دیگر نگران ارزش خود نباشید

تصویری: دیگر نگران ارزش خود نباشید

تصویری: دیگر نگران ارزش خود نباشید
تصویری: چگونه انرژی منفی‌ را از خانه خود دور کنیم؟ 💚 2024, اکتبر
دیگر نگران ارزش خود نباشید
دیگر نگران ارزش خود نباشید
Anonim

سالها - آنقدر طولانی که به سختی تعداد آن را به خاطر می آورد - آیین صاحب یک میخانه بسیار موفق در یک شهر کوچک در قلب ایرلند بود. ایان آنجا معروف بود. او تعدادی دوست داشت که بسیاری از آنها را اغلب هنگام دیدن نوشیدنی یا میان وعده می دید و کاملاً خوشحال بود.

اما در نهایت ، ایان تصمیم گرفت تجارت خود را بفروشد. پس انداز خود را با درآمد حاصل از فروش میخانه ترکیب کرد ، او پول کافی برای ادامه زندگی راحت دریافت کرد. او سرانجام توانست استراحت کند و از نتایج کار خود لذت ببرد.

در عوض ، او بلافاصله دچار افسردگی عمیقی شد. و 15 سال است که از بین نرفته است.

من بارها چنین داستانهایی را دیده ام. رئیس بانک سرمایه گذاری خواننده معروف فرانسوی. بنیانگذار و رئیس زنجیره مواد غذایی. و اینها فقط داستانهای آموزنده در مورد شخصیت های ناشناخته تقریباً هیچکس نیستند - اینها افرادی واقعی هستند که من آنها را خوب می شناسم یا قبلاً می شناختم.

آنها با چندین چیز متحد می شوند: آنها در برخی مشاغل مشغول بودند و بسیار موفق بودند. آنها پول کافی برای زندگی در سطحی بیش از راحت در تمام زندگی خود داشتند. و همه آنها با افزایش سن در ورطه افسردگی فرو رفتند.

چه خبر؟

پاسخ معمولی این است که داشتن یک هدف در زندگی برای یک فرد مهم است و وقتی کار را متوقف می کند ، هدف به سادگی از بین می رود. با این حال ، بسیاری از افرادی که من شخصاً با آنها برخورد کرده ام هنوز می خواهند و به کار خود ادامه می دهند. خواننده فرانسوی به خواندن ادامه داد. بانکدار سرمایه گذاری - صندوق را مدیریت کنید.

شاید علت افسردگی خود روند پیری باشد. با این حال ، همه ما نمونه هایی از افرادی را می شناسیم که حتی در 90 سالگی موفق می شوند شاد باشند. در عین حال ، بسیاری از افرادی که افسردگی را تجربه کرده اند ، اصلاً سن ندارند.

من متقاعد شده ام که مشکل بسیار ساده تر است و راه حل آن بسیار منطقی تر و منطقی تر از مشارکت در کار یا تشنگی برای جوانی ابدی است.

افرادی که به موقعیت مالی و اجتماعی خاصی دست پیدا می کنند ، در پیگیری هایی که مربوط به دیگران است ، موفق هستند. تصمیمات آنها بر بسیاری تأثیر می گذارد. کسانی که توجه می کنند به توصیه آنها نیاز دارند.

اغلب اوقات ، اگر نه همیشه ، آنها موقعیت خود را در زندگی و همچنین تا حد زیادی عزت نفس خود را بر اساس این فرض که همه آنها انجام می دهند و می گویند (و در بسیاری از موارد حتی هر چیزی که فکر می کنند و احساس می کنند) شکل می دهند. برای دیگران مهم است.

ایان رو ببر اگر او تغییراتی در منو ایجاد کند ، ساعات کار موسسه را تغییر دهد یا شخص جدیدی را استخدام کند ، این به نوعی بر زندگی مردم شهر او تأثیر می گذارد. حتی دوستی های او تا حد زیادی به دلیل این واقعیت که او صاحب میخانه بود شکل گرفت. کاری که انجام داد اهمیت او را برای جامعه مشخص کرد.

تقاضا ، تا زمانی که بتوانیم آن را حفظ کنیم ، همیشه نتیجه می دهد. و در هر سطح. اما وقتی او را از دست می دهیم چه اتفاقی می افتد؟ این از دست دادن می تواند دردناک باشد.

با افزایش سن ، باید در فعالیتهایی که کاملاً برخلاف آنچه در تمام زندگی خود تلاش می کردیم ، برتری داشته باشیم. ما باید بی نیاز بودن را بیاموزیم.

موضوع فقط بازنشستگی نیست. بسیاری از ما آنقدر شدید و تقریباً دردناک به ارزش خود اهمیت می دهیم که در نهایت شادی ما را از بین می برد. در نتیجه ، ما احساس غرق شدن می کنیم و به شدت مشغول هستیم و به هر درخواستی پاسخ می دهیم ، مانند آتش نشانان شجاع ، آماده شلیک به آتش در بالاترین سطح دشواری هستیم. آیا ما واقعاً اینقدر نیازمند و غیرقابل جایگزین هستیم؟

نحوه سازگاری ما با موقعیتی که در آن نقش تعیین کننده ای را ایفا نمی کنیم ، چه در طول زندگی حرفه ای و چه پس از اتمام آن ، از اهمیت بیشتری برخوردار است - و این به طور جدی مورد توجه است.

اگر شغل خود را از دست بدهیم ، تنها کاری که باید انجام دهیم این است که با احساس غیر ضروری بودن خود سازگار شویم و در افسردگی فرو نرویم. این فرآیند کلید بقا است تا زمانی که ما کار جدیدی پیدا کنیم. اگر مدیران و رهبران می خواهند تیم ها و مشاغل خود را توسعه داده و گسترش دهند ، باید یاد بگیرند که اهمیت کمتری به خود بدهند تا دیگران ارزش خود را احساس کرده و رهبران واقعی شوند. در برهه ای از زندگی ، در برهه ای از زندگی ، برای دیگران اهمیت کمتری داریم. س isال این است: آیا می توانید با آن کنار بیایید؟

آیا برای شما آسان است که فقط در کنار دیگران باشید؟ آیا می توانید به مشکل کسی گوش دهید بدون تلاش برای حل آن؟ آیا در صورتی که هدف خاصی در چنین ارتباطی وجود نداشته باشد ، از برقراری ارتباط با دیگران لذت می برید؟

بسیاری از ما (هر چند نه همه) می توانیم از گذراندن روزهای کامل با خود لذت ببریم و به خود اعتراف کنیم که کاری که انجام می دهیم در جهان معنی ندارد. یک سال؟ یک دهه؟

با همه اینها ، یک کلید برای تسلط بر توانایی عدم نیاز وجود دارد ، و این کلید در کلمه آزادی است.

وقتی چنین تغییراتی را در زندگی خود برنامه ریزی می کنید ، می توانید هر کاری را که می خواهید انجام دهید. می توانید ریسک کنید. شما می توانید شجاع باشید. می توانید ایده های نامطلوب را به اشتراک بگذارید. شما می توانید یک زندگی صادقانه و واقعی داشته باشید. به عبارت دیگر ، وقتی دیگر نگران اهمیت اقدامات خود نباشید ، بالاخره می توانید کاملاً خودتان شوید.

این پرتو امید می تواند م effectiveثرترین داروی ضد افسردگی ما باشد. لذت بردن از آزادی بی حد و حصر می تواند به جلوگیری از افسردگی و تضمین یک زندگی شاد و موفق در دوران بازنشستگی ، حتی برای افرادی که شغل را هسته اصلی زندگی خود می دانند ، کمک کند.

بنابراین چگونه از احساس عدم تقاضا لذت می برید ، حتی اگر تصمیم بگیرید که زمان پایان کار شما فرا رسیده است؟ اگر بدانید که فرایند به خودی خود مهم است و نه نتیجه ، حتی ممکن است آسان تر باشد. سعی کنید از خود فعالیت ، از واقعیت وجود خود و نه از نتایج کار خود لذت ببرید.

در اینجا برخی از قوانین وجود دارد که به شما کمک می کند از احساس ناامیدی ناشی از عدم تقاضای خود در حال حاضر جلوگیری کنید:

- ایمیل خود را فقط روی میز خود و فقط چند بار در روز چک کنید. سعی کنید این کار را به محض بلند شدن از رختخواب یا هر دقیقه رایگان انجام ندهید.

- هنگام ملاقات با افراد جدید ، به آنها نگویید که چه کار می کنید. هنگام صحبت کردن ، توجه داشته باشید که چقدر می خواهید احساس مهمتری داشته باشید (دیروز چه کار می کردید ، قصد دارید چه کارهایی انجام دهید ، یا چند کار را برای امروز برنامه ریزی کرده اید). زمانی که فقط برای برقراری ارتباط با طرف مقابل صحبت می کنید یا هنگام برقراری ارتباط احساس می کنید که ارتباط و اهمیت خود را در نظر او احساس می کنید ، تفاوت در ارتباط را احساس کنید.

- هنگامی که مخاطب شما مشکل خود را به شما می گوید ، سعی کنید بلافاصله راه حل هایی را به او ارائه ندهید (اگر چنین گفتگویی در محل کار انجام می شود ، فکر کنید که زیردستان شما می تواند به این ترتیب "بزرگ شود" و موضوع را در مورد خود بفهمد. مالک)

- روی نیمکت پارک بنشینید و سعی کنید حداقل یک دقیقه کاری انجام ندهید (سپس این تمرین را به 10 دقیقه افزایش دهید).

- با یک غریبه صحبت کنید (من شخصاً امروز مثلاً با راننده تاکسی صحبت کردم) بدون داشتن هدف خاصی. فقط سعی کنید از خود ارتباط و شخصی که این مکالمه را با او شروع کرده اید لذت ببرید.

- یک "محصول" زیبا ایجاد کنید و از نتیجه لذت ببرید بدون اینکه به کسی در مورد آن بگویید و از زیبایی شناسی لذت ببرید.

توجه کنید که اگر فقط از لحظه و کار خود لذت ببرید و نیازی به تغییر مجدد شدید نداشته باشید ، چه اتفاقی می افتد.فقط به این واقعیت فکر کنید که می توانید در بخش خاصی از زمان حال و بدون حرکت به جایی خوشحال باشید ، هر تصمیمی بگیرید و به طور کلی جهان اطراف خود را تغییر دهید.

می بینید ، حتی اگر مورد تقاضای کسی قرار نگیرید ، برای خودتان مهم هستید.

توصیه شده: