غاز رفیق خوک نیست یا "مهاربندهای" ارتدکس به کجا می روند؟

تصویری: غاز رفیق خوک نیست یا "مهاربندهای" ارتدکس به کجا می روند؟

تصویری: غاز رفیق خوک نیست یا
تصویری: روش بزرگ کردن آلت تناسلی کشف شد 2024, ممکن است
غاز رفیق خوک نیست یا "مهاربندهای" ارتدکس به کجا می روند؟
غاز رفیق خوک نیست یا "مهاربندهای" ارتدکس به کجا می روند؟
Anonim

پیشاپیش ، می خواهم بگویم که هدف مقاله این نیست که احساسات م believersمنان را مورد اهانت قرار دهد ، ارزشهای فردی یا فردی را بدنام کند ، بلکه وظیفه این است که تناقضات رویکردهای روانشناسان مدرن و نمایندگان فردی را مطالعه کنیم. کلیسای ارتدکس روسیه برای درک وجود یک شخصیت مدرن در شرایط زندگی مدرن مدرن.

هر ایده ، فلسفه ، دین چهره ای انسانی دارد و در منشور اعتقادات شخصی خود ، تحریفات ، درک شخصی از ماهیت اشیاء ، تفسیر ، توضیح ، ترویج و به توده هایی منتقل می شود که به نظر روانشناسی من می تواند باعث ایجاد آن شود. ، آسیب جبران ناپذیر

من به طور تصادفی با مصاحبه ای از یک اسقف اعظم (پیوندی ارائه می کنم) در مورد ارزشهای سنتی خانواده برخورد کردم ، و این من را وحشت زده کرد!

قرن 21! مکان اصلی در تصویر جهان افراد سالم و بزرگسال ، فردیت ، خودمختاری ، توسعه ، استقلال ، ارزش خود ، عزت نفس ، تحقق ، مشارکت و بلوغ است. جامعه باید تکامل یافته و توسعه یابد و واحد اساسی یک جامعه توسعه یافته یک فرد بالغ ، هماهنگ و خودکفا است. این همان چیزی است که سیستم آموزشی سکولار خواستار آن است و ما را برای آن آماده می کند (خوب ، تا آنجا که می تواند) ، تمرین روندهای روانشناختی مدرن در جهت حل این مشکلات است.

چند سال پیش ، هنگامی که تأثیر ROC و دخالت آن در زندگی سکولار ما در تمام سطوح آن (به ویژه در سطح خانواده!) چندان آشکار نبود ، زیرا تناقضات خاصی در رویکردهای درک آنچه " شکل گیری شخصیت جامع و هماهنگ ". شخصیت در درجه اول در خانواده رشد می کند و دیدگاه طرفداران تبلیغ "سنت های ارتدکس" در مورد خانواده ، روابط خانوادگی ، ارتباطات و نقش ها در خانواده ، در شرایط مدرن ، تا حدودی برای من شوکه کننده است. و عصبانی.

و این رشد معنوی مبتنی بر "ارزشهای سنتی" نیست! این بازگشت به قرون وسطی است - تاریکی ، جهل ، جنسیت ، مردسالاری. در نتیجه چنین "جهت گیری های ارزشی" ، آنها در رنگ پررونقی شکوفا می شوند - سفت و سخت ، کودک گرایی ، خشونت خانگی ، وابستگی متقابل.

علاوه بر این ، من از مصاحبه فوق نقل قول خواهم کرد و سعی خواهم کرد که این نگرش های جزمی را در زبان روانشناختی خود رمزگشایی کنم ، و همچنین نشان دهم که تحمیل چنین دیدگاهی از یک شخص ، نقش و جایگاه او در نظام روابط خانوادگی و اجتماعی در نهایت منجر به چه چیزی می شود به.

بنابراین:

س:ال: اگر شوهر ظالم باشد چه باید کرد؟

- در یکی از کتاب های ارتدوکس داستانی خواندم که شوهر اغلب مست می آمد خانه و همسرش را کتک می زد. او کتک زد ، زد … و همسر خودش استعفا داد. او در نهایت او را آنقدر کتک زد که او مرد. و هنگامی که او را به قبرستان آوردند ، او را در قبر دفن کردند ، او که مقابل صلیب ایستاده بود ، فهمید که چه کرده است. من چندین سال گریه کردم و این قبر را ترک نکردم. سپس او زندگی خود را کاملاً تغییر داد. معلوم می شود که همسرش او را با فروتنی خود نجات داد. او با تواضع خود ، او را از اعماق گناه بیرون آورد و خود تاج شهید را دریافت کرد. البته این یک شاهکار بسیار عالی است.

باید درک کرد که با این وجود ، آتش باید خاموش شود نه با بنزین یا نفت سفید. آزاردهنده نباش. در غیر این صورت ، معلوم می شود که شوهر شعله ور می شود و زن حتی سوخت بیشتری به آتش می افزاید. شما باید خود را مجبور به تحمل و پذیرش کنید ، زیرا شر یک ویژگی دارد: نیاز به تغذیه دارد. یک فرد وقتی تحریک می شود ، می خواهد دیگران را تحریک کند ، دیگران را با خشم خود آلوده کند. اگر یک قلدر به فردی ضربه بزند ، منتظر می ماند که او مورد ضرب و شتم قرار گیرد. و او با دلیل موجه شروع به مبارزه می کند. اگر او فحش می داد ، در پاسخ انتظار همان را دارد. و اگر این کار را نکند ، نمی داند در مرحله بعد چه باید بکند. شما باید نحوه خاموش کردن این آتش را بیاموزید. و فروتنی و صبر را خاموش می کند. سپس ، وقتی همه چیز آرام شد ، می توانید بگویید ، اما نه در تحریک.و برای نرم شدن قلبهای شرور قبل از نماد "هفت تیر" مادر خدا ، مقدسینی که حامیان زندگی خانوادگی هستند ، دعا کنید. اگر شوهر از شر مستی رنج می برد - به شهید بانیفاسی ، مادر خدا در مقابل نماد او "جام بی پایان".

و البته ، هنگام ازدواج باید منطقی باشید. یک فرد بدون هیچ دلیلی الکلی نمی شود ، ظالم نمی شود. اگر چنین جلوه هایی را مشاهده می کنید و هنوز در راهرو قدم می زنید ، باید درک کنید که چه نوع صلیبی را بر دوش می گیرید. و اگر می گیرید ، تحمل کنید ، تحمل کنید ، خود را فروتن کنید. شما انتخاب خود را انجام داده اید.”!

باورهایی از این قبیل راه مستقیم خشونت خانگی است!

(انصافاً باید بگویم که نه تنها مردان در خانواده از خشونت استفاده می کنند ، بلکه بر اساس زمینه مقاله و مصاحبه فوق ، ما در اینجا در مورد زنان صحبت می کنیم)

برنامه های پخش: خودتان را فروتن کنید! صبور باش! شما باید تحمل کنید! شما مسئول عدم اشاعه خشونت بر روی زمین هستید و فروتنی تمام رنج ها و تجاوزگر شما را نجات می دهد! اگر ضربه خوردید ، خودتان شایسته آن هستید! تقصیر شماست که شوهر شما چنین است (الکلی ، ستمگر ، تنبل و غیره) - شما مسئول این هستید که یک بزرگسال دیگر باید چگونه باشد!

این تزها ما را به رایج ترین افسانه ها در مورد خشونت خانگی (و نه تنها) ارجاع می دهد:

  1. خود زن ، مستبد و متجاوز را به اجرای عمل خشونت آمیز تحریک می کند. اگر عصبانی نشوید و تحمل نکنید ، متجاوز را تحریک نکنید ، در این صورت صلح و آرامش در خانواده برقرار خواهد شد.
  2. همسر خوب نمی تواند شوهر بدی داشته باشد. اگر او احمق است ، مشکلی در او وجود دارد.
  3. زنی که در خشونت خانگی است می تواند (و باید) چیزی را در خود تغییر دهد تا بر شوهرش تأثیر بگذارد. صلح و هماهنگی در خانواده ، نگرش شوهر به زن به او بستگی دارد. او می تواند آن را تغییر دهد ، بهبود بخشد.
  4. اگر زنی ترک نکند ، همه چیز برای او مناسب است! شاید من آن را دوست دارم ، شاید او یک مازوخیست است.

رویکرد روانشناسی:

سوءاستفاده عبارت است از سوء استفاده از نیرو که توسط آن فرد سوء استفاده کننده با سوء استفاده و ایجاد آسیب جسمی یا روانی یا ایجاد ترس از این آسیب ، کنترل یا مزیت خود را بر قربانی سوء استفاده بدست می آورد.

