود همراه با شیء منفور. و سرکوب شد.

میزان این سرکوب می تواند متفاوت باشد. شاید شخصی فقط خطرناک ترین انگیزه های خود را مهار کند - تا نفرت را که برای او حیاتی است از بین نبرد - و آن را برای عمل به خواسته های سادیستی حفظ کند و تجربیات مورد نظر از قدرت و قدرت خود را ارائه دهد.در این حالت ، نفرت را می توان با نوعی توجه به موضوع نفرت ترکیب کرد. شاید ، همراه با نفرت ، به طور کلی همه خواسته های پرخاشگرانه از بین بروند - و این یکی از راه های شکل گیری شخصیت مازوخیستی است. و سپس منبع رضایت ، عزت نفس و غرور به احساس برتری اخلاقی نسبت به موضوع نفرت تبدیل می شود ، که دوباره برای کسب این تجربه ضروری می شود.

در هر دوی این موارد ، تجربه نفرت (معمولاً ناخودآگاه) برای وجود "کامل" ضروری می شود ، گویی در شخصیت نهفته است ، به شکل پیچیده و پیچیده شخصیت ، بخشی از هویت تبدیل می شود. و سپس ، به طور متناقض ، رد رابطه ای که با نفرت همراه است از نظر داخلی به عنوان نوعی مرگ روانی ، از دست دادن بخشی از "من" فرد تلقی می شود. و نیاز به دفع این نفرت به نیاز برای تخریب تبدیل می شود - خود یا کسانی که در اطراف هستند.

نفرت به خودی خود ، با انرژی فوق العاده اش ، به یک نیروی نگهدارنده در شرایط آسیب شناختی تبدیل می شود. غیر آشکار ، سرکوب شده ، تحریف شده - در آن لحظات زمانی که سطح تنش از مقیاس خارج می شود ، شکسته می شود و پس از آن تجربیات سنگین گناه ، سمیت و مخرب بودن خود ادامه می یابد. ناامیدی از ناتوانی و ناامیدی با عدم امکان درونی تغییر وضعیت ، کنار گذاشتن روابط اشباع شده از نفرت و پذیرش و تجربه از دست دادن و از دست دادن آنچه در آنها ارزشمند است ، پیوند دارد.

کار با این روش طولانی و دشوار است. اما کاملاً واقعی است نقش تعیین کننده در اینجا با تمایل درمانگر برای ضربه زدن به نفرت مراجعه کننده ، تحمل آن - عدم حرکت و عقب نشینی انجام می شود. سرکوب شده را کاوش و باز کنید. مسمومیت های طولانی مدت نفرت را کنار بگذارید - و مسموم نشوید. به احساسات سرکوب شده موقعیت حقوقی و حقوقی بدهید ، به آنها اجازه دهید آزادانه جریان پیدا کنند ، و مشتری را به آگاهی از پیروزی و شادی که تجربه می کند ، رسانده یا مستقیماً یا غیر مستقیم این نفرت را برطرف کند. خوب ، سپس - مرحله بعدی آغاز می شود - با توانایی زنده ماندن از دست دادن کار کنید. مواجهه با فقدان و اندوه. امتناع. و اگر این اتفاق بیفتد ، اگر از طریق نیروی نفرت بتوان گره های آسیب شناسی را باز کرد ، اگر مراجعه کننده تصمیم گرفت با غم و اندوه و آن احساس مرگ روانی که در اندوه زندگی می کند زندگی کند ، فرصت هایی برای بازسازی شخصیت باز می شود. و شخصیت و راهی برای خروج از بن بست باز می شود. و نفرت - تحقق یافته و زنده - یکی از راهنمایان این خروج می شود.

توصیه شده: