2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
من در حین اسکیت تقریباً فوت کردم
(داستانی از زندگی من)
سرگیجه ، ضعف ، واقعیت دور می شود. من "باشکوه" اسکیت کردم. و اینطور شروع شد:
در کودکی اسکیت سواری را آموخت. سپس 10 سال وقفه ایجاد شد.
وقتی 20 ساله بودم ، برای رانندگی در رودخانه یخ زده رفتم ، زمین خوردم و دستم را شکست. من فوراً احساس درد نکردم - شوک. او بلند شد و احساس کرد که حالش بد است. چگونه کفش را عوض کنیم؟ خم شدن غیرممکن بود - خون از قبل در معابد می کوبید. هنگام کج شدن - شروع به رانندگی کرد. او خود را از دست ندادن هوشیاری ، به معنای واقعی کلمه ، با تلاش اراده. ژانویه -25. هیچ کس در اطراف نیست. اگر بیهوش شوم ، یخ می زنم.
نفس عمیقی کشیدم: نفس عمیق - بازدم. به نوعی به پله ها رسیدم. این رودخانه در جلگه واقع شده است. 60 پله به طبقه بالا منتهی شد. منتظر بودم ، شاید کسی بیاید پایین. هيچ كس. بدن روی نرده های یخ زده و لغزنده پله ها تکیه داده بود. پا - روی پله های یخی. اسکیت ها در دست راست هستند. سمت چپ مانند شلاق آویزان است. پوند خون در گوشم می پیچد. در دهان - توهین به مقدسات. قبل از چشم - خاکستری. او شروع به صعود کرد و اسکیت های سنگین و غرش را از پله ها کشید.
اولین قدم وای است. گام دوم یک همکار خوب است. سوم اینکه قلبم درد گرفت. چهارم - کمک!
و 55 مورد دیگر در پیش است - درد ، ناامیدی ، ناامیدی.
یادم نمی آید چگونه به آنجا رسیدم. من عملا به خانه خزیدم. او در راهرو روی زمین نشست و به دیوار استراحت کرد. پدر دوید. بازدم: "بازو شکسته است."
بازو به سختی شکسته شد - با افست. من هنوز هیچ چیز سنگینی در آن حمل نمی کنم.
پس از سقوط - برخیزید و راه را ادامه دهید
(داستانی از زندگی من)
پس از سقوط ضربه ای ، سالها اسکیت سواری نکردم. سرانجام او جرات کرد بر ترس خود غلبه کند و روی یخ بیرون رفت.
او به آرامی حرکت کرد - زانوها خم شده ، دستها به جلو کشیده شده است. بدن در صورت سقوط ، حرکات را با دقت آزمایش می کند. و ، البته ، او سقوط کرد. در ابتدا ، کمی. سپس او "تصمیم گرفت" قدرت یخ را با سر آزمایش کند. یخ قوی بود. و سر کوچک درد می کند. بدون ضربه مغزی ، فقط یک غول روی کف سرش است.
من به وضوح متوجه شدم که زمین خوردن و صدمات اجتناب ناپذیر است ، هم روی یخ و هم در زندگی. پس از سقوط ، اصلی ترین چیز این است که بلند شوید و سفر را ادامه دهید.
من قبلاً می دانم در زمین اسکیت چه لباسی بپوشم تا در صورت افتادن ضربه را نرم کنم. و در زندگی من از تجربه زندگی به دست آمده برای به حداقل رساندن صدمات استفاده می کنم.
من زندگی را انتخاب می کنم ، حتی اگر گاهی اوقات به درد بخورم. شما چه چیزی را انتخاب می کنید؟
پشتکار برای خروج از شرایط دشوار
در انبار کوزه های شیر وجود داشت. دو دوست قورباغه از آنجا می گذشتند. و البته هر کدام به کوزه مخصوص خود افتاد.
نفر اول سعی کرد بیرون برود. فهمیدم که فایده ای ندارد. پاهایم را جمع کردم و غرق شدم.
دومی شنا کرد ، تا زمانی که شیر را با کره مخلوط کرد ، کره کشید. و از کوزه بیرون پرید.
همچنین ، یک نفر به شما قانع کننده می گوید که چرا باخت.
و دیگری پیگیرانه به دنبال راهی برای خروج از شرایط دشوار است - و آن را پیدا خواهد کرد.
و او همچنین به یک فرد بالغ تر تبدیل خواهد شد. به هر حال ، او از یک بحران جدی جان سالم به در برد ، بر آن غلبه کرد. مهارت مقابله با شرایط سخت را کسب کرد. یک راه نجات بخش در دنیای داخلی ظاهر شده است که از توده تاریک بحران خارج می شود.
اگر بحران او را زمین زد - بلند شوید و … او را زمین بزنید
گاهی اوقات ضربه سنگین زندگی در باتلاق ناامیدی و افسردگی فرو می رود. و اگر به ناامیدی اختیار دهید ، او با خوشحالی شما را به چاه خاکستری می کشاند.
در شرایط بحرانی ، مهم است که به منابع خود تکیه کنید - یک نیروی قدرتمند که به شما کمک می کند به یک زندگی کامل برگردید.
منابع من: ورزش و طبیعت. و اگر بی تفاوتی اسیر باشد ، پیاده روی در هوای تازه شروع به معجزه می کند. برای انجام این کار ، باید اراده را روشن کنید ، از رنج جدا شوید و به خیابان بروید.
هفته اول - با مقاومت شدید. دومی با گرم کردن ملایم انجام می شود. یک ماه بعد - در اسکیت غلتکی در پارک. بعد از 3 - در بالهای شادی ، دویدن صبحگاهی را شروع می کنم.
هر کدام منابع خاص خود را دارند. مال تو چیه؟ بیایید دریابیم.
یک قلم و 5 ورق کاغذ بردارید.
1. در هر برگه ، 1 موقعیت از زندگی خود بنویسید که در آن موفق یا خوشحال بوده اید.
2تحت هر شرایطی ، 10 امتیاز بنویسید ، پس چه چیزی چنین شادی را برای شما به ارمغان آورد؟ چه چیزی یا چه کسی شما را احاطه کرده است؟ چکار کردی و چطور؟
3. پاسخهای هر برگ را تجزیه و تحلیل کنید و چندین مورد مشابه را مشخص کنید. به عنوان مثال ، ورزش در هر 5 موقعیت موفق حضور داشت.
4. اینها منابع شما هستند.
5- بگذارید آنها تأثیر مثبتی بر زندگی کنونی شما داشته باشند.
توصیه شده:
"شما باید او را ترک کنید! هیچ کاری نمی توانید برای کمک به او انجام دهید! " آیا درمانگر حق دارد روان درمانی را ادامه ندهد. موردی از تمرین
با تأمل در مسمومیت حرفه ما به طور کلی و ارتباط عمومی به طور خاص ، یک حادثه آموزنده را به یاد می آورم. او یک مشکل حرفه ای را توصیف نمی کند ، که مربوط به همان راه حل غیر معمول است. هم مشکل توصیف شده و هم راه حل آن در این مورد در زمینه نظریه و روش روان درمانی نیست ، بلکه در زمینه اخلاق حرفه ای و شخصی است.
آرام باشید و ادامه دهید! یا چگونه تبدیل به یک پارچه جمع شده نشویم
ما واقعاً می خواهیم زندگی خود را مدیریت کنیم: ما امور خود را با دقت برنامه ریزی می کنیم ، از عدم اطمینان جلوگیری می کنیم. شب سال نو زمان تعیین اهداف برای سال آینده است. زندگی بدون هدف = زندگی بدون هدف. روز دیگر نیز برنامه های کاری سال آینده را ترسیم کردم.
چگونه یاد بگیرید که به سکوت گوش دهید ، یا 7 راه آسان برای آرام کردن ذهن خود
به سکوت گوش دهید. به صدای آرام روح خود گوش دهید ، خود ، خواسته های خود را بشنوید ، عمیق ترین نیازها و آرزوهای خود را بشناسید. مسیر خود را بیابید و بدون چرخش یا توقف آن را دنبال کنید. آیا امکان دارد؟ هر چند وقت یکبار به خودتان اجازه می دهید به صدای درونی خود گوش دهید؟ آیا می توانید آن را بشنوید؟ آیا می توانید حداقل 5 دقیقه از زمان خود را در طول روز برای تنها ماندن با خودتان اختصاص دهید؟ بیشتر اوقات ، ما مکالمات گذشته را بارها و بارها در ذهن خود تکرار می کنیم ، در مو
یک قدم قبل از طلاق: عقب نشینی کنید یا ادامه دهید
یکی از دوستانش گفت که زندگی خانوادگی طولانی مدت او به معنای واقعی کلمه در تعادل است: اختلاف نظرهایی که در مناسبت های مختلف در قرنطینه بین او و شوهرش به وجود آمد ، باعث تحریک و عصبانیت متقابل شد ، به مشاجرات خشونت آمیزی منجر شد و هر دو را به طور جدی در مورد طلاق فکر کرد.
زنانگی: نمی توانید به باخت ادامه دهید
به دلایلی ، در مورد زنانگی صحبت می کنیم ، اول از همه ، جنسیت را در اولویت قرار می دهیم. یعنی منظور ما این است که م componentلفه جسمانی یک زن از جنبه عاطفی و روانی او مهمتر است. و در اینجا ، در واقع ، یک سوال وجود دارد. اگر فکر می کنید که زن قبل از هر چیز یک بدن است ، پس اقدامات ما به بدن هدایت می شود.