همدردی یا ترحم

تصویری: همدردی یا ترحم

تصویری: همدردی یا ترحم
تصویری: الجرح أرحم - عبادي الجوهر 2024, ممکن است
همدردی یا ترحم
همدردی یا ترحم
Anonim

"همدردی یا ترحم؟"

ایرینا ، 34 ساله. او 6 سال است که ازدواج کرده است.

درخواست روان درمانی: "من ناراضی هستم ، احساس بدی دارم! خوب ، من چه غلطی می کنم؟!"

مشتری شروع می کند:

"می دانید ، من به شما عصبانی شدم و 2 هفته ناراحت شدم! و به طور کلی ، شما به عنوان یک روان درمانگر مرا درک نمی کردید …"

من در مورد چنین چیز دردناکی به شما گفتم! درباره زندگی شوهرش! و اکنون برای او بسیار سخت است ، خیلی سخت است. او کل خانواده ما را تأمین می کند ، و ما دو نفر هستیم! من و یک بچه! من به نوزاد غذا می دهم ، می گذارم ، بازی می کنم ، برای همه آشپزی می کنم ، مهد کودک را ترتیب می دهم ، به بیمارستان می روم ، با پسرم قدم می زنم ، شستشو می دهم ، سکته می کنم ، از همه مراقبت می کنم ، سگ را بیرون می آورم ، گربه گهور را تمیز می کنم ، آن را بشویید ، آن را برای مادر بپوشید من به او کمک خواهم کرد (اگرچه او را دوست ندارم).

و من به شوهرم نگاه می کنم ، می فهمم ، برای او متاسفم! و او با رئیس مشکل دارد ، و به دست آوردن پول دشوار است ، و او همه اینها را می کشد و حقوق کمی است. و زمان آن هم اکنون است. و ، تغییر شغل یا شغل … خوب ، می دانید ، این مشکل است و ممکن است او نتواند کنار بیاید و حتی بیشتر خسته خواهد شد. و زمان ، به او می گویم ، اکنون دشوار است. کنار هم می نشینم ، دلم می سوزد ، لکه اش را پاک می کنم ، به پیشانی پیشانی اش می کوبم.

و ، می دانید ، با حیله گری ، من پول قرض می گیرم و آن را برای یک آپارتمان عمومی ، برای شورت برای کودک ، و چه محصولاتی گران هستند در حال حاضر! من برای همه آنها غذاهای خوشمزه می خرید ، می نشینم ، به آنها نگاه می کنم و خوشحال می شوم! به خودت ؟! نه! برای چی؟؟ من صبور خواهم بود.

و ، می دانید ، شوهرم همیشه از سر کار به خانه می آید ، پشت کامپیوتر می نشیند و من می فهمم.. من خسته ام ، کجا باید از فرزندش مراقبت کند یا به من کمک کند؟! بگذار استراحت کند.

و برای یک دوست ، همه چیز در زندگی شخصی او خوب پیش نمی رود. همیشه برای کمک عجله دارید! پس انداز می کنم! شوهرش او را می زند و به او پول نمی دهد! اگرچه فرزندی وجود ندارد ، اما او نمی تواند برود. مدام با او آشتی می کند.

من می نشینم ، گریه می کنم و این چه زندگی است! متاسفم برای همه..:(روان درمانگر وارد گفتگو می شود:

می دانی ، من هم برای … شوهرت متاسفم!

-حقیقت؟! - ایرینا با رضایت می پرسد.

حقیقت! چرا؟! - او به من لبخند شیرینی می زند:)

-چون کنارش هستی !!! من فکر می کنم و شما رابطه جنسی ندارید.. و پیسیا در 38 سالگی بد است و با غم و اندوه به زمین نگاه می کند؟!

-از کجا می دانی؟! در حال حاضر با عدم پنهان کردن پرخاشگری ، او از من می پرسد؟!

-چون اخته در جریان است. عواقب معمول برای خودشان. در مورد شما ، طبیعی است!) من لبخند می زنم.

شما ، همانطور که من می بینم ، همه چیز را اداره می کنید. با تمسخر جواب می دهم. چنین قهرمان-نجات دهنده ایرینا دارک! شما چیزی دارید که برای آن متاسف باشید. اما شما به همسرتان اعتقاد ندارید ، او را تحقیر می کنید ، بنابراین شادی در زندگی اتفاق نمی افتد! اگرچه او از اعمال "خوب" و "قهرمانانه" شما بسیار استفاده می کند.

- تحقیر می کنم؟ باور نمیکنم؟ - با چشمانی باز باز تکرار کرد..

آره! پاسخ این است … شما برای او متاسف هستید ، به عنوان یک کودک کوچک یا به عنوان یک فرد بدون فحش ، بدون پاها و سر!

😯 ترحم تحقیر است. فکر می کنید دیگری بدون شما نمی تواند کنار بیاید! به خودت نرس! بهش فکر نمیکنم! انجام نخواهد داد! و خودش موهای چتری اش را شانه نمی کند!

اما هر یک از ما فردی جداگانه هستیم! و این شخص حق دارد در زندگی خود اشتباه کند ، دست یابد ، و مسئولیت واقعیت خود را بر عهده دارد. چه کار می کنی؟

مبدل شوید ، آنچه را که متعلق به شما نیست بپذیرید. شما خود و قدرت خود را تحت تجربه دیگران قرار می دهید. شوهر ، دوست دختر و غیره

و با ترحم خود هرگونه جلوه ای را برای کشتن به دیگران از بین می برید.

-من نمی فهمم! او جیغ زد.

ادامه توضیح میدم..

می دانید ، وقتی کودک راه رفتن را یاد می گیرد ، همیشه زمین می خورد.

Pبببببببببببببببببببببببببببخت قار ق به قید او ، بفهمی ، فریاد بزنی و از هر طرف شروع به بیمه کنی.

ndو همدلی زمانی است که کوچک را می بوسید ، می بوسید ، لبخند می زنید و از نحوه شکل گیری شخصیت و نحوه برداشتن اولین قدم های فرزندتان خوشحال می شوید ، در حالی که ، البته ، شما هر کبودی را احساس می کنید. آنها حمایت کردند ، لمس کردند و رفتند تا کار خود را انجام دهند!

خب اضافه میکنم..

و شما درگیر دیگران هستید ، زیرا برخورد با خود بسیار ترسناک است.. و حل سوالات شما بسیار دشوار است ، و احساس دلسوزی نسبت به خود بسیار عجیب است. اما این یک داستان دیگر است!

"می دانید ، من از شما عصبانی شدم و 2 هفته ناراحت شدم! و به طور کلی ، شما به عنوان یک روان درمانگر مرا درک نمی کردید."

…… و اکنون ، متشکرم! من تفاوت بین ترحم و همدلی را درک کردم.و بله! شوهر من شروع به درآمد بیشتر کرد ، با این حال ، مسئولیت بیشتری دارد! و او مقابله می کند!:) و من شروع به همدردی با خودم و مراقبت بیشتر از خودم کردم!:) و بنابراین … همه چیز برای ما بهتر می شود ؛) ❤

نام و دیالوگ بسیار تغییر کرده است. و چند عبارت اصطلاحی اضافه کرد:)

(ج) اوکسانا هولود.

توصیه شده: