و من حتی به جوجه تیغی احتیاج ندارم

تصویری: و من حتی به جوجه تیغی احتیاج ندارم

تصویری: و من حتی به جوجه تیغی احتیاج ندارم
تصویری: صحنه شکار جوجه تیغی توسط یوزپلنگ وصحنه صدمه دیدن 2024, آوریل
و من حتی به جوجه تیغی احتیاج ندارم
و من حتی به جوجه تیغی احتیاج ندارم
Anonim

دفاع ما چقدر کامل است! این فقط نوعی نجات است: از دنیای خارج ، از دنیای داخلی و غیره ، در موارد بی اهمیت.

و این داستان مرا به این ایده کشاند. اولین مشاهده فیلم پر شور "ولچک" ساخته واسیلی سیگارف تا حدودی من را گیج کرد. در پی آخرین تیتراژ فیلم ، همه خاطرات محتوای آن در جایی فرار کردند. آنها می گویند آگاهی اجباری و سریع همه چیز را مرتب می کند ، هیچ چیز نمی تواند آرامشی را که با چنین سختی برقرار شده بود بر هم بزند. به طور طبیعی ، این باعث شد که من از یک متخصص بخندم ، به عنوان مثال ، این: "خوب - خوب ، اگر آن را تکرار کنم؟"

آنها تکرار کردند ، و این بار Ego خیلی سریع نبود. ترس از حمله از همان لحظه ای که سوراخ باریک ستون روی صفحه ظاهر شد و چشم کودک نامهربان در آن ظاهر شد به من نگاه کرد. سپس همه چیز بدون مشکل و در حال افزایش پیش رفت: ترس ، درد ، وحشت ، و دوباره - سرکوب. امدادگر این بار نزدیک به انتهای تصویر رسید و کار خود را انجام داد. فقط یک بوی بسیار ناامید کننده ، حرکت ثابت و تکراری در سرم باقی ماند: مانند چرخش یک قله یا به ظاهر بی پایان ، برخی از کلمات قهرمانان. نتیجه گیری در اینجا چیست؟ بار سوم را تماشا می کنیم.

و اکنون ، سرانجام ، من به دنبال این هستم که حداقل یک نظر شخصی ایجاد کنم. پس از کمی فکر کردن ، این همان چیزی است که اتفاق افتاد.

در این داستان هیچ شخصیت اصلی وجود ندارد و اصلاً داستانی وجود ندارد. به نظر من کارگردان مشتاق و بازیگر دیدنی تجربیات شخصی کاملاً اتوبیوگرافی یک کودک بسیار آشفته را به ما نشان داد. ما می توانیم زندگی خانوادگی اشیاء داخلی را همانطور که ملانی کلاین می گوید مشاهده کنیم. و نه تنها موارد داخلی ، بلکه افراد مرده نیز. این را نکات زیادی تأیید می کند. به عنوان مثال ، چه کسی تا به حال نام دختر یا مادر را شنیده است؟ و نام شهر؟ همچنین: 9 بار ما وقایع را در آینه منعکس می کنیم و نه خود قهرمانان ، 3 بار صورت دختر در قاب جایگزین صورت مادر می شود و برعکس. من فانتزی دارم که این یک مادر درونی و یک دختر درونی است ، بخشهای اصلی یک شخصیت. و تعدادی از پدران داخلی مرده به رهبری مادربزرگ. سپس این سisesال مطرح می شود ، آیا جوجه تیغی وجود داشت؟ او کیست ، نماینده چه چیزی است؟ پیشنهاد می کنم به یاد داشته باشید که چگونه همه چیز شروع شد. چراغ ، به هم زدن کلید ، نوزاد را به عنوان تأیید نشاط دوره ای مادر ، ظاهر او ، به عنوان "نوری در پنجره" دنبال می کند. و سپس از انتظار خسته شد ، مادرش درگذشت ، و همراه او دختر کوچک در داخل ، مانند سایه ای کم رنگ از هویت. آنها هر چه بودند یکی بودند. بنابراین ، با حمله به عاشقان مادرش ، او از او دفاع نمی کرد ، بلکه از سرزندگی خودش ، وجودش دفاع می کرد. ما می توانیم این را در حیوانات مشاهده کنیم ، که در شرایط خطرناک فانی ، می توانند از نظر قدرت و اندازه به طور قابل توجهی بر دشمن ضربه بزنند.

خوب ، اکنون ، به محض بروز این دگردیسی وحشتناک زنده و مرده ، مادری ظاهر می شود و جعبه ای با جوجه تیغی می آورد. به نظر می رسد در دنیای درونی یک ناهماهنگی شناختی وجود دارد: مادری مرده جوجه تیغی زنده ای را برای دختر مرده خود آورد و ضربه ای غیرقابل تحمل دیگر به دختر وارد کرد و سکوت مرده را تکان داد. یک جوجه تیغی زنده یاد مادر زنده می افتد و درد می کند ، وای چقدر دردناک است. او همه چیز را خراب کرد و دختر آرامش دنیای داخلی را بازیابی کرد ، مادر زنده و جوجه تیغی زنده را رها کرد و هر دو را دوباره مرد. کمک کرد؟ به نظر می رسد که کافی نیست. موجود خفه شده ، مانند قبل ، در داخل نمی گنجد ، زیرا برخلاف معشوقه جدیدش وجود دارد ، زیرا در واقع ، دختر به سادگی وجود ندارد و هرگز در دنیای افراد دیگر وجود نداشته است. در اینجا ، میل به نابودی کامل و برگشت ناپذیر آن کاملاً قابل درک است ، زیرا فقط پس از این امکان مهار آن وجود دارد. داستان توله گرگ را که مادر گفته است ، دوستی ملایم با پسر مرده ، یک دسته شیرینی گاز گرفته از قبرهای قبرستان را در اینجا اضافه کنید و تصویر کاملاً کامل می شود.

بنابراین ، تصمیم کارگردان فرایند شناسایی با یک مادر ، یک مادر مرده در مورد خود را ، در تمام شکوه خود به ما نشان داد ، که برای هر دختر بچه ای بسیار ضروری است ، که مستلزم یک سری مرگ اجسام داخلی بود.

خوب ، این هنوز درباره کوچکترین دختر است ، هرچند غم انگیز ، اما این پایان نیست. بدون در نظر گرفتن آنچه که در مورد مادرم اتفاق می افتد ، این داستان تا حدودی یک طرفه به نظر می رسد و تمام نشده است ، اما دفعه بعد بیشتر به نظر می رسد.

توصیه شده: