دوستیابی آنلاین. آیا می توانید مرد شایسته ای پیدا کنید؟

فهرست مطالب:

تصویری: دوستیابی آنلاین. آیا می توانید مرد شایسته ای پیدا کنید؟

تصویری: دوستیابی آنلاین. آیا می توانید مرد شایسته ای پیدا کنید؟
تصویری: Коллектор. Психологический триллер 2024, ممکن است
دوستیابی آنلاین. آیا می توانید مرد شایسته ای پیدا کنید؟
دوستیابی آنلاین. آیا می توانید مرد شایسته ای پیدا کنید؟
Anonim

آیا می توان در سایت های دوستیابی با یک مرد عادی ملاقات کرد و رابطه جدی برقرار کرد؟

من همیشه معتقد بودم که این امکان پذیر است. اما تجربه واقعی من منجر به ناامیدی کامل شد. شما می توانید یکدیگر را بشناسید ، اما من هرگز به یک رابطه جدی و طولانی مدت نرسیدم.

سالها در انتظار مهمترین ملاقات با مردم و عشق بسیار در نگاه اول و برای همیشه زندگی می کردم. آنتن های زن من دائماً با این موج تنظیم می شدند و هر بار که با مرد جدیدی ملاقات می کردم ، تخیلات و انتظارات خود را از نظر ذهنی امتحان می کردم - شاید او باشد؟

اما هیچ چیز در داخل وجود نداشت و چنین عشقی طولانی مدت در نگاه اول ، همانطور که مادرم به من گفت و در فیلم ها نشان داده شد ، برای من اتفاق نیفتاد.

من کاملاً نفهمیدم کجا باید به دنبال مردی باشم ، کجا ملاقات کنم ، این شاهزادگان کجا یافت می شوند؟ مردانی که در زندگی واقعی مرا احاطه کرده بودند کاملاً نامناسب به نظر می رسیدند.

و سپس اینترنت به تدریج شروع به ورود به زندگی ما کرد. و من اقلام جدید را دوست دارم ، به ویژه موارد مرتبط با اطلاعات و ارتباطات. شاید بگویید من پیشگام توسعه سایت های همسریابی بودم. و من در mamba و چندین سایت دیگر ثبت نام کردم.

به نظر می رسید - در اینجا من قطعاً مرد خود را به زودی پیدا خواهم کرد ، تعداد زیادی از آنها وجود دارد و همه خواهان رابطه هستند و همه آزاد هستند. و مهمتر از همه ، چه انتخاب وسیعی و جغرافیای جستجو! و در زندگی واقعی ، حتی اگر از مردی خوشم می آمد ، نمی توانستم بیایم و بگویم - دوستت دارم ، بیا با هم دوست باشیم ، ملاقات کنیم. برخورد امتناع بسیار ترسناک بود.

من با خوش بینی شروع به کار کردم ، بهترین عکس های تعطیلات و بهترین زوایای خود را ارسال کردم. من آنقدر ساده لوح بودم که شک نداشتم فقط کمی زمان می گذرد و همه چیز اتفاق می افتد. علاوه بر این ، من قبلاً داستان هایی در مورد آشنایان خوشحال در اینترنت شنیده ام. فکر کردم دیگران موفق شده اند و من نیز موفق خواهم شد. هورا ، همه چیز به زودی اتفاق می افتد و من خوشحال می شوم.

مردان ، مردان در سنین مختلف شروع به نوشتن برای من کردند. می توانید بگویید من از محبوبیت خاصی برخوردار بودم. اما معلوم شد که وقتی به یک جلسه واقعی احتمالی رسیدم ، خیلی عصبی شدم. مکاتبه و فاصله گرفتن بسیار راحت تر و ایمن تر بود. و اغلب من فقط به بهانه ای از جا پریدم ، جلسه را لغو کردم.

من فکر می کردم با همان پسر آشنا می شوم و سپس می روم. همه چیز را به یکباره می فهمم دوستان خندیدند - اگر هرگز او را در واقعیت ندیده اید ، چگونه می فهمید؟ رفتن به جلسه و درک همه چیز بسیار آسان است.

اما برای من آسان نبود. با این حال ، به زودی ، او قدرت و شجاعت را به دست آورد و با این وجود تصمیم گرفت برای اولین ملاقات برود. عصبی تر از قبل از امتحان بودم. زانوهایم می لرزید ، کف دستم عرق کرده بود ، زبانم پیچ خورده بود و عصبی می خندیدم.

صادقانه بگویم ، من حتی به یاد نمی آورم که این "خوش شانس" اول کی بود ، اما یک چیز را به خاطر دارم - من با پاهای لرزان و لرزش در قلبم آمدم ، و در همان اولین دقیقه متوجه شدم که او نیست ، مجبور شدم سرزنش کردن

خیلی خوب بود وقتی هر دوی ما بلافاصله فهمیدیم که برای هم مناسب نیستیم. وقتی در اولین دقیقه من از نظر ذهنی متقاضی را رد می کنم ، مشکل تر است ، و او همچنان به من نامه می نویسد و به دنبال جلسات می گردد. من نمی دانستم چگونه مستقیماً بگویم که من شما را دوست ندارم یا متناسب نیستم ، بنابراین فقط به زبان انگلیسی و آنچه "دینامیلا" نامیده می شود مخفی شده ام.

من فکر می کردم که خیلی زود با عشقم ملاقات خواهم کرد ، اما همه چیز سالها به درازا کشید. من کلا بدشانس بودم من حتی فکر کردم که مشکلی با من وجود دارد.

با چه کسی برخورد کردم؟

دسته بسیار بزرگی از مردان ، فقط به دنبال رابطه جنسی هستند. چنین افرادی خجالتی نبودند ، آنها دستگاه تناسلی خود یا افراد دیگر را فرستادند ، اجساد را به صورت شخصی پمپاژ کردند. رابطه جنسی را برای پول یا فقط برای سرگرمی انجام داد. آنها بشدت مرا تحریک کردند ، آیا واقعاً مشخص نیست که این چیزی نیست که من به دنبال آن هستم؟ من آنها را فرستادم یا فقط آنها را نادیده گرفتم و بسیار ناراحت شدم.

ارتش بزرگی از مردان متأهل که از ازدواج خسته شده بودند و خود را مشروطاً آزاد می دانستند.همه چیز با چنین افرادی پیچیده است ، آنها فیلسوف هستند ، نوعی "انتظار" ، اگر با دختر رویاهایم ملاقات کنم چه می شود. علاوه بر این ، آنها ممکن است 40 و 50 و 60 ساله باشند ، اما آنها دختر می خواهند ، نه یک زن که با خودشان مطابقت دارد ، بلکه یک دختر است. آنها قصد طلاق ندارند ، آنها قصد ندارند قدم های قاطعانه ای بردارند ، اما دوز هورمون خود را از طریق ارتباطات دریافت می کنند ، غذا را برای تخیلات خود دریافت می کنند ، در این توهم به سر می برند که هنوز وای دارند ، و اکنون می توانند ، اگر نه زن و بچه ها

دسته خاصی از مردان از راه دور ، که به طور معمول در جایی دور هستند ، خارجی هستند و لازم بود مکاتبات طولانی با آنها انجام شود و به نظر می رسد قصد آنها جدی است ، اما به زودی ملاقات شد.

یک آمریکایی از نیویورک را به خاطر دارم ، ما یک سال با او مکاتبه داشتیم و او قصد جدی برای خانواده و فرزندانش داشت. او برای من نامه های طولانی نوشت و به نظر می رسد حتی برای من شخصاً ، و نه یک لیست پستی برای همه. و اینکه او برای سال جدید آرزو کرد - ملاقات با من. من او را دوست داشتم ، او جالب بود و کاملاً موفق به نظر می رسید. در واقع ، شرایط به گونه ای بود که یک سال بعد ما در مسکو ملاقات کردیم.

من نمی توانستم به چشم هایم باور کنم ، وقتی با هم آشنا شدیم او زیبا ، اما به طور غیر منتظره ای کوچک ظاهر شد. من خودم یک تصویر کوچک از نظر قد هستم و او کمی بلندتر از من است. با وجود این ، ما یک مکالمه عالی داشتیم و به گرمی خداحافظی کردیم. و چند روز ناپدید شد چون کار دارد.

یک عصر بارانی پاییزی ، حدود ساعت 12 ، پیامکی از او دریافت می کنم: "من واقعاً دوستت داشتم ، مدام به تو فکر می کنم ، لطفاً تاکسی بگیر و به من بیا. من می خواهم با تو روی مبل بنشینم ، نگاه کن آتش بزن و شراب قرمز بنوش"

چیزی که من اصلا دوست نداشتم ، آیا من آن دختر هستم؟ من پاسخ دادم که هیچ تمایلی وجود ندارد ، من باید صبح به سر کار بروم. و این همه - پایان رمان. او دیگر نمی نوشت و من اصلا نفهمیدم این چیست. احتمالاً ذهنیت متفاوتی دارد یا ما یکدیگر را درک نکرده ایم. اما پس از آن نمی دانستم چگونه رابطه را روشن کنم. این داستان برای من یک راز باقی مانده است.

من همچنین موفق به برخورد با یک کلاهبردار شدم که به خاطر پول من را طلاق داد. خوب است که پول زیادی به دست نیامد ، اما بعد از آن روح من نفرت انگیز بود.

مرد خوش تیپ ، ملوان ، برایم نامه نوشت. حالا البته برای من خنده دار است. و او گفت که او در تمام عمر به دنبال فردی مثل من بوده است ، من روح او ، عشق و غیره هستم.

اما یک مانع وجود دارد ، او واقعاً می خواهد ارتباط خود را با من ادامه دهد ، اما در حال حاضر او با کشتی خود قایقرانی می کند. و او شب ها به ستاره ها نگاه می کند و چشمان من را به یاد می آورد. وای قلبم ذوب شد من فکر کردم ، احتمالاً ، این قطعاً اوست ، همان یکی.

او نوشت که ما می توانیم از طریق پیام های متنی با او به تعداد کوتاه فلان و فلان ارتباط برقرار کنیم. من گوش هایم را آویزان کردم ، با یک ملوان راه دور شروع به خواب عشق عاشقانه کردم و به او پاسخ دادم!

در این مکاتبات ، من شش هزار روبل صرف ارتباط با نرخ ارز قدیمی کردم. و او مرا بسیار زیبا تربیت کرد ، هر سه ساعت یکبار می نوشت و تمام مدت چیزی را در پیامک می پرسید ، تا من به او پاسخ دهم و پول چکه کند. اگر من جواب ندادم ، او شروع به "نگرانی" کرد اگر اتفاقی برای من افتاده باشد.

می نویسم که پولم تمام شده است ، باید بروم روی کارت بگذارم ، و او احمق را روشن می کند - نگرانم ، جواب بده. خوب ، به طور کلی ، آخر هفته من تمام پول خود را صرف این پیامک کردم و صبح دوشنبه با عصبانیت به سر کار آمدم و تصمیم گرفتم دریابم که چه نوع شماره کوتاهی است.

من فقط چهار رقم آشنا را در موتور جستجو تایپ کردم - و سپس نور را دیدم! اینها کلاهبردارانی هستند که هزاران زن را رنج داده اند! برخی سالها در چنین نامه نگاری هایی بوده اند و منتظر ملوانان خود هستند. موارد متعددی وجود داشت که پس از چند سال ، زنان متوجه شدند که این طلاق است و سقفی بر روی آنها وجود دارد.

شوکه و عصبانی شدم! چقدر طلاق گرفتم چگونه می توانید! من شکایتی در مورد صفحه او نوشتم و … حتی عاقل تر ، با تجربه تر و دقیق تر شدم. در ذهن من جا نمی گرفت که چگونه می توانید با احساسات مردم چنین بازی کنید. این داستان روی من تاثیر ناپذیری گذاشت.

اما آخرین رابطه اینترنتی من با مردی که معلوم شد ازدواج کرده است ، من را تمام کرد! او در کشور دیگری زندگی می کرد.سپس به نظرم رسید که این عشق زندگی من است ، جان عزیزم ، هیچ کس من را مانند او درک نمی کند. و اگر من با او نباشم ، این همه چیز است - هیچ کس دیگر به این زیبایی در زندگی من وجود نخواهد داشت. این رابطه تمام روح من را به سمت بیرون برگرداند ، من از تمایل به بودن با او و عدم امکان این امر وحشتناک رنج بردم.

در نتیجه ، پس از سه سال ارتباط روح به جان ، او گفت که مدت ها فکر می کرد و سرانجام متوجه شد که هیچ چیز برای ما خوب نخواهد بود. و ما چیزی جز مکاتبات ، توهمات و پیش بینی ها نداشتیم. عاشق شدن از راه دور آسان است ، اما ربطی به زندگی واقعی ندارد. افسوس ، پس به من نرسید که اگر مردی بخواهد با شما باشد ، هر چه برایش هزینه داشته باشد. همه چیز دیگر بهانه و خود فریبی است.

من به سادگی با این کار کشته شدم و تصمیم گرفتم که به اندازه کافی غذا خورده ام. از این درد مداوم و وابستگی کامل به او خسته شده ام. تصمیم گرفتم یکبار برای همیشه این کار را تمام کنم.

روابط از راه دور به طور کلی یک موضوع جداگانه است. به نظر می رسد شما در یک رابطه هستید ، اما در واقع در توهم هستید. شما شخصی را واقعی نمی بینید ، از طریق پیش بینی خود با او ارتباط برقرار می کنید ، به او ویژگی های مثبت خود را می دهید ، که هیچ ارتباطی با او ندارد. در اصل ، این فرار از واقعیت است. و شما ایمن و آزاد هستید. این رابطه به طور مستقیم ایده آل برای افرادی است که روابط آسیب زای گذشته دارند.

سالها جستجو به یک فیاسکو کامل ، ناامیدی ، روح پریشان تبدیل شد و من تمام امید خود را برای ملاقات با حداقل یک مرد معمولی از دست دادم.

این چیه! چند مرد رایگان در سایت ها وجود دارد و هیچ کس مناسب من نیست و واقعاً خواهان رابطه جدی است؟

من شروع کردم به این فکر که آیا آنچه بسیاری از زنان در مورد مردان می گویند حقیقت دارد؟ اینکه همه آنها بز هستند ، هیچ عادی وجود ندارد ، آنها همه چیز را تغییر می دهند ، همه آنها احمق هستند ، آنها فقط به رابطه جنسی نیاز دارند. نمی خواستم باور کنم ، اما تجربه من در سایت های دوستیابی بیشتر تأیید این مطلب بود.

من تمام تجربیات خود را با دوست صمیمی خود به اشتراک گذاشتم ، او نیز مانند من در جستجوی بی پایان بود. ما با هم کار کردیم و من شروع به تماشای او کردم ، چگونه او انتخاب می کند که با چه کسی قرار ملاقات بگذارد ، چقدر نگران و نگران است ، چه هیجان و الهامی دارد. و بعد از قرار ملاقات ، او با ناامیدی کامل ، با گریه به سر کار آمد ، زیرا یا از آن پسر خوشش نمی آمد ، یا جواب او را متوقف می کرد ، یا فقط ادغام می شد ، اما در همان زمان به نشستن در سایت دوستیابی ادامه می داد و به دنبال آن می گشت. یک دختر جدید

در یک نقطه ، من یک الگو و خودم را دیدم ، گویی در یک آینه از کنار. این همان سناریوی تکراری بود. متوجه شدم که در واقع ، من و دوستم فقط دوست داشتیم بی وقفه در جستجوی جستجو باشیم. اگر به چنین هیجانی فکر کنید ، رانندگی کنید - برای انتخاب ، ملاقات با یک مرد جدید ، دریافت هورمون ها و احساسات خود و دریافت گریه که دیگر هیچ اتفاقی نیفتاده است! از رابطه جدی می ترسیدم. و این چرخه خاصی بود ، الگویی که بی وقفه تکرار می شد.

اکثر مردان شرایط مشابهی داشتند. آنها فقط فکر می کردند به دنبال یک رابطه جدی هستند ، اما در واقع ، نیازهای واقعی آنها کاملاً متفاوت بود! و آنها را کاملاً راضی کردند. مردم اغلب خود را فریب می دهند و متوجه نمی شوند که واقعاً چه می خواهند.

بنابراین ، معلوم شد که تجربه من با مردان و نگرش آنها نسبت به من به درخواست ناخودآگاه من پاسخ کامل داد. من از یک رابطه جدی می ترسیدم و مردان نیز به آنها نیاز نداشتند.

چگونه ناخودآگاه خود را بازنویسی می کنید؟ پس از همه ، من قبلاً کارهای زیادی انجام داده ام - مدیتیشن ، نقاشی ، خیال پردازی ، خواندن مقالات روانشناسی ، بخشش نامه های والدین ، و همه اوایل از روابط ترسیدم و از همه مهمتر ، تصور منفی از مرد.

خیلی دور از آن چیزی بود که من عمداً رویای آن را داشتم.

من فکر کردم که من به یک روانشناس نیاز دارم که نگوید در سطح اقدامات چه باید بکنید ، چگونه یکدیگر را به درستی بشناسید ، چگونه ارتباط برقرار کنید ، اما نشان دهد چه چیزی در درون من وجود دارد که از مردان می ترسد ، چه چیزی نه. به من اجازه دهید روابطی را که می خواهم ایجاد کنم.

کسی که جستجو می کند می یابد. و من آن را پیدا کردم.

از من س questionsالاتی پرسیده شد که هرگز از خود نپرسیده بودم ، در درون روان خود اعتقادات مادرم ، محیط اطرافم ، پیشنهادات پدرم و ترس از تکرار همان روابطی را که در خانواده والدینم می دیدم ، پیدا کردم.

تمام این توشه های منفی ، نشسته در ناخودآگاه ، باعث شد من نتوانم به خودم باور داشته باشم که من شایسته ملاقات با آن مرد هستم و روابط دیگری را با او ایجاد می کنم که مناسب من است ، لطفاً و الهام بخش من باشید.

این روش خاصی برای شناختن خود و تغییر منفی در ناخودآگاه بود.

واکنش های من تغییر کرده است. و در کنار این ، نگرش من نسبت به مردان تغییر کرده است.

پس از مدتی ، یک مقاله جالب VKontakte را خواندم و با تسلیم شدن به یک انگیزه درونی ، نظر صادقانه خود را زیر آن نوشتم. این بررسی توسط شوهر آینده من مشاهده شد ، به صفحه من رفت و از من چیزی پرسید. داستان ما اینگونه آغاز شد.

من به کشور دیگری نقل مکان کردم ، زندگی من بسیار تغییر کرده است. و بله ، ما در اینترنت ملاقات کردیم ، اما نه در یک سایت دوستیابی ، و این یک داستان کاملاً متفاوت بود. زندگی خود ما را به طرزی باورنکردنی به هم متصل کرده است. احتمالاً به این دلیل که به زندگی اعتماد کردم ، سناریوی رابطه ام ، وضعیت درونی من تغییر کرد و ما هر دو آماده ایجاد یک رابطه جدی و طولانی مدت بودیم.

این تجربه در سایت های دوستیابی ، اکنون با گرمی به یاد می آورم. او اتلاف وقت نبود. با این وجود ، این یک ماجراجویی جالب بود که از طریق ارتباط با مردان مختلف ، من را به درک خود ، روانشناسی و زندگی جدیدم رساند.

اکنون به نظرم می رسد که سایت های دوستیابی فقط یک وسیله هستند ، در آنها می توانید مردان خوبی پیدا کنید ، و همچنین می توانید منحرفان مختلف مضطرب را پیدا کنید. اینکه چه کسی به میزان بیشتری جذب ما می شود ، به خود ما بستگی دارد ، به آنچه در آن تنظیم شده ایم. از چه وضعیتی داریم ، آنچه ناخودآگاه از رابطه می خواهیم ، از چه می ترسیم ، دائماً در چه سناریویی بازی می کنیم - چنین مردانی ، نگرش ها نسبت به ما جذب می شوند. و خبر خوب این است که می توانید اسکریپت های خود را تغییر دهید.

روانشناس ایرینا استتسنکو

توصیه شده: