Catch-up Runaways: Chronicle Of A رابطه

فهرست مطالب:

تصویری: Catch-up Runaways: Chronicle Of A رابطه

تصویری: Catch-up Runaways: Chronicle Of A رابطه
تصویری: Nico Minoru - All Spells & Powers Scenes (Marvel's Runaways S01 - S02) 2024, ممکن است
Catch-up Runaways: Chronicle Of A رابطه
Catch-up Runaways: Chronicle Of A رابطه
Anonim

Catch-up Runaways: Chronicle of a رابطه

همش اینجوریه:

در حال دویدن ، من در حال رسیدن هستم

اگر برگردی من فرار می کنم …

تصادف

من سری مقالات قبلی خود را در مورد ازدواج های مکمل ادامه می دهم. در این مقاله سناریوی دیگری برای این نوع روابط در یک زوج شرح خواهم داد.

داستان این زوج. شخصیت ها: او و او

او. زن ، 33 ساله. بسیار زیبا ، حتی شاید زیبا. با تحصیلات عالی. او را دوست دارد. بدون او نمی توان زندگی کرد

او مرد 35 ساله. خالی از جذابیت نیست. با تحصیلات عالی. او را دوست دارد. اما هر از گاهی سعی می کند از دست او "فرار" کند.

زندگی آنها. او می ترسد که "روزی او را ترک کند" ، دائماً در تنش و اضطراب زندگی می کند. او را کنترل می کند ، مراقب اوست.

او از کنترل او عصبانی و عصبانی است. او "توسط این روابط خفه شده است" ، "در آن هوای کافی ندارد". آزادی او دائماً محدود است ، دوره ای تمایل به فرار از او وجود دارد.

در ابتدای رابطه ، همه چیز برای آنها خوب بود. اما او همیشه "می دانست" که او روزی او را ترک خواهد کرد. سعی کرد به او نزدیکتر باشد. و در ابتدا او این کار را کرد! او و او نبودند ، آنها "ما" بودند! در ابتدا ، او "چسبیده" به او شیرین بود و حتی غرور او را تملق کرد ، و ارزش خود را افزایش داد. اما با گذشت زمان ، این امر آزاردهنده تر شد.

او شروع به نشان دادن تحریک خود کرد و به طور دوره ای از "آغوش نزدیک" او "فرار" می کرد. من شروع به ماندن بیشتر در محل کار کردم ، به یاد دوستان نیمه فراموش شده و سرگرمی های رها شده ام افتادم. اضطراب او شروع به افزایش کرد و او شروع به "چسبیدن" به او کرد ، شروع به کنترل او کرد.

و یک روز او خیلی فراتر رفت. و دیگر یک راز باقی نمانده است. و متوجه شد که ترس هایش بیهوده نیست! چیزی که او همیشه از آن می ترسید اتفاق افتاد!

او اشتباه خود را پذیرفت ، به این زوج بازگشت ، اما توبه نکرد - "آنچه اتفاق افتاد تقصیر او نیز بود! نیازی به این گونه خفه کردن او نبود. " او او را بخشید ، اما فراموش نکرد - "او کاری به این ندارد! خودش مقصر است! هیچ کس او را مجبور به تغییر نکرد!"

زندگی با هم این چنین غیرقابل تحمل شد. و معلوم شد که پراکنده شدن نیز غیرممکن است: هیچ کس نمی خواست مسئولیت این مرحله را بر عهده بگیرد. اعتماد این زوج از بین رفت. همه پس از این حادثه طعم ناخوشایندی داشتند. او ، در نهایت اظهار داشت که او روزی او را ترک خواهد کرد ، اما حتی بیشتر او را کنترل کرد ، اگرچه به او قول داد که این کار را نمی کند! او به او قول داد که دیگر "فرار نخواهد کرد" ، اما دید که او هنوز دستان خود را شل نمی کند ، از او عصبانی است و بیشتر اوقات "به پهلو نگاه می کند."

رابطه بالاخره در بن بست است! اما آنها خوش شانس بودند. آنها این عقل را داشتند که بفهمند "در اینجا چیزی اشتباه است" و اعتراف کنند که "در آنچه بین آنها اتفاق می افتد ، شاید سهم ناخودآگاه هریک از آنها وجود داشته باشد". و بنابراین آنها خود را در مطب یک رواندرمانگر دیدند. شاید با هم و احتمالاً جداگانه اما مهمتر از همه ، هر دو!

داستان بالا در مورد زوج ها آنقدرها هم نادر نیست. در عین حال ، یک مرد با یک زن می تواند مکان خود را در چنین رابطه ای تغییر دهد ، اما ماهیت رابطه یکسان باقی می ماند-فرارهای فراری! روانشناسان آنها را وابسته عاطفی می نامند.

سابقه تجربیات آنها قبل از جلسه

در اینجا ما با نتیجه تجزیه دلبستگی در تجربه اولیه سروکار داریم. هر شریک مختص به خود است. اما هر دو تجربیات دلبستگی سالم را در رابطه با شیء مادری ایجاد نکردند. و رابطه بزرگسالان آنها با یک شریک تلاشی است برای پر کردن این کسری ، که در آن شریک نقش یک شیء محبت را با انتظار عشق بی قید و شرط از طرف او محول می کند. این روابط ناخودآگاه ، فیلمنامه ای است و هر یک از شرکا در این نمایش "نقش خود را" کاملاً ایفا می کنند ، هیچ ایده ای ندارند که این یک "نمایشنامه" است یا اینکه او یکی از بازیگران آن است.

اگر از خود می پرسید که چگونه مردم درگیر چنین بازی می شوند و چگونه می توان آن را متوقف کرد ، در ادامه این داستان را خواهم نوشت.

توصیه شده: