2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
چندی پیش ، من و همکارانم از روی ترحم ، عشق ، همدلی بحث کردیم. گفته شد که ترحم تحقیر می کند ، مسئولیت را از فرد سلب می کند. آن ترحم دلسوزی نیست.
من نظر خودم را در این مورد دارم. و من می خواهم با شما به اشتراک بگذارم
در فرهنگ لغت Ozhegov حیف تعریف زیر ارائه شده است: دلسوزی ، تسلیت
آیا این احساس بدی نسبت به شخص دیگری است؟ به نظر من ، نه. شخص حق دلسوزی و تسلیت دارد.
در روسیه باستان ، کلمه ترحم مترادف با عشق بود. و به هر حال ، در فرهنگ لغت های توضیحی ، اگر کلمه "پشیمانی" را باز کنید ، معنی چهارم را پیدا خواهید کرد - عشق.
به یاد داشته باشید لیودمیلا زیکینا با چه حسی "یک زن می گوید" متاسفم برایت "را خواند؟
و بیت زیبای ایرینا اسنگووا "عشق":
ما می گوییم که آنها می گویند او دوست دارد و بسیار ،
مانند ، او مراقبت می کند ، مراقبت می کند ، حسادت می کند ، گرامی می دارد.
و به یاد دارم ، همسایه من پیرزنی است ، به طور خلاصه ،
همانطور که در قدیم در روستاها می گفت: پشیمان است.
و اغلب ، محکم تر کردن دستمال ،
و عصر در آشپزخانه ، نشستن برای گرم کردن ،
او به یاد کفاشی شوهرش افتاد ،
که نمی توانست از او سیر شود
او از سنین جوانی ، به یاد دارم ، به شهر می رود ،
شما نگاه کنید - در حال حاضر پرواز می کند ، اما با چه نیمه شاهین!
و می پرسید چرا زود مدیریت کردید؟
او نمی گوید ، اما من می دانم: او برای من متاسف است …
در زمستان ، استاد من تکان می خورد ، این اتفاق افتاد
و من به رختخواب می روم ، من یک صنعتگر برای خواب هستم ،
بلند می شود ، روکش ها را روی من صاف می کند
به حدی که کفپوش از ناحیه پا جیر جیر نمی کند.
و او در گوشه نزدیک خود کنار آتش می نشیند ،
بلوک ضربه نمی زند ، ناخن کوچک نمی شود ،
خداوند به او آرامش در ملکوت آسمان عطا فرماید ،
و او آهسته ای آه کشید: او خیلی به من ناراحت شد.
در آن زمان ، همه چیز برای من خنده دار به نظر می رسید ،
به نظر می رسید عشق ، قوی تر ، عصبانی تر ،
تراژدی ها ، طوفان ها … چه حیف!
اما جوانی از بین رفت. اینکه ما با او دعوا داریم.
اخیراً ، مبتلا به بی خوابی سرد ،
من با نگاه شما ملاقات کردم - زنگ هشدار در آن یخ زد ،
و ناگهان یاد آن مادربزرگ پیر افتادم ،
چقدر درست از عشق گفت
پس چرا مردم می گویند ترحم توهین آمیز است؟
من به این نتیجه رسیده ام که ترحم وقتی توهین آمیز می شود که شکلی از عشق و احترام نباشد. بله ، در تماس های دور ، صحبت در مورد عشق بسیار زیاد است ، شاید ، اما در مورد احترام به این واقعیت که شخصی در کنار شما وجود دارد ، کاملاً ممکن است.
با گوش دادن به آهنگ اجرا شده توسط لیودمیلا زیکینا ، می شنوید که چگونه زنان روسی شوهران خود را با تمام وجود دوست دارند و بنابراین برای آنها متاسف هستند. شعر ایرینا اسنگووا نشان دهنده مراقبت از یک مرد عاشق و آرزوی این است که نیمه دیگر او خوب بوده است. هیچ آسیب شناسی ، تحقیر ، تمایل به بلند شدن وجود ندارد. و مقدار زیادی عشق ، شفقت ، شادی زمانی که یک معشوق احساس خوبی می کند و اندوه وقتی که او بد است.
اما وقتی ترحم هسته اصلی خود را از دست می دهد: عشق و احترام ، به تمسخر دیگران تبدیل می شود.
و چرا در چنین مواردی شخص ترحم می کند؟ چرا او به آن نیاز دارد؟
دلایل مختلفی وجود دارد و اغلب آنها توسط خود شخص تشخیص داده نمی شوند:
من باید از نظر خودم و دیگران خوب باشم ، مسیحی باشم ، شایسته. بنابراین ، من نمی توانم تحمل کنم ، اما نشان خواهم داد که چگونه از این بالاتر هستم. فرزندان ، زنان ، شوهران باید از والدین و همسران بیمار مراقبت کنند. به دلایلی ، هیچ عشقی وجود ندارد یا عمیقا مسدود شده است ، اما احساس وظیفه و شفقت ، ویژگی های انسانی می گوید که این کار باید انجام شود. در صورتی که ، به هر حال ، بهتر است وظیفه خود را انجام دهید تا اینکه یک عزیز را در مشکل رها کنید. یک فرد با ترحم می تواند نشان دهد که از شخصی که به او کمک می کند بالاتر است ، و اجازه دهید آن را احساس کند ، تفاوت را احساس کند. اتفاق می افتد که این وضعیت می تواند مستقیماً به شکل های سادیستی شکل بگیرد: ببینید همه چیز در من خوب است و شما در چه نوع گندی هستید. نگاه کنید و حسادت کنید ؛ توسعه یافته در کسی که نشان می دهد ترحم ، والدین عملکرد. برای این که یک کودک غیر معقول را تحت تربیت ، سرپرستی و کنترل روابط خود بر اساس مادر و نوزاد قرار دهیم. احساس گناه: "احساس می کنم او را دوست ندارم و می خواهم چیزی بخرم تا احساس گناه نکنم."
و البته چنین ترحمی تحقیرآمیز است.شخص شروع به احساس بدبختی ، بی ارزشی ، ترحم می کند و می خواهد خود را از چنین ترحمی دور کند تا احساس کند انسان است و نه بچه گربه بی خانمان. گویی شخصیت او قبلاً دفن شده بود ، صلیب گذاشتند و سعی می کنند کاری برای پوسته او انجام دهند. و هیچ کس قبول نمی کند که یک پوسته باشد.
نویسنده: تانکووا اوکسانا ولادیمیرونا
توصیه شده:
من با شما احساس بدی دارم ، اما بدون شما بدتر است. وابستگی به هم عشق نیست
اخیراً من روی مطالعه وابستگی وابسته و روابط وابسته به هم بسیار کار کرده ام. وابستگی وابسته به آفت زمان ماست. این زمانی است که شخصی زندگی ، شادی ، احساسات و غیره خود را قرار می دهد. بسته به شخص دیگر وابستگی متقابل همیشه غیر صادقانه و همیشه دستکاری است.
سازش اسکیزوئید: تحمل آن سخت است ، اما ترک آن حیف است
سازش اسکیزوئید ، همانطور که گانتریپ توصیف کرد ، ناتوانی در عدم وجود در داخل یا خارج ، تعلق به چیزی و رد آن نیست. اگر این عبارت را به زبان روابط شیء ترجمه کنید - غیرممکن بودن نه به کسی نزدیک بودن و نه تنها بودن. به نظر می رسد که این یک درگیری مرزی کلاسیک است (برو / مرا ترک نکن) ، اما در حقیقت اینطور نیست.
حیف است پیر شوید
"یک ماه پیش من سی و پنج ساله شدم. با سر فرو رفته در شانه هایم راه می روم. در محل کار ، تقریباً همه جوانتر هستند. من دائماً در تلاش هستم تا ظاهر خود را بهبود دهم ، اما هنوز از بزرگتر شدنم شرمنده هستم. انگار من حق ندارم کاری را که آنها انجام می دهند انجام دهم.
انواع عشق و تفاوت آنها: اشتیاق ، عاشق شدن ، اعتیاد به عشق ، عشق مطلق و بالغ
عشق … واژه ای آشنا از کودکی. همه می فهمند که وقتی شما را دوست دارند ، این خوب است ، اما وقتی از محرومیت محروم می شوید ، این بد است. فقط هرکس به روش خود آن را درک می کند. غالباً این کلمه برای اشاره به چیزی استفاده می شود که معلوم می شود نه کاملاً عاشق است و نه اصلا دوست ندارد.
؛ بدون شانس جرم نیست. بدون تو
شانسی وجود ندارد. جرم نیست. بدون تو. احساسات مانند موجی از مهتاب سیل می کند به جنگلی خواب آلود ، بی سر و صدا ، کمی احساس ضعیف خطر ، احساس خفه شدن مشارکت در آنچه در حال رخ دادن است ، یک شب جدید از زندگی شما آغاز می شود. بین شب و روز روحت پاره شده ، تکان می خوری ، شک و تردید ساحل را فرا گرفته است ، هیچکس نیست که بتواند به حرفهای تو گوش دهد ، این یک شوخی نیست ، این حتی واقعیت ندارد ، این همان چیزی است که خودت در خود برای دیگران حمل می کنی ، فقط استفراغ غریزی توصیه با مونولوگ