یکی از ویژگی های اصلی خشونت خانگی این است که یک اقدام سیستماتیک تکراری است که خشونت خانگی را از درگیری یا نزاع متمایز می کند. تعارض معمولاً بر اساس مشکل خاصی است که قابل حل است. خشونت خانگی با هدف دستیابی به قدرت کامل و کنترل بر قربانی رخ می دهد. به عبارت دیگر ، این یک ستمگر خانگی است (در این زمینه ، شوهر ، پدرسالار کل خانواده) به موقعیت خود ، قدرت خود با زور و روش های خشونت آمیز پی می برد و اثبات می کند. این اوست که تصمیم درونی خود را برای استفاده از خشونت ، قدرت و کنترل ، برخلاف سایر روشهای سازنده تعامل ، می گیرد. آنها کسانی هستند که او به آنها نیاز دارد ، این نیاز او است. و مسئولیت او در قبال انتخاب چنین راهی برای زندگی. و در این مورد ، زن مسئول انتخاب روشهای احساس مهم بودن نیست!

ویژگی مهم دیگر خشونت خانگی ماهیت چرخه ای آن است. روابط در خانواده ای که در آن خشونت خانگی رخ می دهد در یک حلقه شکل می گیرد و هر از گاهی تکرار می شود و مراحل مشابهی را طی می کند. با گذشت زمان ، خشونت بیشتر تکرار می شود و بیشتر مرتکب می شود. خشونت تبدیل به یک الگوی رفتاری قابل پیش بینی و تکرار می شود که متوقف کردن آن تقریباً غیرممکن است ، در هر صورت ، ابتکار عمل برای پایان دادن به خشونت نمی تواند از جانب قربانی باشد - او کنترل اوضاع را در دست ندارد ، اگرچه ، به انصاف ، باید گفت که سعی می کند! برای پیش بینی رفتار ، احساسات متجاوز ، خلق و خوی او ، در نتیجه "نی ها را پهن می کند" و از اعمال خشونت آمیز جلوگیری می کند ، اما این غیرممکن است! بالاخره خشونت یک چرخه است! و هر مرحله از آن بدون توجه به دلیل رسمی "به موقع" پخش می شود: اگر همسر آن را برای سوپ گرم نشده به دست می آورد ، مرحله بعدی آن را برای یک غذای بسیار گرم دریافت می کند! نکته اصلی این است که یک خفاش ، مورد اهانت قرار گرفته یا به صورت نمایشی نادیده گرفته می شود (انواع مختلفی از خشونت نیز وجود دارد) ، یک زن در هر کجا برای اجرای سناریوی خشونت آمیز خواهد بود و خود مجرم لحظه اقدام خشونت آمیز را انتخاب می کند. و هیچ یک از تاکتیک های قربانی نمی تواند جلوی خشونت را بگیرد.

چرا آنها نمی روند؟

این واقعیت که قربانی خشونت همچنان در رابطه است ، گاهی اوقات سالها با تحمل بی رحمی و زورگویی روبرو می شود ، در جامعه ما به خاطر او مقصر شناخته می شود.

در واقع دلایل زیادی وجود دارد. اولین و اصلی ترین دلیل عدم خروج فوری یک زن این است که در همان ابتدای رابطه ، در "ماه عسل" با این مرد بسیار خوب است. او او را انتخاب کرد ، عاشق شد. او احتمالاً بهترین ویژگی های خود را نشان داد و مطمئناً گزارش نداد که در آینده قصد دارد حسادت کند ، کنترل کند ، کتک بزند و تحقیر کند! ما به یاد داریم که خشونت چرخه ای است که به تدریج و مرحله ای رخ می دهد و با گذشت زمان بدتر می شود. وقتی زمان آن فرا می رسد ، و یک زن متوجه اولین زنگ رفتارهای غیرقابل قبول مرد می شود ، در ابتدا آنها معمولاً انکار و نادیده گرفته می شوند. و سپس … سپس ، فقط یک لحظه "دیر" فرا می رسد. به عنوان یک قاعده ، یک زن قبلاً به همسر خود وابسته است - به ارزیابی ها ، قضاوت های او ، از نظر احساسی ، مالی ، با اعتماد به نفس پایین ، منزوی از اجتماع و عزیزان ، مملو از ترس و اعتقادات ، مانند باورهایی که توسط رئیس کشیش ذکر شده است.. به هر حال ، مستبد خانگی مدت طولانی و به طور سیستماتیک وب خود را می چرخاند. او نمی تواند ترک کند!

بنابراین ، کلیشه های افسانه ای در مورد خشونت خانگی ، از مرد متجاوز دفاع می کنند و زنی را که قربانی خشونت خانگی شده است متهم می کنند ، نظم موجود را در خانواده توسط پدرسالاری او توضیح داده و توجیه می کنند. مردسالارانه ، یعنی مردی که در آن مردان در موقعیت ویژه و ممتازی قرار دارند. این درباره درستی و خداپرستی چنین نظم اجتماعی و خانوادگی است که کشیش ما از آن صحبت می کند و "ارزشهای ارتدوکس" را برای جهان پخش می کند.

نتیجه اعتقادات درباره موقعیت ویژه و ممتاز مردان ، که به شدت توسط نمایندگان ROC و همچنین گوروهای ودایی که از این ایده ها استفاده می کنند ، به شدت پخش می شود ، چیست؟

با توجه به داده های رسمی موجود وزارت امور داخلی روسیه

تقریباً در هر چهارم خانواده روسی خشونت به این شکل مشاهده می شود.

دو سوم قتلهای عمدی به دلایل خانوادگی و خانوادگی است.

تا 40 درصد از کل جنایات شدید خشونت آمیز در خانواده ها انجام می شود.

بر اساس داده های سال 2016 ، 1060 نفر عمداً به عنوان بخشی از خشونت خانگی کشته شدند که 756 نفر مرد ، 304 زن و 36 کودک بودند. پس از تصویب قانون مشهور و پرشور در مورد جرم زدایی از ضرب و شتم ، به گفته کارشناسانی که در عمل با پدیده خشونت خانگی روبرو هستند ، آمار به طور قابل توجهی تغییر نکرده است ، اگرچه آمارهای رسمی در مورد وخامت وضعیت به دلایل واضح ارائه نشده است.

به علاوه:

س:ال: - در نامه رسول چنین عبارتی وجود دارد: "بگذارید ازدواج برای همه شریف باشد و بستر آلوده نباشد …" (Heb. 13: 4). اما این در مورد ازدواج است ، چگونه می توان تختخواب بی عیب و نقص داشت؟

- مرسوم نیست که در مورد جنبه صمیمانه ازدواج صحبت کنیم ، زیرا اصلی ترین چیز در ازدواج هنوز وحدت معنوی است. ازدواج متاهل عفت را بدون آسیب رساندن به دنیای معنوی درونی همسران حتی پس از عقد حفظ می کند. در خانواده های به ویژه مiousمن ، زن و شوهر فقط به منظور ایجاد یک زندگی جدید ، برای تولد فرزندان ، تخت خواب داشتند. در طول روزه ، بچه ها هرگز باردار نشدند. وقتی زن باردار بود ، شوهر به او دست نمی زد. و در حین تغذیه نیز. شهوت طلبی ، که در حال حاضر بر اساس یک زندگی زناشویی صمیمی در حال توسعه و تشویق است ، یک حالت گناهکارانه است ، زیرا چنین رابطه ای بین زن و مرد توسط خدا برقرار شده است تا نسل بشر را از طریق آنها چند برابر کند ، و به دنیا بیاورد. فرزندان. در خانواده های متدین ، زن و شوهر مانند برادر و خواهر زندگی می کردند ، زمانی که معتقد بودند تعداد فرزندان در حال حاضر کافی است و در دوران سالمندی رهبانیت را پذیرفتند. آنها اشتیاق را برانگیختند و سعی کردند خود را فروتن کنند ، زیرا زندگی متواضعانه همیشه ضروری است.

تاسیسات پخش:

احساسات ، جنسیت = شهوت = گناه! رابطه جنسی ، لذت شرم آور است ، کثیف است. احساسات خود را باید آرام کرد. احساس نکنید ، میل نکنید ، لذت نبرید.بدن با روحانی مخالف است. میل جنسی پاکدامن نیست ، اما زنی که جنسیت را نشان می دهد ، میل وارده است. مهمترین چیز در ازدواج وحدت معنوی است و اگر از زندگی جنسی خود راضی نیستید ، به هیچ وجه به آن نیاز ندارید ، بلکه فقط برای تولد فرزندان است.

رویکرد روانشناسی:

رابطه جنسی بخشی از وجود کامل است. امتناع از آن منجر به اختلالات روانی می شود. انجام "وظیفه زناشویی" صرفاً به منظور باروری ، و بقیه - "از شر" راهی مستقیم به روان رنجوری (یا حتی به روانپزشک!) است. بله ، به عنوان نماینده جهان زنده ، میل جنسی به یک زن برای باروری داده می شود. با این حال ، طبیعت برای انسانها در نظر گرفته شده است که به تماسهای جنسی به شکل لذت در طول عمل و ارگاسم پاداش می دهند ، بنابراین عدم لذت بردن از رابطه جنسی یا رد آن فراتر از حد معمول است.

وقتی حسی ، عاطفی ، جسمانی ، توانایی دریافت شادی ، لذت و لذت را بدون ترس از مجازات ، گناه و شرم از خود جدا می کنیم ، درباره چه نوع شخصیتی کامل و هماهنگ می توان صحبت کرد؟ قربانی کردن بخشی از خود به منظور حفظ تصویر خود به عنوان خوب ، شایسته و کثیف ، در مورد سلامتی نیست! فقدان میل جنسی و احساس جاه طلبی خاص (که کشیش اعظم آن را فرا می خواند) - که به زبان حرفه ای صحبت می کند ، Frigidity نامیده می شود.

در دهه های گذشته ، دیدگاه های سنتی درباره جنسیت زن به طور کامل رد شده و نیازهای جنسی او کاملاً مشروع شناخته شده است.

حتی ترسناک است که در مورد مردان فکر کنیم - او جنسیت طبیعی خود را در کجا تصحیح می کند؟ رشد معنوی؟

رابطه جنسی بخش مهمی از روابط است و حلقه مهمی در زنجیره مفاهیم عشق ، صمیمیت ، محبت است. هماهنگی در حوزه صمیمی یکی از مهمترین عوامل و معیارهای روابط زناشویی است.

س:ال: نظر کلیسا در مورد این واقعیت که یک زن مجرد تصمیم گرفت فرزندی به دنیا آورد و خودش او را بزرگ کند؟

- زنا ، فحشا است. گناه گناه است. شخص با این واقعیت کنار آمده است که تشکیل خانواده غیرممکن است ؛ همچنین باید قبول کرد که نمی توان فرزندی خارج از خانواده را به دنیا آورد. البته مواردی از وسوسه ها و سقوط ها وجود دارد. سپس به دنیا آمدن یک کودک خارج از ازدواج یک وضعیت توبه کننده است. اما اگر شخصی عمداً قصد دارد فرزند خارج از ازدواج داشته باشد ، باید بدانید که او عمداً به گناه می رود.

تاسیسات پخش:

داشتن فرزند خارج از ازدواج شرم آور ، مجازات ، محکوم است. زن با فرزند و بدون شوهر درجه دو ، ازدواج است. برای باروری بی پدر شدن حداقل برای چه کسی ، اما ازدواج کنید!

رویکرد روانشناسی:

در یک جامعه قبل از سرمایه داری ، حتی 100 سال پیش ، بله ، زنان مشغول خانه و خانواده بودند و مردان در آن زمان خارج از خانه کار می کردند. یک زن نمی تواند مستقل باشد ، او به نان آور خانواده - یک مرد وابسته بود و وظیفه طبیعی او امور داخلی و داخلی ، از جمله تولد و تربیت فرزندان بود. بقای خانواده به چنین توزیع نقش های اجتماعی و خانوادگی بستگی داشت و هیچ چیز دیگری توسط خود ساختار اقتصادی و سیاسی کشور تأمین نشده بود. با توسعه روابط سرمایه داری ، واحد اقتصادی که بقای طایفه را تضمین می کند ، دیگر خانواده نیست ، بلکه فردی جداگانه است.

هر دوره از تاریخ با ویژگی خاص خود در توزیع نقش ها و عملکردهای رفتاری مردان و زنان مشخص می شود. و اکنون - یک زن نمی تواند کار کند ، نمی تواند کار کند ، می تواند زایمان کند ، نمی تواند زایمان کند ، می تواند در ازدواج زایمان کند ، می تواند خارج از ازدواج زایمان کند. ساختار اقتصادی جهان مدرن به فرد اجازه می دهد تا بسته به نیازهای فردی ، بردار تصمیمات خود را به طور مستقل تعیین کند. فقط به این دلیل که چنین فرصتی در دنیای مدرن وجود دارد! برابری اقتصادی و اجتماعی به زن این فرصت را می دهد که به طور مستقل سناریوی زندگی را انتخاب کرده و شرایطی برای اجرای آن داشته باشد ، به طوری که جامعه ، در عین حال ،روی آوردن به استدلال های سنتی و تلاش برای وارد کردن آنها به منطق کلیشه های جنسیتی ارتدوکس ، این امر تعیین نمی کند که چگونه باید یا نباید رفتار کند ، خود او را به تنهایی به دنیا بیاورد یا اصلاً به دنیا نیاورد.

چند کلیشه مخرب جنسیتی ارتدوکس از مصاحبه ها:

- تربیت فرزندان در کدام یک از همسران بیشتر است؟

- در سنت ارتدوکس ، یک زن هنوز باید یک فرد داخلی باشد ، فرزندان پرورش دهد. این یک کار عالی است - اداره خانه ، خانه و یک زن معمولاً هیچ کار دیگری انجام نمی دهد. به دلیل فقر ، هنگامی که شوهرش قادر به تأمین مخارج خانواده اش نبود ، همسرش مجبور به کار شد. اما حتی اگر حقوق زن بیشتر از شوهرش باشد ، باید آن را فراموش کند. به طور سنتی ، تمام شیوه زندگی خانوادگی بر اقتدار شوهر و پدر تأکید داشت. او روی صندلی اصلی روی میز نشست و تا زمانی که یک قاشق نبرد ، هیچ کس شام را شروع نکرد.

- اما اگر هنوز یک زن باید مسئولیت های سرپرستی را بر عهده بگیرد چه؟

- بر ندار! وقتی شوهر در خانواده به همسر خود قدرت می دهد ، گناه است و وقتی زن آن را می گیرد ، دقیقاً همان گناه است. آنها به شما می دهند ، اما آن را نگیرید: "نه عزیزم ، شما سرپرست خانواده هستید." لازم نیست این را بگویم ، اما در زندگی روزمره ، با نگرش ، بر نقش غالب یک مرد تأکید می کنیم.

- چگونه آن را نگیرید؟ خانواده فقیر خواهند شد. آیا می تواند چنین باشد؟

- شاید. مشکل اینجاست که ما سعی می کنیم در مقایسه با دیگران زندگی کنیم. و باید به داشته های خود بسنده کنید. همسر خانواده را تغذیه می کند ، اما نیازی به گرفتن قدرت نیست. شوهرش بیکار است ، نمی تواند درآمد کسب کند ، اما هنوز هم باید در درجه اول قرار گیرد ، رفتار محترمانه ای داشته باشد و نشان دهد که او مسئول خانواده است. قدرت در کسی نیست که پول بیشتری به ارمغان می آورد ، بلکه در سلسله مراتب پیش خدا است.

- آیا باید مشکلات خانوادگی را با کسی در میان بگذارم؟

"- پدران مقدس می گویند که نباید یک کلمه در مورد مشکلات داخلی خانواده صحبت کرد. دوست ندارید یکدیگر را مسخره کنید ، اما حتی نیازی ندارید که با کسی در میان بگذارید. اگر اسرار زندگی خانوادگی را برای دیگران فاش کنید ، بر زندگی خانوادگی خود قدرت می دهید. در هیچ موردی نباید افتخار کنید ، شادی کنید یا غم های خود را شریک شوید. این یک زندگی درونی ، بسیار مرموز است ، باید از آن محافظت شود. یک فرد می تواند در خانواده ضعف نشان دهد ، اما در خانواده بود که این را نشان داد ، امیدوار بود بستگانش او را درک کنند. او ، شاید ، در موقعیت متفاوتی آن را نشان نمی داد ، اما در اینجا نمی تواند خود را مهار کند ، ضعف خود را نشان داد ، اما نه به این دلیل که از عزیزانش انتقام می گیرد ، بلکه به این دلیل که آنها را باور دارد. در هیچ موردی نباید افتخار کنید ، شادی کنید یا غم های خود را شریک شوید. این یک زندگی درونی و بسیار مرموز است ، باید از آن محافظت شود. این صحبت از شرارت فردی است که به خود اجازه می دهد این کار را انجام دهد ، فقدان خرد"

تاسیسات:

شما هیچ نیستید - مرد همه چیز است. خدا ، استاد ، استاد. حتی اگر کار می کنید ، از نظر اجتماعی شرکت کنید - در یک خانواده ، شما هنوز هیچ حق و صدایی ندارید. شما موجودی تابع و ناتوان هستید. شما مسئول همه اتفاقات درون خانواده هستید ، زیرا مرد مسئول همه چیز خارج از خانواده است. جای شما در آشپزخانه است. شما مسئول موفقیت ظاهری او هستید. اهداف و اولویت های زندگی شما بر اساس جنسیت شما تعیین می شود.

"ملحفه های کثیف را در مکان های عمومی شستشو ندهید" - هر اتفاقی که در خانواده می افتد را نمی توان بیرون از آن بیرون برد.

رویکرد روانشناسی.

طبق رویکرد سیستماتیک مدرن ، خانواده به دلیل وجود زیرسیستم هایی در آن ، که در آنها زیر سیستم زناشویی وجود دارد ، عملکردهای خود را انجام می دهد. هسته اصلی خانواده است که عملکرد آن را تعیین می کند. و تعامل همسران با هدف حفظ وظیفه اصلی این زیر سیستم است - برآوردن نیازهای شخصی شرکای ازدواج (برای عشق ، صمیمیت ، حمایت ، مراقبت ، توجه ، و همچنین نیازهای مادی و جنسی). در نتیجه ، تعامل همسران در چارچوب این زیر سیستم باید با توجه به نوع "بزرگسال - بزرگسال" ایجاد شود. و این ، به نوبه خود ، به معنی همتا به همتا است! با توزیع دقیق نقشها بر اساس جنسیت ، هنگامی که تمام قدرت به یک عضو خانواده داده می شود و شریک در تصمیم گیری های مهم خانواده وابسته و ناتوان است ، حفظ موقعیت افراد بالغ مساوی دشوار است. اغلب ، یک زن درمانده ، شیرخوار ، وابسته می شود.

نظم مردسالار نشان دهنده قدرت مرد بر زن است ، جایی که زن مطابق با وظایف "سنتی" خود نقش ثانویه را بر عهده دارد: تولید مثل فرزندان ، مراقبت از او ، حفظ صلح و نظم در خانواده.در مردسالاری ، یک زن به معنای واقعی کلمه از همه فرصت ها محروم است. منافع او توسط مرد ، سرپرست خانواده تعیین می شود و این علایق اغلب نشان دهنده کودکان و خانواده است. یک زن از امکان تحقق اجتماعی ، نشان دادن توانایی ها ، خصوصیات شخصی و حرفه ای خود محروم است. یک زن از حق تبدیل شدن به یک عضو کامل جامعه ای که در آن زندگی می کند ، محروم است و اهمیت و ارزش خود را احساس می کند. نیازی به گفتن نیست که کودکانی که توسط یک مادر وابسته و تحقق نیافته بزرگ می شوند از بسیاری از منابع شخصی و اجتماعی محروم هستند.

در غیاب توانایی یک زن برای تأمین مالی خود ، از نظر اقتصادی و احساسی به مرد وابسته است. و این ، همانطور که در بالا توضیح داده شد ، زمینه بسیار خوبی برای خشونت خانگی ایجاد می کند. در همان زمان - دستورالعمل زیر "ملحفه های کثیف را در مکان های عمومی شستشو ندهید" - موقعیت مجرم را در این سیستم خانواده بسته کاملاً تثبیت می کند ، جایی که آنها به افراد صحبت نمی کنند ، احساس نمی کنند و به هیچکس اعتماد ندارند ، و قربانی را تحمل می کند. و شکایت نکنید

از آنجا که برای یک بزرگسال این یک تجربه دشوار است - وابستگی به دیگری و عدم کنترل خود بر نیازها و زندگی خود ، پس فرد به دنبال راهی خواهد بود که به نحوی بتواند حداقل چیزی را در زندگی خود کنترل کند. ، به دنبال راههای تأثیرگذاری باشید. و از آنجا که توزیع دقیق نقشها در خانواده بر اساس جنسیت به معنی نفوذ و کنترل مستقیم نیست ، روشهای غیرمستقیم - به عبارت دیگر دستکاریها - انتخاب می شوند ، زیرا به سادگی هیچ اهرم نفوذ دیگری وجود ندارد. و ، زن مجبور به توسل به دستکاری می شود ، به تدریج ، مخفیانه سعی می کند بر "پدرسالار" تأثیر بگذارد. علاوه بر این ، این روش کاملاً با تصویر جهان ایدئولوگهای ارتدکس مطابقت دارد: "زن گردن است و شوهر سر است" ، "ما باید با خرد زنانه عمل کنیم (حیله گری بخوانید)" و غیره. جایی برای صراحت ، توافق ، بحث مستقیم در مورد نیازهای شخصی وجود ندارد. خانواده ای که در آن خشونت (و اعلام برتری یکی بر دیگری در حال حاضر خود یک مدل خشونت آمیز است) و دستکاری بنا به تعریف ناکارآمد است! خانواده ناکارآمد خانواده ای است که نمی تواند با وظایف داخلی (تعامل درون خانواده) و بیرونی (تعامل خانواده با جامعه) که به آن محول شده است کنار بیاید.

برخلاف تصور رایج: "قوی ترین زنده می ماند" - در طبیعت این قوی ترین نیست که زنده می ماند ، بلکه می تواند به سرعت خود را با تغییرات شرایط محیطی وفق دهد. آیا متوجه نشده ایم که در دنیایی کاملاً متفاوت زندگی می کنیم؟ در شرایط مدرن ، با در نظر گرفتن زمینه اقتصادی و اجتماعی که در آن زندگی می کنیم ، یک خانواده کارکردی به عنوان خانواده ای در نظر گرفته می شود که قادر به سازگاری با حداکثر تغییرات در واقعیت اطراف بوده است. با در نظر گرفتن این عوامل ، عملکرد خانواده مدرن نیاز به توزیع انعطاف پذیر نقش ها ، قدرت ، کارکردها و مسئولیت ها دارد. آنها نباید جنسیتی باشند. نوع مدرن خانواده یک خانواده برابری طلب است که در آن برابری کامل و واقعی زن و شوهر در همه امور زندگی خانوادگی بدون استثنا فرض می شود. زن و شوهر در رفاه مادی اتحاد خانواده سهمی (متناسب) دارند ، به طور مشترک خانه را اداره می کنند ، مشترکاً همه مهمترین تصمیمات را می گیرند و به طور مساوی در مراقبت و تربیت فرزندان مشارکت دارند. اصل برابری بین زن و مرد در قانون اساسی فعلی فدراسیون روسیه و قانون خانواده فدراسیون روسیه بیان شده است ، که مبنای قانونی برای ایجاد یک خانواده مساوات طلب است.

ما در قرن 21 ، در دنیایی با امکانات عظیم ، در عصر هوش مصنوعی ، روبات های هوشمند و پروازهای فضایی زندگی می کنیم. اما ما به شیوه پدرسالارانه قرون وسطایی زندگی می کنیم. با پیشرفت سریع و دستاوردهای شگرف علم ، ما هنوز بر دگم ها ، کلیشه ها تکیه می کنیم ، از تفکر جادویی استفاده می کنیم و ایمان را بر عهده می گیریم که مدتهاست زیر سال رفته ، رد شده ، به عنوان منسوخ شناخته شده و نمی توان از آن در واقعیت های مدرن استفاده کرد.

بار دیگر ، تکرار می کنم ، این مقاله به مسائل ایمان (باور یا عدم اعتقاد ، و همچنین در مورد چه چیزی ، در چه کسی و چه کسی - این کار شخصی همه است و شایسته احترام است) نمی پردازد. به جنبه های بنیادگرایی تهاجمی می پردازد ، که به نظر من سعی می کند با تحمیل هنجارهای خاص خود بر پایه فرهنگ مدرن شده ، پایه های آن را از بین ببرد. کلیسا از طریق ایده پردازان خود با مبانی تمدن سکولار مدرن مبتنی بر ارزشهای اومانیسم ، اصول احترام به کرامت انسانی ، تأمین حقوق و آزادیهای انسان و شهروندان ، اصول برابری ، همبستگی مخالف است. ، دموکراسی و حاکمیت قانون.

همانطور که K. G. یونگ (شاید نه به معنای واقعی کلمه) - "چرا وقتی به دانش نیاز دارم به ایمان نیاز دارم." دانش مدرن به شما امکان می دهد بدون نگاه به عقب به جلو پیشرفت کنید. شیوه زندگی ، جهان بینی ، مهارت ها و مبانی که به اجداد ما اجازه می داد تا زنده بمانند ، اصلاً نباید از طریق نگرش های سفت و سخت طرفداران سنت های قرون وسطایی به تعیین ایده های ما در مورد جهان و نقش ما در آن ادامه دهند.

پیوند مصاحبه - https://tvspas.ucoz.ru/publ/8/o_supruzheskoj_zhizni_na_voprosy_otvechaet_protoierej_evgenij_shestun/1 …

توصیه شده: