از تنهایی جان سالم به در ببرید

فهرست مطالب:

تصویری: از تنهایی جان سالم به در ببرید

تصویری: از تنهایی جان سالم به در ببرید
تصویری: عاشق نشو ای دل . . . . با تنهایی سر کن 2024, مارس
از تنهایی جان سالم به در ببرید
از تنهایی جان سالم به در ببرید
Anonim

"تنهایی دفع می کند. با غم همراه است و نمی تواند در افراد علاقه یا همدردی ایجاد کند. شخص از تنهایی خود شرمنده است. اما در یک درجه یا دیگری ، تنهایی سهم همه است.". چارلی چاپلین.

تنهایی سنگین است. تنهایی وحشتناک است. تنهایی شما را رنج می دهد. خجالت می کشم اعتراف کنم ، حتی برای خودم ، که تو تنها هستی. صحبت کردن در مورد آن با دیگران ممنوع است. مانند آدامسی است که شما آن را می جوید ، می جوید - سالهاست ، اما نمی توانید آن را تف کنید. و از این بابت احساس ناامیدی می کنید و می ترسید که این جاودانه باشد.

"من نمی توانم ازدواج کنم و از تنهایی رنج می برم" ، "من متاهل هستم ، اما بسیار تنها هستم" ، "من 45 ساله هستم ، دوستان زیادی دارم ، اما احساس تنهایی می کنم."

تنهایی یک حالت روحی درونی است.

و برای احساس او مهم نیست که آیا دوست دارید ، آیا ازدواج کرده اید ، آیا والدین شما زنده هستند و آیا کودکان در اطراف آپارتمان شما می دوند. یا تنها زندگی می کنید و هیچکس را ندارید.

گاهی اوقات تنهایی ، برعکس ، حتی زمانی شدیدتر می شود که گویی افراد زیادی در اطرافتان هستند ، زندگی سرحال می شود ، اما چنین چیزی وجود ندارد ، اصلی ترین چیزی که به شما این فرصت را می دهد که احساس نکنید تنها

چه چیزی را از دست می دهید؟

معمولاً مردم می گویند که در کنار خود فاقد شخصی هستند که همه تجربیات احساسی را درک کرده و با آنها به اشتراک بگذارد ، این جهان را یکصدا با آنها احساس کند و تجربه کند - یک فرد همفکر. با این حال ، در طول سالها امکان یافتن چنین شخصی وجود نداشته است. و آدامس تنهایی خود را می جوید. چرا؟ مردم هستند ، به اطراف خود نگاه کنید ، تعداد زیادی از آنها هستند و آنها در این نزدیکی هستند. مشکل چیه؟ آنها نمی توانند شما را درک کنند ، آرامش خاطر ایجاد کنند ، برای شما آرامش ایجاد کنند ، مشکلات خود را حل کنند ، درد سوء تفاهم را با شما در میان بگذارند: "چگونه در این دنیا زندگی کنیم؟"

یعنی این افراد نمی توانند شما را آنطور که دوست دارید درک کنند. شما دوست دارید! اما شما نمی توانید این کار را انجام دهید - آنها شما را آنطور که می خواهید درک نمی کنند. و به امید دیدار با کسی که شما را درک کند و تنهایی شما را بیشتر بجوید به زندگی خود ادامه می دهید. آیا این استراتژی زندگی را دوست دارید؟ اگر چنین است ، می توانید مطالعه را متوقف کنید.

نه؟ سپس به این موضوع فکر کنید ، آیا مشکل شما در مردم است؟ احتمالا نه.

شاید واقعیت این باشد که شما خودتان چیزی در مورد خودتان نمی فهمید ، اما انتظار این درک را از دیگران دارید.

پس چگونه می توان با تنهایی کنار آمد ، اگر نه با جستجوی شخص دیگری؟

ابتدا سعی کنید بفهمید تنهایی شما بر چه اساسی استوار است.

وضعیت تنهایی به چه چیزی بستگی دارد؟

تنهایی یک فرد معمولاً در درجه اول به ناتوانی و ناتوانی او در صحبت با افراد در مورد آنچه برای او جالب و معنی دار است بستگی دارد.

ثانیاً ، زیرا ممکن است نظرات این شخص برای دیگران غیرقابل قبول و غیرممکن به نظر برسد. یا فکر می کند آنها فکر می کنند که هستند.

تنهایی همچنین می تواند به این دلیل باشد که فرد جهان اطراف خود را بسیار ناپایدار ، پرخاشگر و خطرناک تلقی می کند و ناخودآگاه تنها بودن را ترجیح می دهد تا ریسک کرده و خود را در معرض آزمایشات تعامل با این جهان تهاجمی خیالی قرار دهد.

همچنین ، تنهایی را می توان با تجربه یک بحران وجودی - دوره ای از رنج و تردید ، احساس "پرت شدن از لبه پرتگاه از این دنیای زیبا که همه در آن احساس عالی می کنند" ، مرتبط دانست.

دلایل دیگری نیز وجود دارد که منجر به تنهایی می شود.

چنین دلایلی مانع از تعامل انسان با جهان می شود.

و شما دلیل شخصی خود را دارید. بنابراین ، تنهایی یک واقعیت و واقعیت تغییر ناپذیر عینی نیست ، بلکه تجربه موقت ذهنی شما از عدم امکان یافتن و حفظ ارتباطات نزدیک مداوم با اطرافیان شما است.

حالا چطور باشم؟

البته ، شما می توانید به زندگی خود ادامه دهید ، احساس تنهایی کنید ، بدون اینکه چیزی را تغییر دهید - عدم درک اینکه چرا این اتفاق می افتد و رنج می برید ، در افسردگی فرو بروید. مانند یک برگ تنها روی درخت پاییز آویزان شوید ، به این امید که زمستان نیاید.

با اجتناب از قرار گرفتن در موقعیت هایی که احساس تنهایی می کنید ، خود را با کار و کردار سنگین کنید ، می توانید با توده عمومی افراد سازگار شوید.

یا می توانید سعی کنید شرایط را تغییر دهید. چگونه؟

شاید قبلاً به چند نکته پی برده اید. و می توانید به درک خود و زندگی خود ادامه دهید.

یکی از امکانات این امر جلسات روان درمانی است. جلسات روان درمانی فضایی است که در آن شما می توانید تنهایی خود را بدون تنها بودن - همراه با یک درمانگر - تجربه کنید. این فضایی است که شما به همراه یک رواندرمانگر می توانید وضعیت خود ، دلایل این وضعیت را در خود درک کرده و معنای آن را در زندگی خود باز کنید. پس از همه ، اگر شما آن را تجربه می کنید ، به دلایلی به آن نیاز دارید. شما هنوز در مورد آن چیزی نمی دانید و دچار سوء تفاهم شده اید.

روان درمانی - درک معنای آنچه برای شما اتفاق می افتد را ممکن می سازد. و بر اساس این درک ، راههای جدیدی برای تعامل با جهان ایجاد کنید ، به این معنی - به روشی جدید برای ایجاد روابط خود با دیگران.

از تنهایی دوری نکنید ، بلکه معنای آن را در زندگی خود برای ایجاد روابط با دیگران درک کنید

به هر حال ، در پایان ، همانطور که J. Hollis گفت:

این تنهایی ما است که اجازه می دهد منحصر به فرد ما نمایان شود

آیا می خواهید زندگی خود را تغییر دهید؟ تلاش كردن!

توصیه شده: