2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
"وقتی ذات اصلی شخصیت [ذاتی] نفی یا سرکوب می شود ، فرد بیمار می شود ، گاهی صریحاً ، گاهی پنهان می شود … این ذات درونی شکننده و حساس است ، به راحتی تسلیم کلیشه ها و فشارهای فرهنگی می شود … حتی با انکار ، به طور مخفیانه به زندگی ادامه می دهد و دائماً نیازمند به فعلیت است … هر ارتداد از ذات خود ما ، هر جنایتی علیه طبیعت ما در ناخودآگاه ما ثابت است و باعث می شود که خود را خوار بدانیم."
آبراهام مزلو
مردم اغلب ترجیح می دهند مطمئن باشند که "برای من دیر شده است" و وضعیت یا موقعیت منفی غیرقابل جبران است ، تا از احساس گناه وجودی جلوگیری شود.
ایروین یالوم مورد علاقه من در کتاب روان درمانی وجودی چیزهای زیادی در این باره نوشته است: "در درمان مبتنی بر دیدگاه وجودی ،" گناه "معنای کمی متفاوتی نسبت به درمان سنتی دارد ، جایی که نشان دهنده یک حالت احساسی مرتبط با تجربه است. اقدامات اشتباه - یک وضعیت همه جانبه و بسیار ناراحت کننده ، که با اضطراب همراه با احساس "بدی" خود همراه است (فروید خاطرنشان می کند که به طور ذهنی "تشخیص احساس گناه و احساس حقارت دشوار است"). (…)
این موقعیت - "از شخصی انتظار می رود که برای تحقق سرنوشت خود آنچه را که می تواند باشد" از خود بسازد - از کی یرکگارد سرچشمه می گیرد ، که نوعی ناامیدی را با عدم تمایل به خود بودن توصیف کرد. بازتاب خود (آگاهی از گناه) ناامیدی را برطرف می کند: ندانستن اینکه در ناامیدی به سر می برید ، حتی شکل ناامیدی عمیق تری است.
همین امر توسط خاخام هاسیدی ساشا نیز ذکر می شود ، که اندکی قبل از مرگش گفت: "وقتی به بهشت می آیم ، آنها از من در آنجا نمی پرسند:" چرا تو موسی نشدی؟ " در عوض ، آنها از من خواهند پرسید: "چرا ساشا نبودی؟ چرا آن چیزی نشد که فقط خودت می توانی باشی؟"
اتو رانک از این وضعیت کاملاً آگاه بود و نوشت که با محافظت از خود در برابر زندگی بسیار شدید یا خیلی سریع ، احساس گناه در مورد زندگی بلااستفاده ، زندگی غیر زنده در خود می کنیم.
(…) چهارمین گناه کشنده ، بیکاری یا تنبلی ، توسط بسیاری از اندیشمندان به "گناه انجام ندادن آنچه در زندگی می داند که می تواند انجام دهد" در زندگی خود تفسیر شد. این یک مفهوم فوق العاده رایج در روانشناسی مدرن است (…). این نام با نام های بسیاری ("خودشکوفایی" ، "خودشکوفایی" ، "خودسازی" ، "افشای پتانسیل ها" ، "رشد" ، "خودمختاری" و غیره) ظاهر شد ، اما ایده زیرین ساده است: هر انسان دارای توانایی ها و پتانسیل های ذاتی و علاوه بر این ، دانش اولیه از این توانمندی ها است. کسی که نتواند تا حد ممکن محکم زندگی کند ، تجربه عمیق و شدیدی را تجربه می کند که من در اینجا آن را "گناه وجودی" می نامم.
جنبه دیگری از گناه وجودی وجود دارد. گناه وجودی در برابر خود بهایی است که شخص برای عدم تجسم سرنوشت خود ، برای بیگانگی از احساسات ، خواسته ها و افکار واقعی خود می پردازد. به بیان بسیار ساده ، این مفهوم را می توان به صورت زیر بیان کرد: "اگر اعتراف کنم که می توانم این را اکنون تغییر دهم ، باید اعتراف کنم که می توانستم مدتها پیش آن را تغییر داده باشم. این بدان معناست که من مقصر هستم که این سالها بیهوده سپری شده است ، من در تمام ضررها یا عدم دستاوردهای خود گناهکار هستم. " جای تعجب نیست که هرچه سن یک فرد بیشتر باشد ، مشکل خاص او یا احساس نارضایتی عمومی از زندگی مسن تر باشد ، گناه وجودی او در مقابل خود قوی تر خواهد بود.
همان یالوم یک داستان روان درمانی درباره زنی دارد که نمی تواند سیگار را ترک کند و به همین دلیل سلامتی او به شدت خراب شد و شوهرش (فردی غیرقابل تحمل ، ظالم و متمرکز بر یک شیوه زندگی سالم) به او یک اولتیماتوم "یا من یا سیگار کشیدن" داد ، وقتی نتوانست این عادت را ترک کند او را ترک کرد شوهرش (با وجود همه ویژگی هایش) ، این زن بسیار عزیز بود.و سلامتی او در مقطعی به حدی وخیم شد که در مورد قطع پاهایش بود. در روان درمانی ، او کشف کرد که اگر به خودش اجازه دهد سیگار را ترک کند ، باید اعتراف کند که اگر این کار را زودتر انجام می داد ، ازدواجش حفظ می شد و سلامتی او به این اندازه وخیم نمی شد. این تجربه بسیار ویران کننده ای بود که راحت تر می شد متقاعد شد "من نمی توانم این را تغییر دهم."
اعتراف به این امر (مخصوصاً وقتی صحبت از یک چیز بسیار مهم و مطلوب می شود) می تواند آنقدر دردناک و غیرقابل تحمل باشد که شخص ترجیح می دهد با رنج خود زندگی کند و با جبران ناپذیر زندگی کند: "من در آن زمان نمی توانستم کاری انجام دهم ، زیرا با آن غیرممکن است اصولاً هر کاری را انجام دهید"
توصیه شده:
ناظر وجودی
اخیراً من به این روند فکر می کنم ، بدون آن ، به نظر من ، هیچ تغییر شخصیتی ، هیچ تغییر جدی در زندگی غیرممکن نیست. این اغلب در مطب روانشناسان / روان درمانگران ظاهر می شود ، زیرا بدون آن ، هرگونه روان درمانی از هر جهت هیچ اثر ماندگاری نخواهد داشت (و اغلب - حتی هر گونه ملموس).
درد خود گمشده. هیستری: علل ، درک و رویکرد وجودی
6 اکتبر ، در چارچوب چهاردهمین حوزه روانشناسی به نام پروفسور واسیلی زنکوفسکی ، تحت رهبری B.S. برادران ، دانشگاه ارتدوکس روسیه میزبان سخنرانی دیگری توسط روان درمانگر مشهور اتریشی آلفرد لانگل بود. پروفسور لانگل در مورد مشکل فوری و پیچیده ای مانند هیستری به شرکت کنندگان و مهمانان حوزه گفت.
گناه و کینه. کینه و گناه. دو طرف یک سکه
چرا من ناگهان چنین احساسات متفاوت و قطبی را در یک موضوع ترکیب کردم؟ به همین دلیل است - آنها در یک بسته نرم افزاری زندگی می کنند - جایی که گناه وجود دارد ، کینه نیز وجود دارد. و بالعکس. اما یکی از آنها ، به عنوان یک قاعده ، در خود متوجه نمی شویم.
🤷؛ ؛ ♀؛ ️؛ چرا احساس گناه می کنیم ❓؛ احساس گناه چیست ❓؛
چرا ما اغلب احساس گناه می کنیم؟ احساس گناه چیست؟ این تجاوز علیه خود است-خودنمایی ، تنبیه خود. این یک الگوی رفتاری است که در دوران کودکی ما وضع شده است. قوانین برای ما توضیح داده شده است ، چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است. فریاد زدن ، دعوا کردن ، انجام ندادن کار ، تکمیل نکردن کار ، اشتباه نکردن ، شلخته بودن و غیره بد است.
گناه عصبی مقصر بدون گناه
به گفته کارن هورنی ، من تصویری کلی از فردی که در معرض احساس گناه عصبی قرار دارد ، ارائه خواهم داد. یک فرد روان رنجور (از لحاظ تحلیلی ، باید از تشخیص روانپزشکی متمایز شود) اغلب تمایل دارد رنج خود را به این دلیل نسبت دهد که او شایسته سرنوشت بهتری نیست.