5 توهم در مورد توسعه شخصی در طول سالهای رشد شخصی از بین رفت

فهرست مطالب:

تصویری: 5 توهم در مورد توسعه شخصی در طول سالهای رشد شخصی از بین رفت

تصویری: 5 توهم در مورد توسعه شخصی در طول سالهای رشد شخصی از بین رفت
تصویری: رشد فردی چیست؟ 2024, آوریل
5 توهم در مورد توسعه شخصی در طول سالهای رشد شخصی از بین رفت
5 توهم در مورد توسعه شخصی در طول سالهای رشد شخصی از بین رفت
Anonim

من از سال 2010 در جایی به توسعه شخصی مشغول بوده ام ، و به نوعی نشستم و تصمیم گرفتم همه توهمات صورتی خود را که در روند این توسعه شخصی پیدا کردم در یک مکان جمع آوری کنم.

بنابراین ، توهمات مربوط به توسعه شخصی ، در طول سالهای توسعه شخصی از بین رفت.

1. مطالعه کتاب (تماشای فیلم) مساوی با پیشرفت است

اصلاً برابر نیست و هرگز. این توهم خیلی سریع به تکه تکه شد ، به محض اینکه به اولین تمرین در زندگی ام رسیدم. در آنجا متوجه چیزی شدم که در اصل پیش پا افتاده بود: شما می توانید دسته ای از کتابها را در مورد نحوه عکس گرفتن دوباره بخوانید ، اما وقتی این کار را برای عکسبرداری شروع می کنید ، معلوم می شود آنچه می خوانید کمک چندانی نمی کند. و به هیچ وجه کمکی نمی کند. و گاهی اوقات مانع می شود. دانش بدون مهارت یک وزن سنگین است.

من در اطراف خود دریایی از مردم را می بینم که ساعت ها در یوتیوب به تماشای ویدیو می نشینند و به طرز رقت انگیزی اعلام می کنند که آنها هستند که این راه را توسعه می دهند. سپس سریال باید با توسعه یا چیزی شبیه باشد.

نظر من. برای توسعه ، حداقل به آموزشهای خوب نیاز دارید (به شرطی که فرد مهارتهای کسب شده را در زندگی به کار گیرد) ، حداکثر - کار منظم با روانشناس ، مربی ، مشاور و غیره.

خوب ، و شما باید کاری را در جهت آنچه می خواهید انجام دهید. بدون این ، اصلاً راهی وجود ندارد. زیرا اگر تمایلی به انجام کاری در زندگی واقعی وجود نداشته باشد ، نه آموزش و نه کتاب کمکی نمی کند. مگر اینکه به شما کمک کنند از زندگی واقعی دوری کنید.

2. اگر به آموزش های مربوط به توسعه شخصی می روید ، دیگر نیازی به کار شخصی ندارید

این سخت ترین قسمت بود. خوب ، در فرهنگ ما مشخص نشده است که احساسات و هوش ارزش سرمایه گذاری روی آنها را دارد (بخوانید - به مربی ، روانشناس ، مشاور بروید). نه تنها شما باید به طور منظم به دندانپزشک مراجعه کنید ، بلکه باید به متخصصان مشاغل کمک کننده نیز مراجعه کنید. حداقل اگر می خواهید کیفیت زندگی و برخی نتایج را بهبود بخشید.

و در اینجا دانش و مهارت های به دست آمده در طول تمرینات شروع به بازی یک لنگر می کند که پایین می آید. یک نفر فکر می کند: خوب ، من باهوش هستم ، خیلی چیزها می دانم و می توانم خیلی کار کنم ، چرا باید بروم و برای کارهایی که خودم انجام می دهم پول بدهم؟ غیر منطقی است. علاوه بر این ، من قبلاً برای آموزش هزینه کرده ام. چرا من هنوز آنها را برای روانشناس یا مربی هزینه می کنم؟

3. یک نوع بینش عظیم وجود دارد که یافتن آن کافی است و همه چیز در زندگی ساده می شود

چنین توهم مداومی ، و به نظر می رسد که نه تنها من. زندگی بشر شامل جنبه های مختلف و مراحل مختلف رشد است. بله ، گاهی اوقات اتفاق می افتد که شخصی کار کرده و کار کرده است ، و سپس در حین مدیتیشن یک پیشرفت بزرگ رخ داده است. اما در اینجا ما فقط یک پیشرفت بزرگ در مدیتیشن می بینیم و نمی بینیم که او قبل از این پیشرفت چقدر کار کرده است. به طور کلی ، طی سه سال گذشته ، من آنقدر از این بینش های بزرگ برخوردار بودم که قبلاً گیج شده بودم. آن یکی هنوز پیدا نشده است. هرچند کی میدونه)

4. اگر روی خودتان زیاد کار می کنید ، پس دوران کودکی به نوعی خودش است

وقتی آنها حدود سه سال پیش در مورد کار با واحدهای کودکان ، در مورد آسیب های دوران کودکی و به طور کلی آسیب ها به من گفتند ، من با چشمانی شیشه ای نگاه کردم و به چیزی شبیه این فکر کردم: "لعنتی؟ من در اینجا یک بزرگسال جدی هستم ، آموزش های زیادی پشت سرم است ، من خیلی چیزها می دانم و می توانم خیلی کارها را انجام دهم - خوب ، برای برخی قسمت های کودکانه به چه چیزی نیاز دارم؟ " از آن زمان ، من نظرم را در مورد قسمت های کودکان بسیار تغییر دادم ، که در پست های خود دائماً در مورد آنها می نویسم. نیازی به ترس از تجربه دوران کودکی نیست - با رویکرد مناسب ، آنقدرها هم که به نظر می رسد ترسناک نیست. اگرچه همچنین ارزش ندارد به سالها روان درمانی پایبند بمانید - در حال حاضر زندگی بسیار پویا است ، زمانی برای آن وجود ندارد.

چنین لحظه ای اگر فردی سوالات کودکان را پردازش نکرده باشد ، دانش بی شمار در مورد این موضوع نه تنها به حل آن کمک نمی کند بلکه به ایجاد دفاع بیشتر کمک می کند (به طوری که فرد هرگز به آن تجربه بسیار دردناک دوران کودکی نرسد که با آن ، اوه ، آه ، چگونه نمی خواهید تماس بگیرید).

پنجافرادی هستند که می توانند همه کارها را به آسانی و به سادگی انجام دهند ، و روزی چنین خواهد شد - تنها چیزی که باقی می ماند گذراندن این آموزش است

وقتی به نظر ما می رسد که همه چیز برای کسی آسان و ساده است ، ما معمولاً بخشی از استراتژی شخص را می بینیم و نمی بینیم که او برای سهولت و سادگی آن چه می کند. همه سختی هایی دارند. همه ترس دارند. همه بلوک دارند. فقط هر کس مختص به خود است ، منحصر به فرد. یعنی سوالی که باید در اینجا مطرح شود تقریباً این است: «این شخص چه کاری انجام می دهد که کار را برای او بسیار آسان می کند؟ چگونه می توانم این را در زندگی خود اعمال کنم؟"

در مورد آموزش ها بله ، آنها مهارت های خوبی را ارائه می دهند (به شرطی که آموزش با کیفیت بالا باشد) ، اما به سختی می توان در اینجا انتظار معجزه داشت. مهارتها مهارت هستند. به هر حال ، آنها باید در زندگی اعمال شوند. چنین جادویی وجود دارد - جادوی عمل. اگر می خواهید نتایج مشخصی در زندگی داشته باشید ، جادوی عمل این است. من به نوعی اعتقاد به جادوی تمرینات را متوقف کردم. من چنین دارم

توصیه شده: