آیا توضیح چیزی برای کودکان منطقی است؟ البته داشته باشید! مشاهدات از زندگی روزمره

تصویری: آیا توضیح چیزی برای کودکان منطقی است؟ البته داشته باشید! مشاهدات از زندگی روزمره

تصویری: آیا توضیح چیزی برای کودکان منطقی است؟ البته داشته باشید! مشاهدات از زندگی روزمره
تصویری: چگونه کودک سالم و قوی تربیت کنیم؟ دوره های رشد کودک پسر و دختر - دکتر انوشه 2024, ممکن است
آیا توضیح چیزی برای کودکان منطقی است؟ البته داشته باشید! مشاهدات از زندگی روزمره
آیا توضیح چیزی برای کودکان منطقی است؟ البته داشته باشید! مشاهدات از زندگی روزمره
Anonim

به طور کلی ، من دوست دارم مردم را مشاهده کنم - چیزهای جالب زیادی می بینم: لمس کننده ، خنده دار ، خوب و نه چندان زیاد. و خوبی این است که من اغلب با وسایل نقلیه عمومی (خوب ، زیرا در منطقه مسکو زندگی می کنم) سفر می کنم و به انواع مکان های مختلف عمومی مانند پیست اسکیت ، سرسره و غیره می روم. فرصت ها فراوان است و تماشای کودکان به طور کلی یک لذت است.

بنابراین ، به تازگی - من چنین موردی را در سرسره "مشاهده" کردم. یا بهتر بگویم ، در رختکن ، جایی که مردم اسکیت های اجاره ای را بر می دارند / می گذارند. من برای خودم می نشینم ، اسکیت خود را روی نیمکت می گذارم ، و در کنار من یک پسر بچه که به شدت گریه می کند و حدود 5 قاشق چپ می زند ، دقیق تر ، مادری عصبانی او را "می کوبد" و فریاد می زند "ناله خوب ، متوجه شدم". و بابا تماس می گیرد. تا آنجا که من از شرایط موجود فهمیدم: شخصی افتاد و پیشانی خود را در زمین مسابقه به خون شکست ، که این بچه را ترساند. خوب ، خوب ، این موضوع نیست و حتی یک مادر عصبانی نیست. و واقعیت این است که مادر با همسر خود پسر را صدا می زند تا او را آرام کند و در طول راه به برداشتن اسکیت کمک کند.

و پدر شروع می کند با کودک بسیار مهربان صحبت می کند و به وضوح او را آرام می کند. علاوه بر این ، من به سادگی گفتگوی آنها را ارائه می دهم:

بابا: پسرم چرا مثل دختر گریه می کنی ، بیا ، آرام باش ، تو دختر نیستی. حالا بیایید اسکیت خود را برداریم و به خانه برویم. خوب گریه نکن

پسر: بابا ، من ترسیدم. خون در همان مکان وجود دارد

بابا: خوب نگاه نکن. چشمان خود را ببندید ، نگاه نکنید و چیزی نخواهید دید. و ترسی نخواهید داشت.

پسر (فوراً گریه را متوقف می کند ، آکیمبو می گیرد و راست می شود): بابا ، چه می گویی. اگر چشمانم را ببندم ، اصلاً چیزی نمی بینم. چگونه اسکیت خواهم کرد من خودم می افتم

پرده)

شما باید چشم های پدر را می دیدید - به هر حال ، او چیزی برای پاسخ پیدا نکرد و موضوع را به برخی از ماشین های تحریر ترجمه کرد)

منظور من این است: حتی در حال حاضر ، حتی یکبار در مورد این موضوع که کودک به طرز ماهرانه ای و بدون هیچ تظاهری پدر را معلق کرده است ، و نه این واقعیت که نوعی مشکل در این خانواده با نقش های مادر / پدر وجود دارد. و به این واقعیت که اغلب من از انواع مختلف والدین (چه مشتری و چه فقط دوستان / آشنایان) چیزی می شنوم مانند: چرا چیزی را برای کودکان توضیح می دهید - آنها چیزی نمی فهمند. نه مادران و پدران عزیز آنها همچنین می دانند چگونه. و گاهی اوقات آنها حتی بیشتر از ما می فهمند. فقط بیشتر اوقات والدین نمی خواهند یا نمی توانند توضیح دهند. اما این داستان دیگری است…

توصیه شده: