2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
سبکی غیرقابل تحمل محتوا.
ما سعی می کنیم غیر ممکن را انجام دهیم ، خود زندگی را در سطح متافیزیکی بکشیم ، زندگی ذهنی خود را به منطقه ای خالی از هر گونه جزء ذهنی تبدیل کنیم. ما به طور غریزی آنچه را که برای خودمان ساده تر است انتخاب می کنیم و این اشکالی ندارد. با شکست در نابودی فیزیکی زندگی ، ما به سراغ افراد روانی رفتیم.
به نظر می رسد زندگی برای همه موجودات زنده معنای خاص خود را دارد و این مرگ است. شاید فروید بزرگترین فردی باشد که تا به حال زندگی کرده است ، (زیرا پدیده محرک مرگ به Sabina Spielrain نسبت داده شده است) زندگی کرده است ، اصل حرکت مرگ ، هنگامی که همه موجودات زنده به شکل اولیه خود آرزو می کنند ، بی جان..
و واقعاً چیزی در این مورد وجود دارد. شاید ناخودآگاه جمعی نیز به این حالت "حالت معدنی" گرایش داشته باشد اما فقط در حوزه ذهنی. چه شکلی است؟ روح مرده چه شکلی است؟ شاید در حال حاضر ما این انتقال را به صورت زنده ، خوب یا تقریباً زنده مشاهده می کنیم.
در واقع ، در حال حاضر نوشتن هرگونه محتوا ، این ارتباط عصبی با خود است و صرف نظر از اینکه در چه سطحی از بازتاب قرار دارید ، در هر صورت ، همه آن را به پوچی می فرستید. همیشه همان تعداد احمق و افراد باهوش وجود داشت ، من فکر نمی کنم که این توزیع در اصل مشمول هر نوع تعدیل شود. به احتمال زیاد ، برخی از شرارت ذاتی افراد هوشمند است و برعکس. این نفوذ متقابل برای تعادل زندگی در کل و برای تعادل مرگ نیز ضروری است. شما به نوعی دائماً به چیزی آلوده هستید ، چه زندگی ، چه مرگ ، و این عفونت پیشرفت می کند. شاید به همین دلیل است که اعتقادی به جاودانگی روح وجود دارد ، زیرا در این صورت ، شما می توانید تعادل بین زنده و مرده را حفظ کرده و دور جدیدی از این تعادل را در سطح بالاتری ایجاد کنید ، که از این سطح به عنوان اساس ما همچنین هر روز از این مورد استفاده می کنیم ، چیزی را از بین می بریم (شامل افکار ، امیدها ، رویاها در خودمان) و به چیز جدیدی جان می بخشیم. اگر به دقت نگاه کنید ، می توانید خالق را در هر یک از ما مشاهده کنید ، علاوه بر نقش قاتل ، که همه ما مدتهاست با آن ارتباط داریم.
روان رنجوری زندگی ناشی از اضطراب شدید قبل از مرگ است که حتی تصور آن وحشتناک است. من اکنون این را می نویسم و بخشی از روحم را که پس از نوشتن سطرها می میرد زنده می کنم. من در حال حاضر برای خودم می جنگم ، نه برای روشنگری توده ها یا برای حقیقت و حقیقت. برای شخص من ، معنی این است که وقتی آنها مرا می خوانند ، به نظر می رسد زنده هستم ، روح من زنده است ، پیام من پذیرفته شد ، به این معنی که من در عمل بزرگ مرگ و زندگی شرکت کردم. و این بخش عصبی است ، مانند آن است ، مردد ، با مجموعه ای از عقده ها.
همه ما اکنون شاهد خودکشی جمعی (یا نسل کشی واقعی) روح انسان هستیم. و هر بار که شخصی نوعی "حماقت" را می بیند و با عصبانیت "عادلانه" عقلانیت به آن واکنش نشان می دهد ، یا وقتی کسی چیزی را می خواند که برای او بیش از حد مضحک به نظر می رسد ، زیرا کلماتی وجود دارند که از نظر معنا ناآشنا هستند و بسیاری از آنها وجود دارد. حروف در جمله ، و این ، البته ، باعث عصبانیت می شود (و همچنین خشمگین می شود ، زیرا در اینجا شما احساس احمق می کنید ، که در اصل غیرقابل قبول است) ، مهم نیست ، همه چیز مهم نیست ، زیرا هر دو یک چیز هستند - مرگ روح از طریق عدم تحمل محتوا ، از طریق عدم تحمل آگاهی از پوچی ای که در انتهای دیگر مانیتور وجود دارد ، این مه شفاف و روشن در نقطه ای که نه تنها چشم ها ، بلکه روح را نیز پوشانده است.
توصیه شده:
مرز ها. به طرز غیرقابل تحمل گرم - به طرز غیرقابل تحملی سرد
موضوع مرزها در زمینه روابط انسانی یکی از مبرم ترین موضوعات است. در واقع ، در تماس ها ، ما دائماً با دیگران تماس می گیریم ، برخی از طرفین ما. اگر بسیار نزدیک شویم ، یعنی مرز را زیر پا بگذاریم ، بسیار آسان است که در یک ادغام قرار بگیریم. این می تواند آنقدر سریع اتفاق بیفتد که شخص به سادگی متوجه این روند نشود.
سبکی غیرقابل تحمل عاشق بودن
من در اینترنت به دنبال تصویرسازی مقاله ای در مورد یک مادر خوب بودم. و با آن برخورد کردم. این اینفوگرافیک را آنقدر کنجکاو دیدم که احتمالاً شگفتی خود را با شما در میان می گذارم . اولین چیزی که من توجه کردم حداقل الزامات برای معشوقه ها بود. از نظر تعداد ، یک معشوقه تقریبا نیمی از تعهدات یک مادر را دارد.
اگر ارتباط با مادر غیرقابل تحمل است. قسمت دوم: چرا مادر من را دوست ندارد؟
وقتی با افرادی صحبت می کنم که مطمئن هستند مادرشان آنها را دوست ندارد ، می پرسم چرا آنها این تصمیم را گرفتند. در پاسخ می شنوم: او همیشه به من فحش می دهد ، از من راضی نیست. او دائماً از من به اقوام شکایت می کند. شما یک کلمه محبت آمیز از او نخواهید شنید.
آیا شما نیز آزادی ، بی دقتی و سبکی غیرقابل تحمل بودن را می خواهید؟
من رایج ترین راه ها برای رهایی از مشکلات و نگرانی ها را می دانم. هر کدوم قیمت خودشو داره و لذت خاص شما) به سراغ کتاب ، غذا ، الکل ، بیماری ، روان پریشی بروید یا فقط بروید. یا شاید شما "درک اسرار جهان" را ترجیح می دهید؟ هر کدام را انتخاب کنید:
سبکی غیرقابل تحمل
من در مورد تجربه حاد مشکلات با نوزاد ، به ویژه اگر او اولین باشد ، ایده ای دارم و چندین روز در مورد آن فکر می کنم. بسیار دشوار است که از زمینه متهم کننده صحبت کنیم (نه از نظر یک ایده ، زیرا در افکار هیچ سرزنش وجود ندارد ، بلکه در سطح زبان است) ، زیرا هر مادری می فهمد که او یک بزرگسال است ، من در کنارش هستم - فردی که کاملاً به او وابسته است.