داستان یک تربیت

تصویری: داستان یک تربیت

تصویری: داستان یک تربیت
تصویری: داستان زیبا از معلم دُنا، آیا میخواهید بدانیدمعلم‌دُناچه‌کاری انجام داد؟ 2024, ممکن است
داستان یک تربیت
داستان یک تربیت
Anonim

کودکان اغلب با بینش و توانایی خود در احساس ظریف ترین تغییرات در خلق و خوی من را غافلگیر می کنند. آنها جهان را مانند یک اسفنج جذب می کنند و از طریق افراد اطراف خود ، در وهله اول ، از آن مطلع می شوند. کودکان بازتابی از والدین ، ترجمه ای از حالت و نگرش درونی آنها هستند. بنابراین ، یک جمله گیج کننده کامل از سریال "من نمی فهمم او در چه کسی اینقدر بی ادب است!" معمولاً لبخند درونی به من می زند

یک بار به یکی از دوستان خوبم پاداشی در قالب پسر چهار ساله همکار اهدا شد: این زوج برای استراحت در یک کلوپ شبانه رفتند و از کارمند مهربان خواسته شد تا از بچه مراقبت کند. آنها همه چیزهایی را که ممکن است نیاز داشته باشند با خود آورده اند: از اسباب بازی های مورد علاقه خود و ده ها گزینه برای تغییر لباس گرفته تا چندین دسته تنقلات. پسر فوراً احساس کرد که در خانه است: عمه های کوچک آشنا او را خیلی اذیت نکردند. او با اطمینان فنجان های سرامیکی قهوه از کشورهای مختلف را که روی میز شیشه ای چسبانده بودند ، به قفسه ها نگاه کرد. سپس یک دوست متحرک دوستش را برداشت و شروع به کوبیدن به دیوار کرد. پاسخ به اظهار نظر ملایم "ساشا ، شما نمی توانید این کار را انجام دهید زیرا …" غیر منتظره بود. او با دقت و تقریباً با یک لبخند شوم (کلمه افتخار !!) در چشمان دوستم نگاه کرد ، پس از آن او به اصطلاح خود را بیرون داد و سپس نام مشترک ما "موزنا" شد. و همچنان تلفن را روی میز می کوبید …

چند ماه بعد به طور اتفاقی در یک مرکز خرید بزرگ با والدینم ملاقات کردم. تصویر تقریباً مشابه بود: ساشا در حال پرتاب سنگ به زمین بازی بود و به شدت سرگرم می شد ، مادرش تقریباً با ناامیدی وانمود می کرد که سعی می کند با فریاد "خوب ، چگونه است! او دیگر گوش نمی دهد!" با این حال ، پدر تقریباً با افتخار به کودک نگاه کرد و اطمینان داد که زندگی برای پسرش بسیار راحت تر از او خواهد بود. زیرا تکبر شادی دوم است.

منظور من این است. اغلب اوقات ، تربیت توسط یک فرد بزرگسال انجام نمی شود ، بلکه توسط یک کودک درونی مورد ستایش (کم تغذیه ، بی محبت) انجام می شود. با رسیدن به قدرت تربیت ، چنین کودک محروم و بزرگسال تصمیم می گیرد علیه والدین داخلی قیام کند. او با تمام وجود به پاداش فرزندان خود می پردازد و همه چیزهایی را که خود در دوران کودکی فاقد آن بود ، پاداش می دهد ، بنابراین کمبودهای خود را جبران می کند.

بله ، برای ساشا آسان است که در آینده بر موانع غلبه کند ، زیرا چنین واژه ای - یک مانع - ممکن است به سادگی در واژگان وی ظاهر نشود. مفهوم "نه" فقط با شنیده ها برایش آشنا خواهد بود. محدودیت های مجاز کاملاً مبهم می شود. بله ، زندگی برای او بسیار ساده تر از پدرش خواهد بود. اما جامعه شناسان نیز به راحتی و آزادانه بدون وجدان و ممنوعیت های داخلی زندگی می کنند. فقط خواسته ها و غرایز خود شماست. آزادی آنها حتی با آزادی همسایه محدود نمی شود. آنها فقط آنچه را که می خواهند انجام می دهند.

و بله ، شاید در پرتو مدرنیته ، این ویژگی برای ایجاد شغل و دستیابی به اهداف تقریباً ضروری به نظر برسد. با این حال ، در پشت تمایل وسواسی برای جبران پیچیدگی های خود در کودکان ، توجه به اغراق بسیار دشوار است: روبات ها و رایانه ها نیز برای انجام وظایف محوله در نظر گرفته شده اند ، اما آنها فقط نمی دانند چگونه احساس کنند و همدلی کنند. آیا آن آینده اینقدر کامل است چنین والدینی سعی می کنند به فرزند خود تحمیل کنند؟..

توصیه شده: