نرگس به ما چه می آموزد؟ استهلاک

تصویری: نرگس به ما چه می آموزد؟ استهلاک

تصویری: نرگس به ما چه می آموزد؟ استهلاک
تصویری: ویکی آروی: بیایید برای شرایط آب و هواییِ جدیدمان آماده شویم 2024, ممکن است
نرگس به ما چه می آموزد؟ استهلاک
نرگس به ما چه می آموزد؟ استهلاک
Anonim

قدرت جذابیت و جذابیت شخصیت ها با شخصیتی خودشیفته بر روی افراد اطراف مانند آهن ربا عمل می کند ، اما تماس با آنها "سمی" است - ناامیدی اجتناب ناپذیر است. خودشیفته معمولی خودخواهی روشن و جاه طلب است که هیچ کس یا چیزی را نمی بیند ، فقط در تمجید از خود مشغول است ، اما در عین حال جذاب و بدون تشریفات است.

چرا مردم با افراد خودشیفته رابطه برقرار می کنند و چه درس هایی می توان از شخصیت های خودشیفته آموخت؟ گل نرگس چیست که می تواند شما را عمیقا و عمیقا قلاب کند؟ کاهش ارزش و عمل کردن شخصیت های خودشیفته اغلب ارزش های درونی و کیفیت زندگی شریک زندگی را بی ارزش می کنند. از سوی دیگر ، آنها با انجام تمام تلاش خود برای خود عمل می کنند. به عنوان مثال ، اگر با خودشیفته ها بدرفتاری شود ، خط رفتار آنها نسبت به شخص دیگر یکسان خواهد بود - خودشیفته ناپدید می شود ، تلفن را قطع می کند و غیره. چنین شخصیت هایی احساس تماس احساسی ندارند.

بنابراین ، به درسهایی که خودشیفته ها به ما می دهند برمی گردیم ، اولین مورد خود کاهش ارزش خود است. اگر در آگاهی روانی یک فرد به هیچ وجه نشان داده نشود ، او عکس العمل نشان نمی دهد و درگیر رابطه با شخص بی ارزش می شود.

شما باید درک کنید که هر چیزی که از بیرون برای یک فرد اتفاق می افتد دارای یک بازتاب داخلی است ، همه ریشه ها به روان وارد می شوند. بنابراین ، به دلایلی ، باید با شخصی که ارزش شما را پایین می آورد مبارزه کنید. یک س correspondingال مربوطه مطرح می شود - چه کسی در دوران کودکی شما را بی ارزش کرده است ، چرا اکنون خود را بی ارزش می دانید؟ نتیجه گیری: رفتار خودشیفته به دلیل وجود خونریزی باز که نیاز به ترمیم دارد روشن می شود.

در حقیقت ، مبارزه داخلی با خود بسیار دشوار است. وقتی می توانید از شر شخص "بد" خلاص شوید ، او را از زندگی خود پاک کنید و فراموش کنید ، بسیار راحت تر می توانید در بیرون بجنگید. با این حال ، اگر دیگری به جای آن بیاید و استهلاک ادامه یابد ، ارزش تأمل و تفکیک با خود را دارد. با حل این مشکل ، فرد یا به سادگی توجه به افراد خودشیفته را متوقف می کند ، یا به خاطر می آورد که تماس با چنین شخصیت هایی برای او ناخوشایند بود ، اما نتیجه یکسان است - او از کنار می گذرد.

درس دوم مربوط به بازیگری است. این یک مکانیسم دفاعی روانی است که با رهایی ناخودآگاه تنش درونی از طریق رفتار بیان می شود. به عنوان مثال ، شخصی با شریک زندگی خود همانطور رفتار می کند که در زمان خود با او رفتار می کردند. این یعنی چی؟ اگر در دوران کودکی برای کوچکترین جرمی سرکوب ، توهین ، توهین یا سرزنش می شد ، در تماس نزدیک او مشابه رفتار می کند - برای جبران. و مهم نیست که دقیقاً چه چیزی ، فقط در اعماق روح من ، خاطرات ظاهر شد ، بنابراین توهین ها ، به عنوان یک قاعده ، به طرف شریک "پرواز" می کردند.

هنگامی که با چنین رفتاری روبرو می شوید ، روان رنجور کلاسیک تقصیر را بر عهده می گیرد ("احتمالاً ، من اشتباهی انجام داده ام ، به همین دلیل تمام این جریان تجاوز بر من ریخته شد"). اما طرف دیگر فقط منتظر تجلی گناه است. احساس ظالمانه مسئولیت برای انجام برخی اقدامات مذموم ، آگاهی درونی فرد را دچار مشکل می کند و او را به "قربانی عنکبوت" تبدیل می کند - از آن لحظه می توانید هر کاری که می خواهید با او انجام دهید. بنابراین ، در نتیجه ارتباط با یک خودشیفته ، فرد قادر خواهد بود بفهمد چه زمانی گناهکار است و چه زمانی گناهکار نیست.

درس سوم آگاهی از مرزهای شماست (این چیزی است که من می خواهم ، این نیست). بدون هیچ ابهامی ، در تماس با تیپ شخصیتی خودشیفته ، کمی خودخواهی و توانایی تعیین واضح مرزهای فضا و خواسته های شخصی ایجاد می شود. به عنوان مثال ، یک فرد عادت دارد که پنج تا هفت ساعت در روز به تنهایی استراحت کند ، اما شریک زندگی به این مرزها دست می زند - "نه ، شما اینطور استراحت نمی کنید! این رفتار برای من غیرقابل قبول است! "آیا این یک نیاز طبیعی است؟ برای درک این موضوع ، باید پشتیبانی خوبی در داخل داشته باشید - چه چیزی برای شما طبیعی و غیر طبیعی است ، مرز کجاست؟ اگر شخصی به وضوح بفهمد که حداقل یک بار در هفته / ماه به تنهایی نیاز به استراحت دارد ، تلفن خاموش است ، در غیر این صورت ممکن است عواقب خاصی ایجاد شود ، او به نفع خود تصمیمی می گیرد - این روز به خود بدهد ("نه ، این برای من واقعاً مهم است ، در غیر این صورت منجر به این و آن می شود "). نکته اصلی این است که آماده باشید حتی در صورت عدم شنیدن از فردی جدا شوید. با گل نرگس ، مرزها باید به وضوح مشخص شوند: "برای من ، بنابراین. هیچ گزینه دیگری وجود ندارد ". اگر حتی کوچکترین تردیدی در آگاهی وجود داشته باشد ، فرد دوباره بازیگری را دریافت می کند. خودشیفته به مرزهای شریک خود فشار می آورد تا زمانی که او یاد بگیرد محکم ، کمی سخت و خودخواه است.

بنابراین اگر در رابطه با یک خودشیفته هستید و به شما آسیب می رساند ، چه نکاتی را باید رعایت کنید؟ اول از همه ، تجلیات و بیداری های مازوخیستی. این به یک دوره نسبتاً اولیه توسعه - 3-5 سال اشاره دارد.

در این زمان است که کودک نیاز به نجات همه ، کمک به همه ، و نیاز به همه را احساس می کند. از جهاتی ، اینها نیز ویژگیهای شخصیتی خودشیفته هستند ، اما در قطب دیگر خودشیفتگی ، در طیف عصبی (خودشیفتگی قربانی) قرار دارند.

همچنین ارزش توجه به خواسته های ناخودآگاه را دارد - "من می خواهم اینطور باشد!" در اعماق قلب ، احتمالاً می خواهید افراد خودشیفته آنطور که شما می خواهید رفتار کنند. هرگونه رفتار دیگر جرم تلقی می شود. بعلاوه ، به عنوان یک قاعده ، ما نسبت به خودشیفته هایی که به شدت فاصله می گیرند واکنش دردناک نشان می دهیم.

از سوی دیگر ، ارزش آن را دارد که به شخصی اجازه دهیم آنطور که می خواهد زندگی کند - امروز بیاید یا نیاید ، تماس بگیرد - زنگ نزند ، خود را از دنیای اطراف خود منزوی کند یا "حداکثر زندگی" کند.."

شاید شنیدن و درک برخی از حقایق برای شما ناخوشایند باشد (به عنوان مثال ، در مورد تجلی ویژگی های شخصیت خودشیفته). اما شما باید بفهمید - هر چیزی که از بیرون واکنش ایجاد کند ، در روان ارائه می شود ، در برخی موارد می تواند قطب مخالف باشد (به عنوان مثال ، یکی از شرکا یک خودشیفته خودخواه است ("همه چیز منحصراً در اطراف من می چرخد!") ، و نفر دوم یک خودشیفتگی فداکارانه تر را توصیف می کند ("من همه را نجات خواهم داد! من با کسانی خواهان آن خواهم بود ، اگر آنها به من بگویند که من عالی هستم!") بنابراین ، شرکا نیازهای خودشیفته متفاوتی دارند ، و آنها مانند چرخ دنده ها به شیارهای مناسب می افتند.

با این حال ، شکستن این روابط ناسالم به راحتی امکان پذیر نیست - برای این کار باید عمیق ترین مشکلات "من" خود را حل کرده و خواسته های ناخودآگاه خود را تجزیه و تحلیل کنید.

توصیه شده: