روانشناسی انسان ، جهان بینی ، تاریخ. یا چه چیزی یک فرد را به یک شخص تبدیل می کند؟

تصویری: روانشناسی انسان ، جهان بینی ، تاریخ. یا چه چیزی یک فرد را به یک شخص تبدیل می کند؟

تصویری: روانشناسی انسان ، جهان بینی ، تاریخ. یا چه چیزی یک فرد را به یک شخص تبدیل می کند؟
تصویری: ۱۰ چیزی که زنان رو دیوونه میکنه و عاشق شنیدنش هستند 2024, ممکن است
روانشناسی انسان ، جهان بینی ، تاریخ. یا چه چیزی یک فرد را به یک شخص تبدیل می کند؟
روانشناسی انسان ، جهان بینی ، تاریخ. یا چه چیزی یک فرد را به یک شخص تبدیل می کند؟
Anonim

روانشناسی انسان. چندین س thatال وجود دارد که اغلب از من می پرسند. از جمله: "چه چیزی یک فرد را به یک شخص تبدیل می کند؟" و "چه زمانی احساس کردید به روانشناسی علاقه دارید؟" از آنجا که آنها برای من مرتبط هستند ، در یک مقاله به آنها پاسخ خواهم داد.

برای من ، یک فرد نه تنها توسط "سه گانه هومینید" معروف شده است: وضعیت صاف ، استفاده از ابزار و مغز بزرگ که به ما اجازه می دهد فکر کنیم و بیان کنیم. با مراجعه به م institutionsسسات روانپزشکی ، بسیاری از افراد راست قامت را دیدم که قادر بودند ابزار بسازند ، فکر کنند و صحبت کنند ، اما رفتار حیواناتی داشته باشند. با مراجعه به مدارس شبانه روزی و خانه های سالمندان ، افراد ناشنوا و لال مبتلا به فلج مغزی و معلولان بدون دست و پا را دیدم که فکر می کردند و خلق می کردند و تمام قدرت خود را در اختیار مردم و توسعه جهان اطراف قرار می دادند. بنابراین ، برای من نه تنها تمایلات انسانی که از بدو تولد داریم مهم است ، بلکه نحوه استفاده از آن در عمل در زندگی مان است. چگونه شانس خود را نه تنها برای متولد شدن ، بلکه برای انسان شدن نیز درک می کنیم.

برای من ، مردم آنقدرها که متولد می شوند ، در طول زندگی خود متولد نمی شوند و به طور مداوم بدترین نشانه های حیوانیت را از خود دور می کنند.

شخص ذات انسانی خود را تنها با مشاهده نمونه هایی از رفتارهای انسانی به دست می آورد. در عین حال ، پرسیدن س aboutالاتی در مورد شخص مورد نظر ؛ معنی و هدف زندگی او چیست؟ با جذب دانش و اخلاقی که به پرسیدن این س questionsالات از خود و دیگران کمک می کند ، در مورد پاسخ های دریافتی به طور عمومی بحث کنید.

بگذارید توضیح دهم که در زندگی بشر من چگونه بود ، که باعث شد من به تحصیل روانشناسی بپردازم. من علاقه مند به روانشناسی بودم ، ابتدا در تاریخ ، از کلاس چهارم یا پنجم ، از حدود ده یا یازده سالگی. تحت تأثیر کتاب "مبارزه برای آتش!" جوزف رونی پدر من خیلی به این فکر کردم که زندگی در دوران بدوی بودن برای انسان چقدر وحشتناک بود. چگونه در برابر طبیعت بی دفاع بود: شکارچیان ، بیماریها ، عناصر و دیگر تهدیدها. بیشتر درباره افراد باستانی که با تلاش روشنفکران و کارگران خود توانستند از حیات حیوانات به سمت تمدن حرکت کنند ، بیشتر صحبت کردند. از آن لحظه به بعد ، من مشتاقانه تمام کتابهایی را که زندگی و روانشناسی مردم را در دوران مختلف تاریخی توصیف می کرد ، خواندم.

اما لحظه حقیقت من در حدود چهارده سالگی (1985) اتفاق افتاد. یک بار ، با گروهی از دوستان ، همکلاسی ها ، در خانه فیلم محبوب مجموعه تلویزیونی اتحاد جماهیر شوروی "هفده لحظه بهار" را در خانه تماشا کردیم. اگر کسی او را ندیده است ، اجازه دهید ماهیت را به شما یادآوری کنم: ماکسیم ایسایف ، مامور اطلاعاتی غیرقانونی اتحاد جماهیر شوروی ، که با عنوان SS Standartenfuehrer Max Otto von Stirlitz به سرویس مخفی آلمان نازی معرفی شد ، یک بازی پیچیده اطلاعاتی را انجام می دهد و ماموریت های مهمی را انجام می دهد. در مسکو. تحت ظن نازی ها ، جان خود را به خطر انداخت ، او نه تنها پیامهای ارزشمندی را در مورد مذاکرات بین نخبگان هیتلری و ایالات متحده جمع آوری و به مسکو منتقل می کند ، بلکه جان سایر افسران اطلاعاتی و فقط غیرنظامیانی را که نپذیرفتند نجات می دهد. نازیسم.

شخصاً ، من کاملاً طرفدار استیرلیتز بودم ، صادقانه نگران او بودم. اما یکی از همکلاسی های من ناگهان گفت: "این احمق استیرلیتز است! به هر حال کسی او را تماشا نمی کرد. او مانند یک فاشیست معمولی کار می کرد ، توجه را به خود جلب نمی کرد ، مشکلی نداشت. علاوه بر این ، هیچ چیز برای نجات دیگران وجود ندارد! من به خودم فکر می کردم! درباره همسرم ، که چندین سال است او را ندیده ام … من آخرین سال جنگ را برای لذت خودم زندگی می کردم ، هیچ چیز تغییر نمی کرد. ما بدون او برنده می شدیم … بالاخره همه چیز در این دنیا از قبل تعیین شده است!"

رفیق دیگری از او حمایت کرد: "فقط یک زندگی وجود دارد! شادی بیشتر ، ریسک کمتر! اجازه دهید احمق ها ریسک کنند که معمولاً نمی توانند زندگی خوب و آرام را برای خود ترتیب دهند …"

هر دو پدربزرگم در جنگ بزرگ میهنی جنگیدند ، به علاوه مادربزرگم از طرف مادرم در جبهه پرستار بود. بنابراین ، من صادقانه خشمگین شدم و گفتم: "و هیچ چیز به لطف اینها ، که شما آنها را" احمق "می نامید ، و افرادی که معمولاً نمی توانند زندگی خوب و آرام برای خود ترتیب دهند ، که در سال 1941-1945 برای سرزمین مادری خود جنگیدند ، والدین ما و ما اکنون زنده و خوب هستیم؟!"

بحث داغی آغاز شد. معلوم شد که نیروها برابرند: من و همکلاسی ام اسکندر در برابر دو اولگ. این به درگیری نرسید ، اما آنها به شدت نزاع کردند. سپس ، البته ، ما جبران کردیم. با این حال ، من هنوز طعم ناخوشایندی در روحم داشتم … مدام فکر می کردم: "خوب ، چگونه می توانم با چنین دوستانی وارد جنگ شوم؟! خوب است اگر آنها فقط فرار کنند ، یا حتی ممکن است خیانت کنند …"

بعد ، سخت فکر کردم. "چرا چنین است: همسالان ، تقریباً از یک محیط اجتماعی یکسان ، زندگی یکسانی دارند ، با کتابهای درسی یکسانی مطالعه می کنند ، کتابهای یکسانی را می خوانند ، فیلمهای مشابهی را تماشا می کنند ، اما ارزشهای زندگی ، روانشناسی تفکر و رفتار است. اساساً متفاوت؟! مهمترین چیز در یک شخص چیست؟ دقیقاً چه چیزی دنیای درونی ، شخصیت و مسیر زندگی او را تعیین می کند؟"

با فکر کردن به آن ، من بیشتر و بیشتر عاشق روانشناسی "خالص" شدم. با خواندن کتابهای درسی و ادبیات علمی رایج ، متوجه شدم که برای توضیح تفاوت در رفتار افراد ، چندین عامل تأثیر به طور همزمان ظاهر می شود:

- تفاوت جنسیتی و سنی ، ویژگی مادرزادی مزاج ؛

- ژنتیک انسان: تمایلات و ویژگی هایی که توسط خویشاوندان به او منتقل شد ، از ظاهر تا توانایی ها ؛

- سطح زندگی: محیط اجتماعی که نگرش او را نسبت به جهان تعیین می کند ، تعیین کننده خود تعیین کننده است: او کیست ؛ او با کیست ؛ کجا و چرا باید در زندگی حرکت کرد.

- حلقه اجتماعی: به طور خاص افرادی که از بدو تولد بر او تأثیر گذاشتند و دیدگاه خود را نسبت به جهان و زندگی انسان ارائه کردند.

- مجموعه ای منحصر به فرد از رویدادهای مهم که در دوران کودکی و نوجوانی برای او اتفاق افتاده است: کتابها ، فیلمها و داستانهایی که او را به شدت متزلزل کرد. تغییر محل سکونت ؛ درگیری و استرس ؛ پیروزی ها و به رسمیت شناختن و غیره ؛

- ارزشهای اساسی جامعه ، که توسط کانالهای اصلی تبلیغات و ایدئولوژی پخش می شود: از کتابهای درسی مدرسه تا رسانه ها ؛

- دین: می تواند مطابق ارزشهای اساسی جامعه باشد ، همانطور که آنها را شکل داده است ، یا با آنها در تضاد باشد.

- زندگی بزرگسالان به عنوان نوعی واقعیت ، که فرد وارد آن می شود (مانند رودخانه طوفانی) به سرعت یا به آرامی از چمدانی که در جوانی از همه موارد فوق برای او مفید ، بی فایده یا آشکارا مضر است ، متوجه می شود. پس از آن او می تواند تنظیماتی را انجام دهد ، اغلب تنظیمات بسیار جدی. درست است ، اغلب ، همه بر اساس اطلاعاتی که سالها قبل در حافظه او قرار گرفته بود ، یکسان بود …

طبق کتاب های درسی روانشناسی ، همه اینها با هم شخصیت نهایی یک فرد را تعیین می کند: عقل ، فعالیت ، اراده و اخلاق. اهداف زندگی؛ ارزشها و اولویتهای آنها ؛ استراتژی و تاکتیک های حرکت او در زندگی ؛ سفتی و انعطاف ناپذیری همه آنها

"همه اینها با هم" در عمل به چه معناست؟ این تصویر کلی جهان در آگاهی ما است که جهان بینی نامیده می شود. در مغز هر یک از ما ، مانند یک پازل بزرگ ، از مجموع آن تکه هایی که زندگی به سمت ما می اندازد ، شکل می گیرد و هر روز تکمیل و بازسازی می شود. در عین حال ، با حفظ آن ساختار حمایتی ، آن راهنماها که هسته اصلی آگاهی ما ، شخصیت ما را تشکیل می دهند. و این شخصیت ما نه تنها خود را حفظ می کند ، بلکه می تواند فشار متقابل را بر زندگی در اطراف ما نفی کند.

جهان بینی این است که چگونه جهان پیرامون خود و خود را در آن تصور می کنیم ، تعامل ما. از این گذشته ، ما همیشه او را به نحوی تصور می کنیم ، حتی از دوران کودکی! حتی یک حیوان بالغ نیز تصور کلی از وضعیت زیستگاه خود و قوانین حاکم بر آن ندارد و نخواهد داشت. در پشت درختان ، هرگز جنگل را به طور کلی نخواهد دید.حتی با کشتن و خوردن حیوانات دیگر ، شکارچی فرصتی برای درک معنی مرگ یا ایده اجتناب ناپذیری آن و شخصاً برای خود ندارد. اما در حال حاضر یک کودک سه یا چهار ساله ، که به افسانه ها گوش می دهد و تلویزیون تماشا می کند ، حداقل کلی ترین تصور را از آنچه در اطراف است ، دارد. چه خوب و چه بد ؛ چگونه مردم زندگی می کنند و می میرند

جهان بینی ما با افزایش سن رشد می کند. سال به سال ، ما جامع تر و دقیق تر نماینده جهان و جامعه پیرامون خود هستیم. ما چیزی را تصور می کنیم مانند مطالعه پلان یک ساختمان ، بالا رفتن طبقه به طبقه.

به منظور هدایت بهتر سطوح جهان بینی ، حتی از مدرسه ، وی جدول موارد زبان روسی را به عنوان راهنما در نظر گرفت. بگذارید به شما یادآوری کنم:

موارد سوالات کلمه راهنما

  • اسمی کیست؟ چی؟
  • جنسیت نه کیست؟ چی؟
  • به چه کسی تقدیم می کنم؟ چی؟
  • متهم من کی را می بینم؟ چی؟
  • به کی افتخار می کنم؟ چگونه؟
  • تفکر مقدماتی درباره چه کسی؟ در مورد چی؟

بنابراین ، شخصاً در ساختمان جهان بینی من شش "طبقه" مشروط وجود دارد.

آن ها اینجا هستند:

طبقه همکف یا نامی: چه کسی؟ چی؟ در این سطح از جهان بینی ، شخص بر اساس شخصیت خود تعیین می شود. حیوان؟ حیوانی حساس؟ حیوانی که دارای هوش است و به لطف آن ، می تواند از حیوانیت خود فرار کند و اساساً شخص دیگری شود؟ فرزند شانس یا نیروهای بیگانه؟ خلقت خدا؟

شخص دیگری در حال تلاش برای درک آنچه در اطرافش اتفاق می افتد ، محلی و جهانی است. برای برخی ، نبردی بین نیروهای الهی و شیطانی در سیاره ما وجود دارد. یا بیگانه ، با هدفی نامشخص. در مرحله دوم ، مبارزه بین خوب و بد در جریان است. برای سوم ، ملتها رقابت می کنند و به یکدیگر ثابت می کنند که قوی تر و باهوش تر است. یا ایالت ها و دولت ها. برای چهارم ، ایده های ایجاد شده توسط روشنفکران در حال مبارزه با یکدیگر هستند: لیبرالیسم ، سوسیالیسم ، کمونیسم ، جهان وطنی ، ناسیونالیسم و غیره. در مورد پنجم ، سرویس های ویژه ، انجمن های مخفی و حتی بیشتر دولت های مخفی جهان برای قدرت و ثروت می جنگند. برای مورد ششم ، هیچ چیزی از این دست در سطح جهان اتفاق نمی افتد: منابع مختلف توسط افراد ، هم در سطح روستاهای محلی و هم در سطح ایالت ها به اشتراک گذاشته می شود. و این نه مقیاس سیاره ای دارد و نه تأثیر زیادی بر آینده ، که خود به خود شکل می گیرد.

طبقه دوم یا مورد جنسیت: چه کسی؟ چی؟ در این طبقه ، ما متوجه می شویم که چه کسی و / یا چه چیزی برای خوشبختی در زندگی ما کم است؟ ایمان به خدا؟ عشق؟ خانواده ها؟ ارتباط جنسی؟ فرزندان؟ منابع مادی؟ شهرت؟ تاثیر بر جهان؟ یکدفعه؟ یا برعکس: صلح و آرامش؟!

طبقه سوم یا حالت dative: برای چه کسی؟ چی؟ در این طبقه ، ما تعیین می کنیم که به چه کسی و به چه چیزی خدمت می کنیم ، یا می خواهیم در زندگی خود خدمت کنیم: شکم شخصی ، منافع شخصی و بلندپروازی ما. به مردم ؛ ایالت ؛ به کل بشریت ؛ ایده خود یا شخص دیگری و غیره

طبقه چهارم یا متهم: چه کسی؟ چی؟ چرا همه چیز در زمان زندگی شما مرتب شده است؟ چه کسی مقصر اتفاقاتی است که در جامعه بشری ، در سیاره ما زمین ، در جهان رخ می دهد؟ قوانین چه کسی در جهان اطراف ما کار می کند: طبیعت ، جامعه ، عقل ، عقل جهانی ، خدا؟ آیا این به شما به عنوان یک فرد ، به عنوان نماینده گروه اجتماعی ، مردم ، تمدن شما مناسب است؟ آیا می توان به نحوی این را تغییر داد و در کدام جهت؟

طبقه پنجم یا مورد ساز: توسط چه کسی؟ چگونه؟ کجا زندگی خواهیم کرد یا چه چیزی در زندگی مان؟ آیا قادر خواهیم بود به شخصیت خود پی ببریم؟ آیا می توانیم به نتایج قابل توجهی برسیم؟ چگونه به این می رسیم؟ توسط چه کسی: با کمک افراد دیگری که ما آنها را تشویق یا رهبری می کنیم یا ما خودمان دنبال کسانی می گردیم که به خودشان اعتماد داریم؟ آیا این کار را داوطلبانه به دستور قلب و / یا ذهن انجام می دهیم یا غیر ارادی؟ چه: چه منابع مادی و چه رویکردهایی برای تجارت ، چه اصول و ابزارهای ذهنی؟ و برای چه کسانی نتایج ما قابل توجه خواهد بود: فقط برای ما. برای عزیزانمان ؛ برای کل جامعه بشری یا بخش محدودی از آن؟

طبقه ششم یا مورد اضافه: درباره چه کسی؟ در مورد چی؟ هنگام انجام اقدامات زندگی خود ، به ویژه آنهایی که بسیار خطرناک هستند ، در مورد چه کسی و چه چیزی فکر می کنیم؟ آیا از مسئولیت خود در قبال خود ، خانواده ، مردم ، تاریخ ، جهان خود و در کل آینده آگاه هستیم؟ در داوری آخر یا قضاوت خودمان در مورد وجدان یا عزت بر خودمان در چه تصویری در مقابل خود ظاهر می شویم؟

به طور خلاصه ، طبقات جهان بینی به این شکل است:

1. شما کی هستید؟ دنیای اطراف شما چگونه کار می کند؟ ماهیت آنچه در آن اتفاق می افتد چیست؟

2. برای خوشبختی به طور خاص در زندگی به چه چیزی نیاز دارید؟

3. چرا به آن نیاز دارید؟ چرا به این دنیا آمدی؟ هدف فعالیت شخصی شما چیست و چرا چنین است؟

4. چرا همه چیز در این دنیا همانطور است که در طول زندگی شما وجود دارد؟ آیا می توان این را تغییر داد؟ اگر چنین است ، کجا؟ کدوم راه؟

5- آنچه را که در ذهن دارید چگونه زنده می کنید؟ و بعد از این چه کسی خواهید ماند یا در این مدت خواهید شد؟

6. در طول زندگی در این مورد در مورد چه کسی و چه چیزی فکر خواهید کرد؟

سقف ساختمان من از جهان س questionsالات کلی در مورد جهان چیست و غیره است.

اگر بخواهم کاملاً با شما صادق باشم ، برای من:

جهان بینی مسئله این نیست که ما چه کسی هستیم ، بلکه این است که در آینده ما در انتظار بشریت چه هستیم و مسئولیت شخصی ما در قبال این امر چیست.

در پاسخ به این دو س mainال اصلی ، یک فرد ناگزیر به خودش و این س ofال که کیست پاسخ می دهد. زیرا اگر بشریت آینده ای انسانی - معقول ، مهربان و هدایت شده به فضا داشته باشد ، ما مردم هستیم. اگر آینده با پوزخند حیوانات به ما لبخند می زند - با خشونت ، مرگ و جنگ هایی که ما را در سیاره خود نگه می دارد ، پس ما حیوان هستیم.

اگر ما مسئول این آینده باشیم ، در این صورت نقش فعالی در تأثیرگذاری بر جهان داریم و ما مردم هستیم. اگر ما به هیچ وجه نتوانیم بر این آینده تأثیر بگذاریم و / یا اصلا به آن اهمیتی ندهیم ، ما گروگانهای منفعل دنیای اطراف خود هستیم و حیوان هستیم.

من معتقدم که جوهر انسان و بشریت با یک کلمه تعریف می شود: تاریخ! زیرا فقط یک فرد دارای سابقه است ، یعنی توانایی تغییر تصویر گذشته و ایجاد آینده ، با تحقق آن تصاویری که آگاهی فردی یا جمعی را به خود جلب کرده است. جایی که آگاهی جمعی یا عمومی ، تصویری از یک ساختمان بلند است ، که در هر دوره ای از وجودش ، بیشترین تقاضا و محبوب ترین را در جامعه داشته است.

بنابراین ، جهان بینی یک فرد ، تاریخ شخصی او و مسئولیت شخصی او در قبال تاریخ است! مسئولیت کسانی که قبلاً قبل از ما زندگی کرده اند و مسئولیت کسانی که بعد از ما خواهند آمد. تاریخ بشر و سابقه مسئولیت شخصی در قبال اقدامات خود هر شخص ، اساس جهان بینی است. برای نگاهی جامع به جهان که در آن شخص از لحظه تولد خود آمده است. و آنچه می تواند در او تغییر دهد ؛ برای چه کسی و به نام چه چیزی ؛ چه خطرات و روشهایی

به همین دلیل است که ما از تجدید نظر در هر تاریخی متاثر می شویم: شخصی ، خانوادگی ، کشور و کل جهان. به هر حال ، در پشت آن ، به عنوان یک قاعده ، دو فرایند موازی پنهان است: از یک سو ، از تجدید نظر در تاریخ است که بازاندیشی در ارزش های خود و جهان بینی خود آغاز می شود. از سوی دیگر ، با تغییر ارزشها و چشم اندازهای خود ، ما به طور گذشته نگر تاریخ را مرور می کنیم تا بتوانیم خود را توجیه کنیم ، و به این واقعیت اشاره کنیم که همیشه اینطور بوده است ، ما فقط آن را نمی دانیم … بنابراین ، هنگامی که من واکنش نشان دادم به شدت با این واقعیت که زندگی یک افسر اطلاعاتی اتحاد جماهیر شوروی احمقانه تلقی می شد. به هر حال ، این آغاز توجیه نامردی خود و تمایل به فرصت طلب بودن است. و برای ترسو و فرصت طلبی کسی ، دیگران همیشه هزینه می کنند … از جمله - در خون.

به طور کلی ، جهان بینی همیشه پرسش ، س questionsال ، س questionsال است. س Questالاتی از خود ، افراد اطراف ، جهان اطراف و البته تاریخ. سionsالاتی که در طول تاریخ بشر توسط نسل های مختلف مردم با دقت به یکدیگر منتقل می شوند.با گذر پی در پی از این طبقات ، پیش از خود توسط افراد دیگر ، پرسش هایی در مورد شکل گیری جهان بینی او ، با استفاده از دانش به دست آمده و نتیجه گیری های خود در عمل ، شخص آن ویژگی های فردی را که شخصیت او را هدایت می کنند ، به همراه عناصر خانه به دست می آورد. از جهان بینی شخصی او برای:

فردیت یک فرد عبارت است از کلیت س questionsالات شخصی او نسبت به خود ، جامعه ، جهان و تاریخ ، مجموع پاسخ های شخصی او.

متأسفانه ، همه مردم میل و شجاعت صعود به تمام طبقات ساختمان جهان بینی را ندارند. شخصی در طبقه اول یا دوم توقف می کند ، کسی در طبقه سوم یا چهارم. کسانی هستند که حتی از طبقه اول نرفته اند. فقط روی پله های ورودی ایستاد و به طبیعت بازگشت ، جایی که هیچ چیز به آنها بستگی ندارد. کسانی هستند که به دلیل شرایط زندگی اجازه ورود به این خانه را ندارند: فقر ، ویژگی های دین و فرهنگ ، عدم وجود سیستم آموزشی در محل زندگی آنها ، فقدان مهارت برای پرسیدن سوالات اساسی و غیره.

در عین حال ، سیستم آموزشی که در توسعه یافته ترین کشورها از طریق مطالعه ادبیات ، تاریخ ، علوم اجتماعی ، اقتصاد و غیره به آن رسیده اند ، دقیقاً با هدف اطمینان از این است که اکثر شهروندان از این فرصت برخوردارند. تا آنجا که ممکن است از این داده ها استفاده کنند. این جهان بینی آنها را شکل خواهد داد. اما ، همانطور که در بالا گفتم ، همه از این فرصت استفاده نمی کنند.

همچنین مشکلی در این واقعیت وجود دارد که هنوز مفهوم اساسی "جهان بینی صحیح" وجود ندارد. زیرا معیارهای "درستی" جهان بینی می تواند بسیار متفاوت باشد. "صحت" برای کسانی که می خواهند افراد را مدیریت کنند با "درستی" کسانی که می خواهند گفتگوی مساوی با دیگران داشته باشند و "درستی" کسانی که عموماً راه یک تنهایی را برای خود انتخاب کردند متفاوت است. و در چارچوب حتی این سه نوع جهان بینی "صحیح" ، بسیاری از انواع فرعی وجود دارد. به عنوان مثال ، کسانی که می خواهند افراد را مدیریت کنند ، می توانند این کار را در جهت منافع شخصی و / یا گروهی خودخواهانه انجام دهند ، یا می توانند برای خود مردم تلاش کنند (هم با درخواست خواسته خود و نه با درخواست).

اما این واقعیت که هیچ معیار واحدی برای "صحت" وجود ندارد ، چندان بد نیست. زیرا به خودی خود جایگزینی ارزیابی اقدامات فردی یک فرد و اقدامات گروهی جامعه در تاریخ ، مبنای روانی ایجاد س askingالات و دریافت پاسخ هایی است که جهان بینی ایجاد می کند و تاریخ بشریت را ارتقا می بخشد. حفظ این جایگزین مهم است. زیرا بشریت با متوقف کردن بحث یا سنگسار کردن افراد مورد بحث و سنگسار کردن آنها ، همیشه به بن بست رفتار مستبدانه حیوانات باز می گردد ، جایی که رهبر همیشه حق با اوست ، زیرا او رهبر است.

من به فرمول بندی سوالات موجود در مقاله باز می گردم. چگونه من به روانشناسی رسیدم ، شما قبلاً درک کرده اید: از طریق تاریخ و تلاش برای درک اینکه چگونه مردم در دوره های مختلف گذشته مردم شدند. من که در ده سالگی به دنبال یافتن پاسخی برای این س awayال بودم ، چهل سال بعد ، تقریباً در پنجاه سالگی ، همچنان به فعالیت روانشناسی ادامه می دهم. اما چه چیزی یک فرد را به یک شخص تبدیل می کند؟ به چه چیزی رسیده ام؟ پاسخ من ساده است:

جهان بینی از انسان یک نفر می سازد! تمایل به درک چگونگی چیدمان جهان اطراف و خود او. و بر اساس این دانش ، بتوانید همه چیز را به سمت بهتر تغییر دهید! برای بهترین ها برای همه ، حداقل برای اکثریت. نماد و نحوه وجود جهان بینی پرسش است! چه کسی ، چه ، کجا ، چه زمانی ، چرا ، چرا و چرا. تنها با پرسیدن مرتب این س questionsالات و دریافت پاسخ به آنهاست که ما با حیوانات تفاوت داریم. کسانی که حتی عمر طولانی دارند و با دنیای اطراف خود سازگار هستند ، هنوز نفهمیده اند چه کسانی هستند ، کجا زندگی می کنند و چرا.

علاوه بر این ، همه چیز حتی ساده تر است. تنها دوجین س basicال اساسی ایدئولوژیکی وجود دارد. برای هر کدام تنها چند گزینه پاسخ وجود دارد. مخلوط شدن با یکدیگر در ترکیب های مختلف ، این امر صدها گزینه جهان بینی را ارائه می دهد. اما از نظر تئوری اینطور است.در عمل ، افراد در حدود ده نوع جهان بینی قرار می گیرند ، از قهرمانان و عوام گرفته تا فرصت طلبان و عملاً حیوانات به شکل انسان. آنها خود را در هر مرحله از زندگی گروه بندی می کنند و این فرصت را دارند که گروه ایدئولوژیکی خود را تغییر دهند. با پرسش ، پاسخ و عمل تغییر دهید. به قول معروف "این پیشنهاد در تمام طول عمر معتبر است." ما از تاریخ می دانیم که حتی نادرترین بد اخلاق ها گاهی اوقات زندگی خود را به شدت تغییر می دهند و سعی می کنند به نحوی دردی را که سالها بر او تحمل کرده بودند جبران کنند. این نقطه قوت جهان بینی انسان است: به هر حال ، در دنیای حیوانات ، خرس هرگز بشکه عسل به سرقت رفته را به روستایی باز نمی گرداند و گرگ ها گوسفندی را که گوسفندی که توسط یک آنتلوپ آورده شده خورده است ، به چوپان جبران نمی کنند.

این س questionsالات اساسی جهان بینی و پاسخ های اساسی به آنها این است. من آنها را برای شما به همان شیوه ای که در جوانی برای خودم انجام دادم ، مطابق با موارد-طبقه بندی می کنم.

پرسش هایی برای توسعه جهان بینی:

1. جهان ما چگونه به وجود آمده است؟

  • الف) توسط خدا ایجاد شده است.
  • ب. توسط برخی از پیشگامان هوشمند از جهان گذشته ایجاد شده است.
  • س. نوسانات ذرات کیهانی رخ داده است و باعث ایجاد انفجار بزرگ شده است. هنوز جزئیات آن مشخص نیست ، اما بشر قطعاً به آن پی خواهد برد.
  • د) امکان بررسی این موضوع وجود دارد ، اما چرا ؟؟؟ علوم بهتر است کارهای معمولی تری انجام دهند.
  • د) ناشناخته است.
  • ه. برای من اصلا جالب نیست.

2. آینده جهان ما چیست؟

  • الف- توسط خدا آفریده شده است ، او اولین ، تنها ، برای همیشه است.
  • ب. با موفقیت در ایجاد جهان ما ، پیشینیان بیگانه می توانند آن را نابود کنند. بنابراین ، هیچ چیز روشن نیست.
  • س. هنوز معلوم نیست که جهان ما برای همیشه است یا اینکه در زمان محدود است. با این حال ، با حل اسرار ساختار خود ، بشریت قادر خواهد بود صاحب آن شود ، برای همیشه وجود داشته باشد. در این مورد ، هر کاری که مردم روی کره زمین انجام می دهند ، جهان را می شناسند و بر آن تأثیر می گذارند ، دارای معنا و چشم انداز است.
  • D. جهان ما چرخه ای است و فقط یکی دیگر از زنجیره های بی پایان تولدها و فروپاشی های آن است.
  • ه - صرف نظر از اینکه جهان هستی چرخه ای است یا نه ، این اولین یا برای همیشه است ، ما هرگز پاسخ دقیقی به این س getال نخواهیم گرفت.
  • ه. برای من اصلا جالب نیست.

3. چگونه حیات در سیاره ما زمین شکل گرفت؟

  • A. ایجاد شده توسط خدا.
  • ب) ایجاد شده توسط هوش بیگانه.
  • ج) زندگی در جهان عادی است. به طور طبیعی در زمین بوجود آمد. مطمئناً در برخی از اشکال ، هنوز هم در بسیاری از نقاط جهان وجود دارد. اما مهمتر از همه ، خود مردم ، روزی قادر خواهند بود اشکال جدیدی از زندگی را طراحی کنند.
  • D. زندگی بر روی سیاره زمین به خودی خود به وجود آمده است ، اما این یک معجزه است و منحصر به جهان است.
  • E. پاسخ این س neverال هرگز یافت نمی شود.
  • ه. برای من اصلا جالب نیست.

4- انسان باهوش چگونه به وجود آمد؟

  • A. ایجاد شده توسط خدا.
  • ب) ایجاد شده توسط هوش بیگانه.
  • ج) انسان نتیجه تکامل است ، تحقق آن امکاناتی که در زندگی و فعالیت عصبی بالاتر ذاتی است. هوش انسانی تکامل منطقی آن تمایلات به سوی عارضه است که مشخصه زندگی است که نمی خواهد بمیرد. اگر شخصی ظاهر نمی شد ، دیر یا زود ، به هر حال انواع دیگری از موجودات هوشمند ظهور می کردند.
  • D. ذهن انسان پدیده ای منحصر به فرد در مقیاس جهان است. ما در این جهان بی پایان تنها هستیم. تکرار این امر غیرممکن است.
  • ه - دلیل قابل تشخیص نیست.
  • ه. برای من اصلا جالب نیست.

5. آیا شخص روح دارد و آن چیست؟

  • A. روح وجود دارد! این یک معجزه الهی است که حتی پس از مرگ فیزیکی بدن نیز ادامه دارد.
  • ب) روح وجود ندارد ، اما هوش کیهانی (بیگانگان) آگاهی افراد درگذشته را در یک آنالوگ مخصوص "ابر" دیجیتالی حفظ می کند تا از آن برای چیزی استفاده کند. به عنوان مثال ، در اجسام دیگر سیارات و غیره.
  • ج- روح توانایی آگاهی یک فرد باهوش است که فراتر از خدمت به منافع بدن فراتر رفته و چیزی را خلق کند که در جهان مادی نیست. آگاهی هنوز فانی است ، اما تصاویری که به واسطه فرهنگ ایجاد شده است می تواند جاودانه باشد.آگاهی در آینده دیجیتالی می شود و سپس می توان در مورد جاودانگی جسمانی روح صحبت کرد.
  • D. روح - توانایی الهی برای آگاهی از خود در جهان ، که به لطف کارما و سامسارا از یک موجود زنده به موجود دیگر منتقل می شود.
  • د) همه موجودات زنده روح دارند. آنچه هست هرگز معلوم نخواهد شد.
  • ه. برای من اصلا جالب نیست.

6. وظیفه جامعه بشری چیست؟

  • الف - به طور جمعی به خدا خدمت کنید.
  • ب. انجام ماموریت هایی که بیگانگان ما را برای آن اختراع کردند.
  • ج) در ابتدا ، جامعه بشری عملکردی مشابه گله گله حیوانات داشت: صرفاً برای افزایش عمر افراد و کمک به بقای جمعی. با این حال ، به لطف عقل ، مردم خود می توانند هرگونه کارکردهای جامعه را اختراع و اجرا کنند: برای اطمینان از پیشرفت اقتصادی-اجتماعی. ایجاد شرایط برای تحقق پتانسیل مثبت هر شخص. جهان را عادلانه تر کنید و غیره
  • د) جامعه انسانی ابزاری برای مدیریت افراد در جهت منافع تک تک شهروندان یا کل گروه های اجتماعی است. این علایق خود می توانند بسیار متفاوت باشند.
  • E. جامعه فقط یک گله است ، جایی که هر کس برای خودش است.
  • ه. برای من اصلا جالب نیست.

7. منبع (علت) تغییرات در تاریخ بشریت چیست.

  • الف. برنامه خدا.
  • ب. برنامه های هوش بیگانه.
  • ج- فعالیت افراد برای شناخت و دگرگونی جهان. مجموعه ای پیچیده از شرایط عینی و ذهنی ، برنامه ریزی و خودانگیختگی. در طول تاریخ ، بشریت به طور دقیق تر پیش بینی ، برنامه ریزی و هدایت توسعه خود را می آموزد.
  • د) تغییرات در جامعه بشری آشفته و غیرقابل پیش بینی است. و هیچ کاری نمی توان در مورد آن انجام داد.
  • ه) علت تغییر ، رذایل انسان است: تنبلی ، جاه طلبی ، بطالت ، حرص و غیره.
  • ه. برای من اصلا جالب نیست.

8. آیا تاریخ بشر پیشرفت می کند یا بهبود می یابد؟

  • الف) بشریت در حال عقب نشینی آشکار است ، زیرا قوانین خدا را زیر پا می گذارد و از استانداردهای ساده اولیه بیشتر و بیشتر دور می شود.
  • ب) به لطف کنترل بیگانگان ، پیشرفت هایی در حال انجام است.
  • ج) به لطف عقلانیت یک فرد ، توسعه به طور کلی به صورت خطی به سمت بالا در جهت پیشرفت از ساده تر به پیچیده تر هدایت می شود. با این حال ، با توجه به این واقعیت که در
  • انسان با ذهن و مدلهای رفتاری حیوانات دست و پنجه نرم می کند و دوره های رکود و حتی پسروی ممکن است.
  • د) با افزایش بی رحمانه و بدبینانه مردم ، واپس گرایی واضحی وجود دارد.
  • د) همه چیز بسیار نسبی است: پیشرفت در یکی ، پسروی در دیگری.
  • ه. برای من اصلا جالب نیست.

9. اصل آنچه امروز در جهان اتفاق می افتد چیست؟

  • الف - نبردی بین نیروهای الهی و شیطان وجود دارد.
  • ب) مردم دست نشانده تمدن های بیگانه متضاد هستند.
  • ج) اومانیسم انسانی و خودخواهی حیوانات برای تصاحب منابع سیاره و فضا می جنگند. برخی از مردم تلاش می کنند تا بشریت را در سطح امنیت ، جاودانگی و قدرت مطلق به منظور منافع همگان ، و دیگران - به نفع خود و گروه باریک خویشاوندان و نوع خود توسعه دهند. مبارزه همه چیز را در بر می گیرد و در سطح ایده ها ، دولتها ، دولتها ، جوامع مخفی و غیره ادامه دارد.
  • D. بین مردم مختلف رقابت وجود دارد: نخبگان آنها ، ساختارهای دولتی ، خدمات ویژه و غیره.
  • ه. سیاست و اقتصاد جهانی نزاع افرادی است که بر اساس طرح "انسان برای انسان گرگ است و همه چیز علیه همه است" همه چیزهایی را که می توانند به خود اختصاص دهند ، به اشتراک می گذارند.
  • ه. برای من اصلا جالب نیست.

10. چه چیزی زندگی نامه فردی یک فرد را تعیین می کند؟

  • الف. از سرنوشتی که خداوند از پیش تعیین کرده است.
  • ب. از سرنوشت ، که توسط بیگانگان برنامه ریزی شده است.
  • ج - از تعداد زیادی عوامل عینی و ذهنی ، اما اراده خود شخص و تصمیماتی که می گیرد از اهمیت تعیین کننده برخوردار است.
  • د. از عوامل ژنتیکی وراثت.
  • E. از کارما ، ستاره ها ، اعداد ، خط دست و سایر عوامل بیرونی. (طالع بینی ، کف بینی ، فال).
  • ه. از احتمال اعلیحضرت.

11. معنای زندگی انسان چیست؟

  • الف - اطاعت از فرمان خدا.
  • ب. برای انجام مأموریتی که توسط بیگانگان به او محول شده است.
  • که در.در ابتدا ، از نظر بیولوژیکی ، شخص هیچ معنایی از زندگی نداشت ، مگر بقای بیولوژیکی. با این حال ، به لطف عقل ، شخص توانست به هر معنای زندگی برای خود برسد. معنای زندگی تعیین اهداف و دستیابی به آنهاست.
  • د. به تاریخ بروید.
  • D. خوش بگذره.
  • F. کارمای خود را برای زندگی بعدی بهبود بخشید.

12. معنای وجود انسان چیست؟

  • الف - اطاعت از فرمان خدا.
  • ب. تکمیل شود
  • ج- به طوری که با تلاش جمعی مردم برای رسیدن به چنین سطحی از پیشرفت ، هنگامی که مردم جاودانه می شوند و جهان را برای خود فتح می کنند.
  • د) هیچ انسانیت مشترکی وجود ندارد ، دولتها و ملتهای جداگانه ای وجود دارد که ممکن است مفاهیم و اهداف آنها اساساً با یکدیگر متفاوت باشد.
  • ه) انسانیت تنها یک معنی دارد - زندگی خوب و تفریح.
  • ه. برای من اصلا جالب نیست.

13. شخص برای خوشبختی (به خصوص برای شما) به چه چیزی نیاز دارد؟

  • الف - این علم که در زندگی پس از مرگ به بهشت خواهید رفت.
  • ب) این اطمینان که به لطف برخی فناوری ها ، در آینده دوباره زنده خواهید شد.
  • ج- طوری زندگی کنید که به لطف شما جهان بهتر شود: توسعه یافته تر ، مهربان ، تغذیه مناسب ، ایمن و غیره.
  • د- برای به حداکثر رساندن پتانسیل خلاقیت خود ، پس از دستیابی به اهداف شخصی خود ، به رسمیت شناخته شدن عمومی.
  • E. استاد جهان شوید: در لوکس شنا کنید ، به دیگران فرمان دهید ، تمام هوس های خود را برآورده کنید و غیره.
  • ه) فقط برای این که در صلح و رفاه زندگی کنید و به شما دست نزنند.

14- شخص چه چیزی را باید پشت سر بگذارد؟

  • الف- شهرت به عنوان یک ممن خوب.
  • ب) هیچ پاسخی وجود ندارد ، زیرا ما هدف بیگانگان را که ما را خلق کرده اند نمی دانیم.
  • ب. برای بهبود جامعه ، آن را توسعه یافته و مهربان تر کنید.
  • د) هیچ چیز نباید تغییر کند ، آنها فقط باید قرن ها مرا به خاطر داشته باشند.
  • د) من اهمیتی نمی دهم که بعد از من چه اتفاقی می افتد ، فقط برای این که خودم راحت زندگی کنم و برای اقوامم تأمین کنم.
  • ه) اگر فرزندان و نوه های من بعد از من بمانند ، خوب خواهد بود.

15. چرا شخص به اصول اخلاقی نیاز دارد؟

  • الف - پیروی از دستورات کتاب مقدس (یا سایر).
  • ب. برای اینکه از ماموریتی که بیگانگان به ما داده اند منحرف نشویم.
  • ج- متفاوت بودن با حیوانات ، هماهنگ کردن اقدامات میلیون ها نفر و اطمینان از پیشرفت جامعه.
  • د) برای کاهش تعداد خطرات و درگیری های خود در زندگی ، قوانین را زیر پا نگذارید و تحت تعقیب قرار نگیرید.
  • ه - مورد سوء استفاده افراد دیگر بدون اصول قرار گیرد. بنابراین ، بهتر است آنها را نداشته باشید.
  • ه. برای آموزش بهتر کودکان.

16. برای دستیابی به هدفی که برای شما معنی دار است ، برای انجام چه کاری حاضر هستید؟

  • الف) فقط باید طبق مقررات ایمان زندگی کرد و به هدف رسید.
  • ب- شما باید بر اساس شرایط عمل کنید.
  • س. به خاطر دیگران می توانم هر کاری را برای خودم انجام دهم - عوامل متوقف کننده زیادی وجود دارد.
  • D. اگر هیچ کس چیزی یاد نگیرد و مسئولیتی وجود نداشته باشد ، می توانید هرطور که می خواهید انجام دهید و من برای این آماده هستم.
  • من هیچ محدودیتی ندارم ، به خاطر یک هدف ، من آماده هر کاری هستم.
  • ه) در حالت آرام ، من برای اقدامات رادیکال آماده نیستم ، اما در گرمای احساسات ، خودم نمی دانم برای چه چیزی آماده هستم.

17. چه کسی باید برای یک فرد ایده آل باشد - استانداردی برای تقلید.

  • الف) خدا ، مسیحا و مقدسین او.
  • ب. هوش کیهانی.
  • ج) افرادی که با تلاش خود جهان را بهبود بخشیدند ، به پیشرفت و اومانیسم جامعه کمک کردند.
  • د) افراد ثروتمند و مشهور ، صرف نظر از اخلاق رفتارشان.
  • ه) افرادی که آنطور که می خواهند زندگی می کنند: از زندگی لذت می برند و فشار نمی آورند.
  • F. اکثر والدین ، بستگان ، دوستان موفق.

18. افرادی که به خاطر دیگران مردند ، چه کسانی هستند؟

  • الف - شهدا اگر طبق دستورات کتاب مقدس (یا سایر دستورات) عمل می کردند.
  • ب. عروسک های بیگانگان که صادقانه نقش خود را بازی کردند.
  • ج - قهرمانانی که جهان را به مکان بهتری تبدیل می کنند.
  • د) افرادی که گروگان این وضعیت شدند و حق انتخابی نداشتند.
  • D. احمق های ساده لوح که توسط شخصی برای اهداف خود مورد استفاده قرار گرفته اند.
  • F. شهدا تجلیل می شوند.

19. آیا خود شما می توانید مرگ را به خاطر دیگران یا ایده ای بپذیرید؟

  • A. من می توانم ، به خاطر ایمان.
  • ب. اگر تضمین شود که در آینده زنده خواهم شد ، می توانم.
  • که در.این بسیار ترسناک است ، اما به خاطر عزیزان ، کشور ، اصول و ایده شما ، این امر کاملاً ممکن است.
  • D. من می توانم در زمان شکست عاطفی ، اما نه.
  • ه) من هرگز این کار را نمی کنم ، زیرا زندگی من بی ارزش است.
  • و- فکر کردن درباره آن خارج از شرایط خاص دشوار است.

20- چرا خانواده ایجاد شده و وجود دارد؟

  • الف - مطابق عهد و پیمانهای خدا.
  • ب- برای اطمینان از تولید مثل جمعیت انسانی.
  • ج- داشتن شریکی قابل اعتماد در زندگی برای رسیدن به اهداف مشترک و بچه دار شدن.
  • D. برای مراقبت از کسی ، و کسی از ما مراقبت کرد.
  • E. برای اینکه کسی به ما آرامش و رابطه جنسی بدهد.
  • E. به طوری که به تنهایی ترسناک نباشد.

21. هنگام مرگ به چه چیزی افتخار خواهید کرد؟

  • الف - با تحقق احکام الهی و معرفت خدا.
  • ب. این واقعیت که من در تصویر یک شخص زندگی کرده ام.
  • س. این واقعیت که زندگی من نه تنها تعداد معینی از لحظات خوشایند (و خانواده ام) را برایم به ارمغان آورد ، بلکه به نفع کل جامعه بشری بود.
  • ت) اینکه من توانستم در جامعه احترام قائل شوم ، به فردی مشهور تبدیل شوم.
  • ت. اینکه تجمل و لذت زیادی در زندگی وجود داشت.
  • F. وقتی می میرید ، هیچ فرقی نمی کند که چگونه زندگی کرده اید.

این فقط یک لیست تقریبی از س questionsالات ایدئولوژیکی است که مهم است که به صورت دوره ای از خود بپرسید تا:

  • - برای اینکه بدانید کی هستید ، تصور خود را از خودتان روشن کنید.
  • - خودتان را همانطور که می خواهید باشید ؛ برای این کار یک نقطه مرجع داشته باشید ، که به وسیله آن می توانید زندگی خود و خود را تنظیم کنید.
  • - درک اینکه دیگران چگونه می توانند شما را ارزیابی کنند ؛
  • - برای درک بهتر اینکه دلایل مشکلات شما در زندگی چه می تواند باشد.
  • - بهتر است با افرادی تصمیم بگیرید که با آنها ارتباط برقرار کنید و بهتر است ارتباط برقرار نکنید.
  • - پنهان کردن یا بیرون کشیدن چیزی از ویژگی های شخصی آنها ؛
  • - در پایان روزهای خود غمگین نباشید که عمر خود را تلف کرده اید.

صدها سوال از این قبیل وجود دارد که می توانید از خود بپرسید. و دقیقاً به دلیل تفاوت در پاسخ به س questionsالات مختلف جهان بینی است که افراد در انواع مختلف جهان بینی گروه بندی می شوند. به طور متعارف ، موارد زیر را مشخص می کنم.

  • 1. قهرمان تنها ؛
  • 2. قهرمان - سخنگوی منافع تیم ، گروه ، جامعه.
  • 3. تنهای خودخواه ؛
  • 4. خودخواه - سخنگوی منافع گروه ، گروه ، جامعه.
  • 5. یک فرد معمولی که برای تبدیل شدن به یک قهرمان تنها تلاش می کند.
  • 6. یک مزیت معمولی ، تلاش برای قهرمان شدن - بیان منافع گروه.
  • 7. فقط یک مرد در خیابان.
  • 8. همه بجز تلاش برای تبدیل شدن به خودخواهی تنها ؛
  • 9. یک فرد معمولی که برای تبدیل شدن به یک خودخواه تلاش می کند - بیان منافع گروه.
  • 10. شخصی که هنوز خود را نیافته است ، اما در حال جستجو است.
  • 11. شخصی که به دلیل ویژگی های دوران کودکی ، به طور کلی به عنوان یک فرد به سادگی توسعه نیافته است. (او هنوز فرصت پیدا کردن خود را دارد)
  • 12. شخصی که آگاهانه غیر اخلاقی زندگی می کند ، مانند یک حیوان رفتار می کند. (شانس انسان شدن وجود دارد).
  • 13. انسان ، نه از این دنیا. (مجموعه ای از رفتارهای بسیار متنوع).

من این گونه ها را عمیقا تجزیه و تحلیل نمی کنم ، زیرا مقاله در حال حاضر طولانی است.

من اکیداً به شما توصیه می کنم که با تجزیه و تحلیل خود از نتایج این "آزمون" که خود را به یکی از انواع جهان بینی ارجاع می دهید ، به طور مداوم در مورد سوالات و گزینه های پیشنهادی خود رفتار کنید. این می تواند برای شما و زندگی شما مفید باشد! برای شما آرزوی موفقیت در آن دارم! شما یکی دارید!

توصیه شده: