احساس گناه و دستکاری در مشارکت

فهرست مطالب:

تصویری: احساس گناه و دستکاری در مشارکت

تصویری: احساس گناه و دستکاری در مشارکت
تصویری: در بروز این موارد اصلا احساس گناه نکنید 2024, ممکن است
احساس گناه و دستکاری در مشارکت
احساس گناه و دستکاری در مشارکت
Anonim

آنقدر گناه در زندگی ما وجود دارد که نه تنها آن را نمی بینیم ، احساس نمی کنیم ، بلکه متوجه آن نمی شویم. مخصوصاً در یک زن و شوهر. من آشپزی نکردم ، نمک اضافه نکردم ، چیزی به هم ریخت ، گم شد ، با هم رشد نکرد ، پول کمی ، زندگی درست پیش نرفت - در یک زن و شوهر ، زن مقصر را بر عهده می گیرد. زیرا:

- یک زن همیشه مقصر همه چیز است

- همه مشکلات به خاطر زن

- همسر ، معشوقه ، معشوقه ایده آل نیست

- نه به زیبایی ما دوست داریم

- چاق ، چاق یا لاغر

- وارد رختخواب شوید

- امیدها و انتظارات را برآورده نکرد

- موظف است همه کارها را برای شریک خود انجام دهد ، نه برای خودش

- مرد در اولویت است و زن عقب است

- و گیلاس روی کیک که اصلاً متولد شده است

این افکار و نگرش های سمی به آرامی سم را از بین می برد. زن شکوفه دار و مجلل در عرض چند سال ممکن است خسته و عصبانی از … y شود.

این از کجا می آید در روح یک زن؟ از کلیشه ها و الگوهای اجتماعی ، از درد و پیام والدین ، از تصمیمات خودمان.

اگر زنی در رابطه با گناه زندگی کند ، همیشه مورد دستکاری و استفاده قرار می گیرد.

و او همیشه خواهش می کند ، عذرخواهی می کند ، بهبود می یابد ، هزاران دوره مردانه مردانه را برای زنان می گذراند ، سکوت می کند ، تحمل می کند و گناهکار است.

به این ترتیب ، رنج نه تنها در زن ، بلکه در زن و شوهر نیز حفظ می شود ، زیرا مرد درگیر بازی دستکاری "مرا بیشتر گناهکار می کند!"

بله بله! این الگوی رفتاری است! و این برای اوست که زنی مردی را با الگوی رفتاری مشابه انتخاب می کند ، که در خانواده او زنان همیشه مقصر هستند یا اجازه می دهند خود را تحت فشار قرار دهند.

بله بله! اینها ارزشهای مشابه هستند ، "ما خیلی با هم منطبق شدیم" ، "ما اینطور یکدیگر را درک می کنیم".

یک درد برای دو نفر ، یکی رنج دو نفر ، یک عقده حقارت برای دو نفر.

وقتی یکی دیگری را دستکاری می کند ، او را کاملاً کنترل می کند ، احساسات ، حالت ، روح ، اعمالش را کنترل می کند. اینگونه است که وابستگی شکل می گیرد ، زنجیری که یکی مطیع روی آن می نشیند و دیگری می کشد و فریاد می زند.

در این رابطه ، هیچ کس حق مالکیت خود را ندارد. در مورد جهان و ارزش های شما ، در مورد قوانین و اشتباهات شما ، در مورد خواسته ها و نیازهای شما.

من شراب خودم را می خواستم. با خودم فکر کردم - شراب. من چیزی را برای خودم انتخاب کردم - شراب.

کنترل کامل!

این زوج شانس بزرگ شدن را از دست می دهند - از دختر به زن ، از پسر به مرد. گذشته از این ، سن فیزیکی ما در قرن 21 نشان دهنده بلوغ شخصی ما نیست.

این زوج در معرض خطر قرار گرفتن برای همیشه در وابستگی متقابل ، در انحلال ، در رد مرزها ، از درک من - دیگری مانند من نیست ، از زندگی و وظایف خود هستند.

مبارزه برای کنترل ، بازی "تو / من مقصر همه چیز" درد و رنج را برای هر دو حفظ می کند - به جای منابع و انرژی لازم برای زندگی و حرکت در جامعه.

آیا در رابطه خود احساس گناه می کنید ، آیا متوجه دستکاری شده اید؟

ترس و تاثیر آن بر زندگی انسان

"من می ترسم" ، "من می ترسم" - و اغلب توضیح دلیل آن دشوار است؟ در یک رابطه چه می گذرد که ترس زیادی در درون وجود دارد؟

- ترس از معتاد شدن

- ترس از استفاده شدن

- ترس از طرد شدن

- ترس از بی فایده بودن

- ترس از خیانت ، خیانت

- ترس از تنهایی

- ترس از ناامیدی

- ترس از تحقیر و تمسخر

- ترس از تحقیر

- ترس از سوء استفاده فیزیکی یا جنسی

- ترس از برآورده نشدن امیدها و انتظارات

و می توانید صد ترس بنویسید ، و همه چیز حقیقت خواهد داشت. و همه اینها می تواند سالها در یک فرد زندگی کند. چرا؟

چون عادت می کند. مرسوم است که بترسیم ، به طور عادی تحمل کنیم و سکوت کنیم.

بنابراین ، هیچ قدرت و منابع برای تعیین مرزهای خود وجود ندارد - در اینجا شما می توانید ، اما در اینجا ممنوع است. ستمگر (شوهر ، همسر ، والدین) فضای شما را زیر پا می گذارد - آنها می دانند که می توانند همه کارها را انجام دهند. چون می ترسید:

- برای لمس درد خود

- ناامیدی خود را بپذیرید

- برای کشف و شناختن خود که من می خواهم ، و نه دیگری

- برای انجام کار جدید ، انجام برای خود

- بگو "نه" ، تو نمی توانی با من این کار را بکنی

وقتی می ترسید ، بدان معنی است که دیگران می توانند هر کاری را انجام دهند.این یک اصل است ، هزاران سال است که کار می کند. پیوند "قربانی-مستبد" به همین دلیل قوی ترین است.

گاهی راحت تر می شود ترسید ، در رویا زندگی کرد و طوری تکرار کرد که انگار شعار "به من آسیب نمی رساند" ، "هیچ کس به من آسیب نمی رساند" ، "آنها مرا آزرده نمی کنند" ، "جهان دوست دارد من »، اما یک قطره خون از روح زخمی پشت سر بگذارید.

تا کی میتونی اینجوری تحمل کنی؟

تمام زندگی. مریض شدن ، رنج بردن از شکست ها ، آرزوهای برآورده نشده ، پوشیدن ماسک "خوشحال" ، غرش در بالش ، خوردن کیک و خواب یک شاهزاده ، تحقیر همه مردان اطراف.

این بدان معناست که ترس زیادی وجود دارد و تا کنون هیچ قدرتی برای آشکار نگاه کردن و اعتراف به آن وجود ندارد. این بدان معناست که شما در طول زندگی با ترس هدایت می شوید ، نه با روح ، قلب یا شهود. بنابراین شما انکار می کنید که ترس بخش بزرگی از زندگی بیرونی و درونی شما را اشغال کرده است. این بدان معناست که شما خود را به دلیل ترسناک بودن محکوم کرده و لگد می زنید.

و مهمتر از همه ، شما در حال مبارزه با ترس ، با حقیقت ، با خودتان هستید.

چه باید کرد؟

مبارزه با ترس غیرممکن است! این بخشی از شخصیت شماست ، روح شما. با سرکوب یا نادیده گرفتن ترس ، در واقع خود را سرکوب کرده و نادیده می گیرید! امیدوارم درک کرده باشید که این فقط باعث بدتر شدن آن می شود.

شما می توانید ترس را با تبدیل آن به یک منبع ، به واسطه حرکت ، پشت سر بگذارید ، که این را دگرگونی ترس می نامند.

اینگونه است که گرسنگی برای عشق و زندگی با کمبود تنفس برطرف می شود ، زیرا سالها آنها در درون شما از ترس حمایت می شدند.

آیا در زندگی و روابط خود ترس زیادی دارید؟

توصیه شده: