مرز ها. به طرز غیرقابل تحمل گرم - به طرز غیرقابل تحملی سرد

تصویری: مرز ها. به طرز غیرقابل تحمل گرم - به طرز غیرقابل تحملی سرد

تصویری: مرز ها. به طرز غیرقابل تحمل گرم - به طرز غیرقابل تحملی سرد
تصویری: Возведение перегородок санузла из блоков. Все этапы. #4 2024, آوریل
مرز ها. به طرز غیرقابل تحمل گرم - به طرز غیرقابل تحملی سرد
مرز ها. به طرز غیرقابل تحمل گرم - به طرز غیرقابل تحملی سرد
Anonim

موضوع مرزها در زمینه روابط انسانی یکی از مبرم ترین موضوعات است. در واقع ، در تماس ها ، ما دائماً با دیگران تماس می گیریم ، برخی از طرفین ما.

اگر بسیار نزدیک شویم ، یعنی مرز را زیر پا بگذاریم ، بسیار آسان است که در یک ادغام قرار بگیریم. این می تواند آنقدر سریع اتفاق بیفتد که شخص به سادگی متوجه این روند نشود.

ادغام با این واقعیت مشخص می شود که فرد تمایز خواسته های خود را از خواسته های دیگری متوقف می کند ، احساسات خود را از احساسات دیگران متمایز نمی کند ، افکار نیز مانند یک فضای مشترک ، یک حالت عاطفی مشترک می شوند.. اگر شخصی بسیار حساس است ، می تواند به سادگی طرف مقابل را مانند خود احساس کند. افرادی که در همجوشی هستند ، هرمافرودیت روانی می شوند.

طبق افسانه ها ، هرمافرودیت ها نیمه خدایان باستانی هستند که همزمان زن و مرد بودند. به دلیل رفتارهای متکبرانه و بیش از حد خودشیفته آنها ، خدا آنها را از هم جدا کرد و نیمه ها را در سراسر جهان پراکنده کرد. بنابراین ، اکنون ما ، فرزندان نیمه خدایان باستانی ، در جستجوی قسمت گمشده خود هستیم.

در مورد ادغام ، لزوماً برای شخصی از جنس مخالف اتفاق نمی افتد ؛ ممکن است برای یکی از اقوام ، همکاران ، بچه ها یا دوستان اتفاق بیفتد.

ریشه این پدیده همیشه نیاز به عشق و پذیرش و این ایده عمیق است که اگر خود را فدا کنم ، مطمئناً بدون قید و شرط مرا دوست خواهید داشت.

چنین افرادی از نظر روانشناسی قربانی بسیار مشخص هستند ، آنها آماده اند تا خواسته های خود را رها کرده و خواسته های دیگری را برآورده کنند. در موقعیت همجوشی ، همیشه برای فرد ممکن نیست تشخیص دهد که او خواسته خود را برآورده می کند یا خواسته "شریک همجوشی" خود.

همانطور که قبلاً گفتم ، همه احساسات ، احساسات و افکار در هم آمیخته اند. اما ، در هر صورت ، نوعی خدمات وجود دارد ، گویی: من همه چیز را به شما می دهم ، شما فقط مرا دوست دارید.

اگر کسی که خدمت می کند این عشق را دریافت نکند ، می تواند به انواع دستکاری ها ، تهدیدها ، خواسته ها متوسل شود ، آنها می گویند ، من خودم را به شما می سپارم ، و شما آنچه را که من نیاز دارم برآورده نمی کنید یا به من فرم نمی دهید از عشق که به آن نیاز دارم

غالباً این امر در رابطه مادران و پسران اتفاق می افتد ، هنگامی که مادران همیشه برای جلب رضایت فرزند خود زندگی شخصی و حرفه ای خود را فدا می کنند ، و پس از مدتی دستکاری ها شروع می شود ، به گفته آنها ، "من تمام زندگی خود را به شما دادم ، و اکنون - یک لطف!"

از چنین مادرانی اغلب می توانید عباراتی را بشنوید: "ما غذا خوردیم" ، "ما خودمان را شستیم" ، "ما نمره خوبی گرفتیم". وقتی در مورد کودکان کوچک صحبت می کنید ، چنین پدیده ای خطرناک نیست ، زیرا یک کودک کوچک واقعاً در حال ادغام با مادر خود است ، این طبیعی است ، اما اگر ما در مورد کودکان بزرگسال صحبت می کنیم ، لازم است فوراً از والدین جدا شویم شکل.

آسیبی که چنین رابطه ای می تواند برای هر دو طرف ایجاد کند بسیار زیاد است.

اولا ، در مورد مادر و فرزند ، مادر به سادگی اجازه نخواهد داد که زندگی خود را بسازد ، خانواده جدیدی ایجاد کند ، زیرا همیشه یک درخواست ضمنی یا بلند از مادر وجود دارد: "من مسئول هستم!" کدام زن دوست دارد؟

بنابراین ، چنین مردی در ایجاد رابطه با همسر خود دچار مشکل خواهد شد.

علاوه بر این ، اگر ما در مورد ادغام نوع دیگری صحبت می کنیم ، به عنوان مثال ، بین دوستان یا رئیس یا نوعی مربی ، در اینجا نیز چیز خوبی وجود ندارد.

در واقع ، در ادغام ، هیچ رابطه مساوی وجود ندارد. ادغام یک رابطه عمودی است. کسی مسئول است ، کسی تابع است. و اگر کسی که از او اطاعت می کنند بخواهد از این بازی خارج شود ، عواقب آن می تواند متفاوت باشد ، با این واقعیت شروع می شود که شریک دستکاری می کند ، تعقیب می کند ، پاسخی نمی دهد و با رنج طولانی مدت هر دو پایان می یابد..

بهای چنین رابطه ای ناتوانی در زندگی کردن و نفس عمیق کشیدن است. ادغام در غیر این صورت وابستگی نامیده می شود.

اعتیاد حالتی است که در آن بودن بدون دیگری غیرقابل تحمل است و این هرگز منجر به رشد و آزادی نمی شود.

شکل متقابل دیگری نیز وجود دارد که برای انسان نیز سمی است.

این رابطه ای است که در آن فرد از رفتن به مرز تماس می ترسد ، از دیگران بسیار دور است. او محدود به ارتباطات رسمی است ، موضوعات او هرگز عمیق نیستند ، همه تمایلات به او نزدیک می شوند ، شکست می خورند. چنین شخصی کاملاً سرد است ، شاید حسابگر باشد ، و ممکن است بدبین باشد.

نمی توان در مورد احساسات با چنین فردی صحبت کرد ، او تماس مکرر و نزدیک با مردم را دوست ندارد.

از بیرون به نظر می رسد که او بی احساس است. اما در واقع اینطور نیست. همان نیاز به عشق و پذیرش در درون او زندگی می کند ، او فقط نمی تواند با دیگری در تماس باشد و این نیاز را اعلام کند. او ترسیده است. او با ترس از طرد شدن مقید است.

شاید او در گذشته با تجربیات بسیار دردناکی روبرو شده بود که با روابط نزدیک ارتباط داشت ، زیرا برای همه روشن است که فقط افراد نزدیک - کسانی که به قلب خود اجازه می دهیم ، راهی هستند که به ما آسیب می رسانند.

بنابراین ، فردی که از تماس ها مستقل است ، در واقع از آنها می ترسد ، از آسیب دیدن می ترسد. بنابراین ، برای او ، منطقه رشد یک رویکرد گام به گام به مرز تماس با دیگری است.

هر مرحله به میلی متر برای پیگیری وضعیت خود نیاز دارید. چگونه احساسات تغییر می کنند ، چه اتفاقی برای بدن می افتد ، چه افکاری ظاهر می شوند ، کجا ، در چه لحظه ای غیر قابل تحمل می شوند.

اگر غیرقابل تحمل است ، باید در این شرایط متوقف شوید و خود را احساس کنید.

چرا این مرد اینقدر سرد است؟ او نمی تواند گرم شود ، او از آتش گرما و عشق بسیار دور است ، ارزش آن را دارد که به تدریج نزدیک شویم ، با دقت زیاد ، تا دوباره آسیب نبینم.

به نظر می رسد هرگونه افراط و تفریط در یک رابطه ، ادغام یا ترس از صمیمیت ، فرصتی برای یک فرد برای یک زندگی عادی ، کامل و آزاد ایجاد نمی کند. انرژی در چنین رابطه ای همیشه به جای نامناسبی می رسد ، تا غذای اشتباه را تغذیه کند. این همیشه منجر به ناامیدی می شود. در صورت ادغام ، یک فرد با این توهم زندگی می کند که فقط شریک زندگی او آنچه را که نیاز دارد به او می دهد. اما توهم دیر یا زود از بین می رود و شخص ناگزیر با ناامیدی روبرو می شود. اگر او می خواهد یک زندگی شاد داشته باشد ، فقط باید یک قالب جدید از روابط ایجاد کند.

در صورت ترس از برقراری تماسهای نزدیک ، انرژی مسدود می شود ، سفت می شود. یک فرد مقدار زیادی از انرژی خلاق خود را از دست می دهد ، که فقط در مرز تماس متولد می شود. تبادل انرژی چیزی سوم را ایجاد می کند و شخصی که از ایجاد روابط نزدیک می ترسد خود را از این امر محروم می کند.

بنابراین ، ما باید به دنبال همان نقطه در فضا و زمان باشیم که بتوانیم از روابط نزدیک و عمیق به طور کامل لذت ببریم ، در حالی که آزاد هستیم.

توصیه شده: