مشکلات بزرگ برای کودکان خردسال

فهرست مطالب:

تصویری: مشکلات بزرگ برای کودکان خردسال

تصویری: مشکلات بزرگ برای کودکان خردسال
تصویری: جواب ۴۰ سوال مشکل از یک کودک خردسال | neynawa نینوا 2024, ممکن است
مشکلات بزرگ برای کودکان خردسال
مشکلات بزرگ برای کودکان خردسال
Anonim

ما عادت کرده ایم در مورد دوران کودکی به عنوان شادترین و بی دغدغه ترین دوران زندگی صحبت کنیم ، زیرا خانه ها عظیم به نظر می رسند ، ابرهایی که بر فراز آسمان جذاب هستند ، و شنا کردن گنجشک در خاک تقریباً یک معجزه است. اما علاوه بر نگاه بزرگسالان ، یک چشم کودک نیز وجود دارد که برای مدت طولانی در خاطرات باقی می ماند ، اما فقط با افزایش سن به کلمات تبدیل می شود

و همراه با خاطرات بازی های روزانه ، پیاده روی و لمس سهل انگاری در جلسات ، بازتاب های شادی دوران کودکی اغلب ظاهر نمی شود. اجازه دهید در مورد آن بچه هایی که اکنون کوچک هستند صحبت نکنیم ، بلکه در مورد آنهایی که در دهه 70 و 80 آنها بودند و درباره بچه هایی که از آنها متولد شده اند صحبت نکنیم. سردرگم؟)

بزرگسالانی را در مشورت می بینم که در کودکی از اشتباه کردن می ترسیدند. نه برخی از اصلاح ناپذیر و وحشتناک ، بلکه به سادگی - اشتباهات. از آنجا که والدین بسیار کار می کردند و آنقدر خسته بودند که قدرت واکنش ظریف را نداشتند و فقط برای فریاد زدن ، یک کمربند چرمی ، ساعت های طولانی در گوشه کمد (هر کسی که اینجا خوش شانس بود) باقی می ماندند. آنها به شدت قدرت صحبت کردن در مورد احساسات را نداشتند. اگرچه هیچ مهارتی نیز وجود نداشت. زیرا والدین خودشان به همان اندازه ناچیز در مورد احساسات و ترس ها با آنها صحبت کردند. آنها (احساسات) به سادگی ، بدون تأکید بر اجزای عاطفی مهم و تجزیه و تحلیل مولکولها بودند.

به عنوان مثال ، کسی والدین را در آغوش نگرفت. نه به این دلیل که آنها عاشق نیستند ، بلکه به این دلیل که نمی دانند چگونه. و آنها به سادگی نمی دانستند چگونه این عشق را به غیر از بدهی نشان دهند و آن را به یک حلقه درست و مفید بدهند و در زمستان به گرمی لباس بپوشند.

این کودکان چند بار بدون حق خشم بزرگ می شوند ، زیرا همیشه با یک علامت منفی بزرگ برابر بود ، که از بالا با اتهامات ناسپاسی و بی احترامی به والدین به ویژه و نسل بزرگتر به طور کلی بزرگ شده بود. آنها به خشم - برای سرکوب ، کنار آمدن با آن در بهترین سنت های والدین ما - تا آنجا که می توانستند عادت کردند. آنها با گریه از خود دفاع کردند و ترس و نارضایتی را با صدای بلند و تند تند کردند ، اما این امر اغلب محکوم می شد ، زیرا بلند و تند بود ، اما در مورد همسایگان و افکار عمومی چطور.

اکثر کسانی که در مقابل مشاوره نشسته اند ، چنین کودکان بزرگسالی هستند. برای کسانی که می دانستند چه چیزی بهتر است. به آنها گفتند: بزرگ شوید ، سپس صحبت می کنیم. تجربه کسب کنید ، سپس به شما گوش می دهم ؛ درست است که معلم به شما ضربه زد ، شما سزاوار آن هستید.

گاهی اوقات آنقدر سرشار از قدرت و خوش بینی هستم که معتقدم با ظهور اینترنت و در دسترس بودن اندیشه های روان درمانی همه چیز تغییر کرده است. سپس به خیابان می روم و می بینم که چگونه مادر دیگری ، مهم نیست چند سال است که نتوانسته با پسر پنج ساله اش کنار بیاید. و به جای حضور در آنجا و اجازه بروز احساسات ، او را خراب می کند و او را به دلیل رفتار "بد" مجازات می کند.

از نظر بزرگسالان مشکلات کودکان کوچک و بی اهمیت به نظر می رسند. برای کودکان ، آنها حتی زمانی که بزرگ می شوند ، مهم باقی می مانند.

بیایید بچه ها را در حالی که هنوز به آن نیاز دارند بشنویم. بیایید آنها را در آغوش بگیریم در حالی که یک آرام "اشکالی ندارد ، من نزدیکم" می تواند چیزی را تغییر دهد. بیایید در مواقع نیاز به آنها عشق و حمایت نشان دهیم ، نه اینکه به "بزرگسالی" و تفاوت های جنسیتی آنها توجه کنیم. اجازه دهید ما همیشه در کنار آنها باشیم ، حتی زمانی که آنها اشتباه می کنند و دچار اشتباه می شوند

شاید در این صورت فرزندان خود خوابهای بدتری را ببینند.

توصیه شده: