2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
وقتی بچه ها با والدین خود تفاوت زیادی دارند ، چنین چیزی وجود دارد! و گاهی اوقات این تفاوت شبیه "فقط مثل تو نیست" است. مادری می تواند عاشقانی داشته باشد ، و دختری "قدیس" بزرگ می شود ، مادری می تواند خانه ای تمیز داشته باشد - دختری اصلاً از نظافت بیزار است ، مادری می تواند شغل خود را دوست داشته باشد - و دختری می تواند طرفدار کانون باشد. و معمولاً نمونه های استراتژی هایی که نام بردم به صورت افراطی بیان می شود. اما این همه ماجرا نیست.
بیایید یک مثال بزنیم.
به عنوان مثال ، زن X وجود دارد. زن X تمایل دارد فکر کند که او یک همسر خوب ، یک مادر خوب است. شاید شوهرش ایده آل او نیست و بچه ها احمق هستند ، اما او هنوز همه کارها را برای خوب بودن انجام می دهد ، تا عزیزان خود را ناامید نکند.
چرا این اتفاق می افتد؟
مامان ایکس زنی بود که توجه مردان را دوست داشت و نمی خواست "شلخته خانگی" باشد! بنابراین ، من همه کارها را برای اجتناب از "تعداد زیادی غمگین زنان خانه دار" انجام دادم. بر این اساس ، ایکس کوچک مادرش را دید که از خانه خارج شد ، از او ناامید شد ، بسیار آزرده شد و به خود قول داد که مانند مادرش نخواهد بود.
بعدش چی؟
ایکس می خواست دخترش نیز مراقب ، دوست داشتنی ، مراقب خانه و غیره باشد. به طور کلی ، او همه کارها را همانطور که X انجام می دهد انجام داد ، زیرا این دقیقاً همان چیزی است که از موقعیت او درست است. اما دختر دقیقاً مانند یک مادربزرگ رفتار می کند ، خانه را ترک می کند و مادرش را به "کلاچو" محکوم می کند که خود را مورد ضرب و شتم قرار می دهد و همه را با عشق خود له می کند."
دختر X مانند مادرش است. این وحشتناک نیست؟
دلیل ش چیه؟
در این رابطه مادر و دختر ترس وجود دارد! این ترس که من "شبیه مادر" می شوم ، بد خواهد بود ، خودم یا عزیزانم را تحقیر می کنم. این بدان معنا نیست که یکی از این زنان نمی تواند رفتار متفاوتی داشته باشد. اما با اتخاذ یکی از استراتژی های مادر (حتی اگر به نفع خود او باشد) ، دختر با همان ترس مواجه می شود - "شبیه او شدن" ، بد بودن ، توهین آمیز. و در پایان ، او هنوز بازنده است ، بالاخره ، نه مثل مادرش - در برابر او ، این نیست که با خودت باشی - این مبارزه با ترس است. در چنین نظامی ، هیچ احساسی از خود ، خواسته های فرد وجود ندارد ، در اینجا مبارزه وجود دارد ، از نسلی به نسل دیگر. رفتن از یک افراط به افراط دیگر. یک زن مادر خود را نمی پذیرد ، اما برعکس می رود - دخترش او را نمی پذیرد (در مقابل دیگر ، مانند مادربزرگ). پرتاب از نسلی به نسل دیگر به این شکل است.
چه باید کرد؟
اول از همه ، او یاد می گیرد که به خود ، خواسته ها ، نیازهای خود گوش دهد. از این گذشته ، تنها راه درک خود منجر به حل مشکل افراط برای شما ، فرزندان شما و بهبود روابط با مادر می شود.
با عشق به بیماریهای خود ، روانشناس ، متخصص جنسی ، روانشناس تاتیانا پاولنکو!
PS ، ما مسائل مربوط به کار با اسکریپت ها را در مطالعه می کنیم
توصیه شده:
دختری که خیلی زود بزرگ شد
یکی از غم انگیزترین داستانهایی که فرد باید در درمان با آن روبرو شود ، داستان دختری است که خیلی زود بالغ شد. دختری که باید برای مادر شیرخوارش مادر می شد ، زیرا چاره دیگری نداشت ، حق بیان خواسته هایش را نداشت. دختری که کودکی نداشت. این امر در خانواده هایی اتفاق می افتد که مادر نقش قربانی را بازی می کند که بیش از حد به عشق و حمایت نیاز دارد - آنقدر که این حق را از دخترش می گیرد (به جای دادن ، فقط می گیرد و مطالبه می کند).
دستکاری کنندگان در خانواده داستان دختری که "بسیار دوست" مادر در حال مرگ در حال مرگ است
مامان! من نمی توانم همیشه با تو زندگی کنم! بالاخره من تحصیلات عالی گرفتم ، دیپلم قرمز دارم! من دعوت شده ام تا در بهترین موسسه در زمینه آموزش کار کنم! - ناتاشا به مادرش فریاد زد. بیش از یک ساعت است که او و مادرش در حال بحث در مورد این موضوع هستند که او تصمیم گرفته است به مسکو برود و همه چیز برای او آماده است.
"بیایید بخندیم ، وگرنه همه چیز خیلی جدی است" یا یک داستان بسیار ناخوشایند
-بیا امروز من تورو میخندونم؟ - به مشتری پیشنهاد داد ، - یک داستان خنده دار از دوران کودکی به یاد آوردم. یک داستان بسیار خنده دار. وقتی صحبت می کنم ، همه سرگرم می شوند. و سپس همه چیز به طرز جدی در این درمان ظاهر می شود. و او گفت چگونه ، در ده سالگی ، وارد مغازه ای شد ، جایی که زیر علامت "
اگر شما را تغییر دهم چه اتفاقی می افتد اگر شما را تغییر دهم چه اتفاقی می افتد؟ اگر ازدواج می کردم چه می شد؟
یکی از ویژگی ها و توانایی های منحصر به فرد افراد ، توانایی تصور آینده است. هیچ حیوانی روی زمین این فرصت را ندارد که در مورد موضوع "اگر چه می شد" بحث کند ، برای اقوام و دوستان هنوز زنده عزاداری کند ، از آنچه در گذشته اتفاق افتاده و از آنچه او نمی خواهد ناراحت باشد.
هر دختری یک شاهزاده خانم است! (افسانه)
هر دختری یک شاهزاده خانم است! (افسانه) پرنسس دختری است که هویت واقعی خود را به دست آورد تقدیم به سوتلانا ، که از من برای نوشتن این متن الهام گرفت … در این مقاله می خواهم از دیدگاه روانشناسی به افسانه و شخصیت های آن نگاه کنم و وقایع داستان پری را به عنوان رویدادهای روانی تحلیل کنم.