2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
مردم همیشه دوست ندارند حقیقت را درباره خود بشنوند. ما قبلاً این را پشت سر گذاشته ایم. حتی سرسخت ترین عاشق حقیقت (اغلب او فقط بیشتر از دیگران است) ، مهمترین چیزی که درباره خود می شنود این است که می ترسد. به عنوان مثال ، زندگی او یک داستان تخیلی است و فقط یک داستان زیبا است. بیایید با یک مثال توضیح دهیم
وقتی پسر بچه ای با عروسک خواهرش نزد پدر (یا مادر) می آید و مدل موی فوق العاده زیبایی را که خودش ساخته است نشان می دهد (در واقع ، او لانه ای از موها را شانه کرد که اکنون فقط باید کوتاه شود ، اما اینطور نیست) t اهمیت دارد) و در عوض سیلی چربی به صورتش می زند ، زیرا مردان با عروسک بازی نمی کنند. و سپس او را در گوشه ای برای چشمهایش پر از اشک از کینه قرار دادند. چون مردان هنوز گریه نمی کنند. و همینطور بارها و بارها.
یا دختری با تمایل به معلم به مادرش می آید (مدل ، بالرین ، خواننده). و مادرم یک سخنرانی کوتاه ، اما از نظر احساسی پافشاری می کند که همه اینها یک هوس است و یک حرفه جدی لازم است. ضرورتاً جدی و با دستمزد بالا. زیرا نمی توانید به مردان تکیه کنید. و فقط با کار به عنوان دفتر اسناد رسمی یا دندانپزشک در کلینیک پدر ، می توانید به طور کامل از خودتان حمایت کنید و به هیچکس وابسته نباشید. و بنابراین هر بار در پاسخ به تمام انگیزه های احساسی.
دیالوگ موجود در Fight Club را به خاطر بسپارید:
پیش پدرم رفتم و پرسیدم چکار کنم.
- پسر یاد بگیر
من یاد گرفتم و پرسیدم: بعدش ، بابا؟
- فارغ التحصیل از دانشگاه.
من با دیپلم به سراغش می آیم و او:
- کار بگیر پسرم
من پنج سال کار کردم و پرسیدم بعدش چه کار کنم ، و او:
- نمی دانم. ازدواج کردن.
و سپس یک حماقت. زیرا هیچ یک از آن انتخاب ها در واقع با شما نبود. او برای والدینی بود که باید به شما افتخار می کردند و در نهایت شما را دوست داشتند. و لازم نیست همیشه والدینی باشید که هر روز می بینید. کسی که به خانواده دیگری رفته است می تواند اهمیت یکسان و گاهی بسیار بیشتر داشته باشد.
بنابراین در نهایت یک کودک چه کاری می تواند انجام دهد؟ درست ، تنظیم کنید. زیرا اگر مادر (پدر) من را اینگونه دوست نداشته باشد ، تبدیل به چیزی می شوم که به آن نیاز دارم. من فقط نمرات خوبی در مدرسه می گیرم ، حرفه سودآور مناسب را یاد می گیرم ، شغلی معتبر پیدا می کنم. و سپس ، در 10 سال آینده (در بهترین حالت) ، صبح ها طعم مداوم بیهودگی آنچه در حال رخ دادن است را احساس خواهم کرد. و عصرها و در سکوت تنها با خود - مالیخولیا ، گاهی اوقات با جنون هم مرز است. خوب است اگر در یکی از شبها متوجه شدید که در برهه ای از زندگی شما مشکلی پیش آمده است و با چنین درخواست مبهمی به درمان مراجعه کنید. اما چنین تفکر جسورانه ای را می توان به سرعت غیر ضروری دانست.
سپس ، در یک لحظه خاص ، نوعی "خلقت" رخ می دهد. به آرامی و بی سر و صدا ، جوهر مشکی شفاف و ریخته شده بر روی یک ورق سفید وارد می شود و متوجه می شوید که کار لذت بخش نیست. همه سرگرمی ها و سرگرمی ها ادای احترام به مد هستند ، اما به هیچ وجه گرم یا الهام بخش نیستند. با جمع آوری همه معماها در یک تصویر ، می فهمید که هر طور که می خواهید زندگی می کنید ، اما نه خودتان.
این فکر ترسناک است. تنها کاری که می خواهم انجام دهم این است که از دست او فرار کنم ، فراموش کنم. پاک کردن از حافظه ، بازگشت زمان به عقب و انتخاب در جهت جهل کامل. نحوه انتخاب قرص دیگری در "ماتریکس". اما آگاهی اینطور عمل نمی کند.
من می دانم که این یک مسیر بسیار دشوار است. زیرا ممکن است این بدان معنا باشد که همه چیزهایی که قبلاً به خوبی باور شده بودند باید دوباره مورد تجدید نظر قرار گیرند. و هر چه دیرتر به این درک برسیم ، تصمیم گیری در مورد آن حداقل گفتن بلند ، و حتی بیشتر - شروع تغییر چیزی در زندگی ، دشوارتر می شود. انتخاب بین آنچه درست و آسان تر است همیشه بسیار دشوار است. اما دقیقاً این انتخاب است که در نهایت به یک انتخاب تعیین کننده تبدیل می شود.
تصمیم خود را بگیرید
و مواظب خودت باش.
توصیه شده:
فقط منو رها نکن! ترس از دست دادن شریک زندگی ، ترس از رها شدن. آسیب رها کردن
برخلاف ترس از طرد شدن ، که بر اساس احساس شرمندگی برای نیازهای احساس شده و ویژگی های شخصی است ، ترس از رها شدن بسیار عمیق تر از وحشت ناشی از فراموشی ، عدم است. چگونه بفهمیم فردی این ترس را دارد؟ دلایل وقوع آن چیست؟ باید باهاش چکار کنم؟ به طور کلی ، ریشه های این بیماری را باید در اوایل کودکی ، در سن حداکثر یک سالگی جستجو کرد.
خودیاری برای علائم نفوذ (زنده ماندن اجباری یک رویداد آسیب زا)
هشدارها: اگر شما یک رویداد شدید را تجربه کرده اید و علائم PTSD را تجربه کرده اید ، باید با پزشک مشورت کنید. حتی با گذشت زمان پس از گذشتن خطر ، افراد آسیب دیده موقعیت را دوباره زنده می کنند ، گویی در زمان حال تکرار می شود. مردم نمی توانند زندگی عادی خود را از سر بگیرند ، زیرا دائماً توسط ضربه قطع می شود.
زندگی "پشت شیشه" انزوای عاطفی به عنوان راهی برای زنده ماندن
آیا می دانید وقتی تمام جهان مانند پشت شیشه است؟ صحبت درباره این تجربه دشوار است ، توجه به آن دشوار است. به نظر می رسد جهان وجود دارد ، چشم ها آن را می بینند - این افراد ، دختری با دامن آبی یا پسری با کلاه قرمز. اما کسی صحبت می کند ، و آنجا زباله ها را بیرون می اندازند.
مردان و زنان. آنچه برای زنده ماندن در کنار هم باید بدانید
من با این واقعیت شروع می کنم که ما کاملاً متفاوت هستیم و نه تنها از نظر فیزیولوژی ، در اینجا من فکر می کنم هیچ کس شک نمی کند. و ما ، و در اینجا منظور من ، زن و مرد ، از نظر روانی نیز متفاوت هستیم. و اگرچه امروزه این نظر وجود دارد که هیچ تفاوتی در روانشناسی زنان و مردان وجود ندارد ، من هنوز با آنها مخالفم و سعی می کنم دلیل آن را برای شما توضیح دهم.
مازوخیسم به عنوان راهی برای زنده ماندن یا گرم کردن جهان. دیدگاه روان درمانگر
از نظر روانشناسی ، مازوخیست فردی است که خواسته ها و نیازهای او از کودکی زیر پا گذاشته می شود ، در نتیجه احساس ارزش انسانی خود را از دست می دهد. چنین فردی عادت کرده است که به خاطر دیگران رنج بکشد ، اما با افتخار گاهی اوقات غیرممکن را برای ماهیت شخصی محرومیت تحمل می کند ، الگوهای بسیار پیچیده ای از نگرش نسبت به خود و جهان دارد ، که همیشه برای او انواع مختلفی از عواقب را به همراه دارد ، مانند مشکلات روان تنی ، مشکلات ایجاد روابط اجتماعی سالم ، تا مرگ زودرس.