درمان روان درمانی

تصویری: درمان روان درمانی

تصویری: درمان روان درمانی
تصویری: روان درمانی - افسردگی خود را درمان کنید 2024, ممکن است
درمان روان درمانی
درمان روان درمانی
Anonim

این مقاله در مورد چگونگی تبدیل مشاوره به تئاتر پوچی است. و همچنین در مورد چگونگی مشارکت در بهبود خود ، با دانستن پیامهای اساسی رشد داخلی. خوب ، و کمی درباره اینکه ده ها هزار روانشناس تمرین کننده از کجا آمده اند.

"خوب ، آنجا چیست؟"

اگر مشاوره هایی مانند نوار نقاله انجام دهید ، همیشه وسوسه بزرگی وجود دارد که کار خود را به حداقل برسانید. مشتری آمد. مشتری نشست. ما باید با کندی از او بپرسیم که در طول هفته چه اتفاقی برایش افتاده است. اگر چیز جالبی در آنجا وجود داشت چطور؟ یا ناگهان خود او در حال بهبود بود؟ و شما فقط می توانید استراحت کنید ، به حرف دیگری گوش دهید …

از سوی دیگر ، تأمل (خودآگاهی) کلید پیاده سازی هرگونه مهارت ، مهارت یا تغییر در زندگی شما است. بنابراین ، وقتی برای تغییر مثبت تلاش می کنید ، در ابتدا مهم است که یاد بگیرید چگونه آنچه را که برای خود اتفاق می افتد توصیف کنید. ترجیحاً به طور مداوم ، مختصر و با تعمیم مناسب …

نمی دانید با مشکل طرف مقابل چه کار کنید؟ شما اصلاً او را درک نمی کنید و چرا شیطان چرا به طور کلی به روانشناس و به طور خاص به شما مراجعه کرد؟ اما می توانید سوال مشخص شده را بپرسید و با نگاهی هوشمندانه به صحبت های فرد گوش دهید. شاید سرش را تکان می دهد ، غمگینانه فکر می کند و مدت بیشتری مکث می کند به این امید که شخص از روی خجالت بیشتر صحبت کند …

مشکلی وجود دارد؟ و اگر پیداش کنم؟

آیا تشخیص های زیادی می دانید؟ آیا خود را یک متخصص بسیار باهوش و حرفه ای می دانید؟ آیا دوست ندارید شک کنید یا در برابر آن مقاومت کنید؟ عالی است ، شما راه خوبی برای خروج دارید. در اسرع وقت برای خود هدفی تعیین کنید تا همه چیز را به این واقعیت بسپارید که مشتری شما دارای DIAGNOSIS است. این تشخیص را به او بگویید. ارزش این تشخیص را برای مراجعه کننده افزایش دهید. شما ثابت می کنید که بدون غلبه بر تشخیص ، زندگی مشتری به سمت پایین خواهد رفت. با مهربانی نشان دهید که مشتری با بدبختی خود با شما کنار می آید. اگر مشتری شروع به لرزیدن و رفتار نادرست کرد - بلافاصله تشخیص را یادآوری کنید. به عنوان آخرین راه حل ، یک تشخیص جدید انجام دهید. بزرگتر و وحشتناک تر از همیشه.

از سوی دیگر ، هر مشکلی که برای خود پیدا می کنید ، منبع تغییرات کیفی در زندگی شما است. وقتی مشکل را به اجزای تشکیل دهنده آن تجزیه می کنید ، چندین راه حل پیدا می کنید (حتی اگر واقعاً آنها را دوست ندارید) پیدا کرده و یکی از آنها را انتخاب کنید ، به طور طبیعی منبع می شود. از این رو شانس خود را برای خمیدن جهان پیرامون افزایش می دهید …

اگر نمی دانید با یک فرد چه کار کنید ، می توانید از 7 حلقه جهنم برای تشخیص ، تحقیق در دوران کودکی ، خانواده ، محیط اجتماعی ، زندگی گذشته ، وضعیت کارما ، چاکراها و دیگر جنبه های بسیار مهم و سرگرم کننده انسان عبور کنید. روان همراه با مشتری می توانید آنقدر چیز یاد بگیرید که … حس ارزش تحقیقات انجام شده ، مشتری شما را برای مدت طولانی رها نخواهد کرد …

و چی؟

مردم - آنها … مردم هستند. آنها همیشه مضطرب ، افسرده ، ضعیف خود را کنترل می کنند ، خود را خنثی می کنند و در مردابی از اعتیاد فرو می روند. از آنها - فقط مشکلات. و حتی سر آنها می تواند صدمه ببیند. و بنابراین ، شما می توانید با خیال راحت همه چیز را که آنها سعی می کنند از سر خود بر روی سر شما بریزند ، بی ارزش کنید. رازتز این حماقت است! Razz … من موارد بدتری داشتم. Razz … شما وانمود می کنید که از وضعیت خود یک مزیت ثانویه دارید. راز … شما سخت تلاش نمی کنید … اگر … برای روان درمانی آماده نیستید …

از سوی دیگر ، هر مشکلی در همان لحظه ای که مشکل را زیر سال می برید ، بسیار بدتر و دشوارتر می شود. نه خودت! نه زندگی شما و نه تجربیات شما. یعنی مشکل. نگرانی؟ آیا برای شما جدی و مخرب است؟ آیا نکته ای را که در حال انجام آن هستید نمی بینید؟ آیا واقعاً انجام کاری منظم در زندگی شما چندان اهمیتی ندارد؟ آیا بر خود مسلط نیستید؟ آیا رها کردن دوره ای کنترل ها و پیگیری وقایع زندگی بسیار مضر است؟

آیا وظیفه خاصی به شما محول شده است ، اما آیا بسیار پیچیده ، چندوجهی و گیج کننده است؟ خوب ، بنابراین شما همیشه فرصت پرسیدن سوالات را دارید. سوال های بسیار. در مورد وضعیت فرد ، برنامه های او ، موانع زندگی او. شما می توانید یک سوال را با یک سوال پاسخ دهید. می توانید سوالات فرضی بپرسید. می توانید س questionsالات خود را مطرح کرده و پس از شنیدن پاسخ سکوت کنید. و سپس دوباره سوال بپرسید. شاید خود مشتری به چیزی برسد.

شما بچه نیستید / کوچولو!؟

گاهی در راه با مشتریانی برخورد می کنید که چیزهای زیادی می دانند و حتی بیشتر می خواهند. شما باید بالها را به طرز ماهرانه ای برش دهید. از طرف دیگر ، می توانید به آنها یادآوری کنید که چه کسانی هستند. مسئولیت پذیری را یادآوری کنید. درباره تعهدات. در مورد عوارض جانبی خطر بیش از حد. این که یک چوب دستی در دست بهتر از جرثقیل در آسمان است. شما همچنین می توانید ژنتیک ، ارزش های اجتماعی ، مراقبت از دیگران را اضافه کنید. می توانید شخص دیگری را از تغییرات دور کرده و نجات دهید. به نفع خودش.

از سوی دیگر ، مهم است که به یاد داشته باشید که هر فرد در زندگی خود دوبار بزرگ می شود. اولین بار از طرف والدین و دیگر جامعه. بار دوم تربیت به طور مستقل انجام می شود. ارزشهای شخصی و مهارتهایی که آنها را فراهم می کند شکل می گیرد. بله ، این نیاز به کنجکاوی ، پشتکار (یا بهتر - سرسختی) و در عین حال انعطاف پذیری دارد. و می توانید هر یک از عادات خود را تغییر دهید. نکته اصلی این است که بدانید عموماً چه افق های رفتاری در دسترس شما است.

و همچنین می توانید به افرادی که به شما مراجعه می کنند در مورد نحوه زندگی خود بگویید. برای این ، نظر شما یا 1-2 کتابی که یکبار خوانده اید کافی است. و نیاز به آسیب بیشتر و اعتماد به نفس بیشتر در صدا نیز لازم است. سختی هرگونه نقص و نقص در منطق شما را جبران می کند. بله ، سرعت گفتار نیز کمک زیادی می کند. هرچه سریعتر صحبت کنید ، احتمال اینکه کسی با شما مخالفت کند کمتر است.

"چرا اینقدر گستاخ هستی!؟"

در حقیقت ، افرادی هستند که خود را برابر با روانشناسی می دانند که به او مراجعه می کنند. آنها بحث می کنند ، عقاید خود را محکم نگه می دارند ، بر درخواست های خود اصرار می ورزند ، حتی سعی می کنند قوانین یا شرایط خود را تعیین کنند. س questionال این است که چرا اگر آنها بسیار باهوش هستند به روانشناس مراجعه می کنند؟ به این ترتیب می توانید مستقیماً از آنها بپرسید! دلسرد شدن. برای درک اینکه چه کسی باید به حرف او گوش دهید و چه زمانی باید احتراماً سکوت کنید!

از سوی دیگر ، ریسک پذیری یک مهارت اساسی برای هر تغییری است! به هر حال ، ریسک تلاشی برای جهش به جلو است. این تلاش برای دستیابی به یک تغییر کیفی است. این فرصتی است برای فراتر رفتن از مرزهای راحتی معمول (آغشته به غل و زنجیرهای معروف). و نه به منظور تغییر به خاطر تغییر. و با هدف یک دیدگاه اساساً متفاوت از آنچه در مورد خود اتفاق می افتد. به خاطر وقایع و تحولات زنده و به یاد ماندنی ، به خاطر دستاوردها.

آیا مشتری شما سعی می کند کاری انجام دهد ، چیزی را اختراع کند ، تجزیه و تحلیل کند؟ ساده ترین راه برای به دست آوردن کنترل مجدد موقعیت شروع مشاجره با مشتری است. دقیق تر ، نه ، اینطور نیست. بحث نکنید. متقاعد کردن. واقع در موقعیت شخص در بالا. همانطور که اوستاپ بندر گفت: "E2-E4. و خواهیم دید. " نکته اصلی این است که صحبت کنید ، نظر خود را نشان دهید ، و آن را به درستی اثبات کنید - در اینجا دستورالعمل حرکت مداوم به جلو آمده است….

به طور کلی ، این مقاله درباره استقلال و حمایت است … و در مورد این که در مورد تغییر شخصی سه نفر وجود دارد … شما ، مشکل خود و کسی که به شما کمک می کند یا مانع شما می شود. وقتی سه نفر (شما ، مشکل شما و شخص دیگری) مخالف شما هستند ، زشت است. وقتی برای خود بازی می کنید و پشتیبانی واقعی پیدا می کنید عالی است. Spoiler - وقتی متوجه می شوید که به چه نوع پشتیبانی نیاز دارید ، به دنبال آن هستید …

توصیه شده: