درد روانی

تصویری: درد روانی

تصویری: درد روانی
تصویری: درد روانی (خودشناسی) 2024, ممکن است
درد روانی
درد روانی
Anonim

هنگامی که چیزی در بدن ما درد می کند ، ما بلافاصله به پزشکان می رویم ، داروها را مصرف می کنیم ، ماساژ می دهیم ، به طور کلی همه چیز را برای جلوگیری از درد انجام می دهیم.

من می خواهم همین کار را با درد روانی انجام دهم. در اسرع وقت از شر آن خلاص شوید ، کاری کنید که کار راحت تر شود.

اما به دلایلی آنجا وجود دارد؟ یک فرد به درد جسمانی نیاز دارد تا بفهمد آیا همه اندام ها ، بدن او خوب است ، ما را از مرگ نجات می دهد. این عبارت را به خاطر بسپارید ، اگر چیزی به شما صدمه زد ، پس شما هنوز زنده هستید؟!

چرا به درد روانی نیاز داریم؟!

1. درد به عنوان واکنشی نسبت به از دست دادن ارزش یا چیزی با ارزش است. اگر چیزی ارزشمند دارید و آن را از دست می دهید ، به احتمال زیاد درد را تجربه خواهید کرد. بر این اساس ، درد یک نشانگر ارزش است. شدت درد سطح ارزش را تعیین می کند.

2. درد به عنوان واکنشی به از دست دادن وابستگی. بیشتر اوقات ، هنگام از دست دادن رابطه ، درد روانی را تجربه می کنیم. این امر به ویژه در غم و اندوه هنگام مرگ یکی از عزیزان خود را نشان می دهد. درد فوق العاده قوی است ، زیرا نه تنها یک فرد از زندگی ناپدید می شود ، بلکه مجموعه کاملی از زمینه از بین می رود (هدایت زندگی ، گذراندن اوقات فراغت ، حمایت مادی از زندگی ، مراقبت از کودکان ، حمایت ، و غیره). از دست دادن چنین زمینه ای در صورت قطع روابط ، طلاق امکان پذیر است. به همین دلیل است که در این شرایط ، شخص غم واقعی را تجربه می کند.

3. درد همیشه با نقض مرزهای تماس همراه است. از طریق نفوذ یا از طریق جدایی. به عنوان مثال ، شما روی ناخن قدم گذاشتید ، پوست شما سوراخ شد - مرز بدن. نوعی تهاجم صورت گرفته است که تمامیت مرزهای شما را نقض می کند. چنین دردی با وضعیت خشونت همراه است. با تهدید به خشونت ، نشانگر خشم است ، اگر مرز قبلاً نقض شده باشد ، درد بوجود می آید. به عنوان مثال ، وقتی از هم جدا می شوید ، در یک رابطه نزدیک ، جایی که دو نفر "با یکدیگر رشد کرده اند" ، گویی یک پوست برای دو نفر ، وقتی یکی می رود ، قسمتی از شما جدا می شود - احساس درد ایجاد می شود. افراد با سرکوب احساسات و نیازهای شخصی در روابط ، از طریق ناپدید شدن جدایی هر یک از آنها پوست می شوند. هرچه سکوت در رابطه بیشتر باشد ، افراد بیشتر به هم می پیوندند ، مرزها ناپدید می شوند. این در یک رابطه وابسته اتفاق می افتد. قطع چنین رابطه ای باعث درد جهنمی و غیرقابل تحملی می شود. این امر همچنین با این واقعیت که بسیاری از احساسات پنهان با هم مخلوط می شوند (عصبانیت ، کینه ، گناه ، شرم) مخلوط می شود. با صمیمیت ، درد به دلیل باز بودن در رابطه آسان تر و سریعتر تجربه می شود.

4. درد به عنوان واکنشی به حفظ چیزی غیر از درد است. اگر فردی نتواند لطافت ، قدردانی و غیره را کنار بگذارد ، درد بوجود می آید. در وابستگی به هم ، وقتی برخورد با شکرگزاری غیرممکن است ، تجربه آن ، آنها درد را تجربه می کنند. به نظر می رسد او غیر منطقی است ، اما وجود دارد ، به نظر می رسد رابطه عادی است ، اما درد می کند. در این مورد از خود بپرسید ، چه چیزی را نگه می دارید؟!

با وجود اهمیت این مجموعه احساسات ، اغلب می خواهید هیچ درد روحی وجود نداشته باشد.

ولی! اگر از تجربه آن امتناع کنید ، فرآیندهای آسیب شناختی خطرناک رخ می دهد. در درد سرزندگی زیادی وجود دارد. به یاد داشته باشید ، وقتی درد دارید ، متوجه هیچ چیز دیگری نمی شوید ، همه چیز دیگر در پس زمینه است. اگر از درد روحی خلاص شوید ، انسداد سرزندگی رخ می دهد ، همه موجودات زنده می میرند. این ضربه جهانی به حساسیت است. این می تواند منجر به شخصی سازی ، غیر واقعی شدن شود. فرد به یک فرد آسیب زا تبدیل می شود. دیگر چیزی احساس نمی کند. آسیب دیدگان نسبت به پرخاشگری ، لطافت ، قدردانی و غیره حساس نیستند.

اگر نتوانیم درد خود را تجربه کنیم ، تحمل درد دیگران ، به ویژه یک دوست عزیز ، برای ما فوق العاده دشوار است. اما وقتی در لحظه غم و اندوه به شخصی می گوییم - "همه چیز خوب خواهد بود" ، "هیچ چیز وحشتناک نیست" ، "همه چیز بهتر است" ، "ناامید نشوید" - ما همچنین از ارزش خود چشم پوشی می کنیم ، به خاطر کدام درد و دور زدن این مقدار فقط با ضربه حاد ممکن است ، که ، همانطور که قبلاً می دانیم ، همه چیز را پوشش می دهد.

هیچ راهی جز حرکت در جهت درد وجود ندارد.

در فرهنگ ما ، دو بردار آدرس وجود دارد:

1) درد در خارج انجام نمی شود ، در درون شما باقی می ماند. "درد غیرقابل تحمل" چیزی است که نمی توان انجام داد. چنین روندی می تواند منجر به رنج شود. تجربه و رنج چیزهای متفاوتی است. رنج ابدی است. و سپس ، البته ، شما فقط می خواهید همه چیز را سرکوب کنید. البته می توانید درد بیرون را تا حدی تحمل کنید ، به اصطلاح ترشحات منتشر. به عنوان مثال ، کار بسیار سخت ، کار سخت در ورزش ، اشتغال مداوم ، مشروبات الکلی و غیره. این کار را برای مدتی آسان می کند. اما از آنجا که میزان درد برطرف نمی شود ، تنش برای مدتی کاهش می یابد و سپس با همان نیرو برمی گردد. این گنگ است. علاوه بر این ، در شرایط درد حاد ، اثربخشی فعالیت کاهش می یابد.

2) تجربه اگر کسی در نزدیکی شما باشد که بتواند درد شما را بشنود و به آن پاسخ دهد ، ممکن است درد را تجربه کنید. نه برای شنیدن درد ، بلکه برای شنیدن خود درد. معمولاً مردم در مورد درد صحبت می کنند ، اما نه به طور مستقیم ، نه شخصاً با دیگری. اگر شخصی برای دیگری گریه می کند ، این تجربه ممکن است ، اگر برای خودش به چیزی منجر نمی شود ، او هنوز تنها می ماند. این می تواند درد را حتی شدیدتر کند.

به یاد داشته باشید ، اگر درد را تحمل کنید ، سمی می شود. هنگامی که در تماس قرار می گیرد ، درد با گذشت زمان سبک می شود ، غم ، قدردانی ، حساسیت ظاهر می شود.

نکته اصلی توجه و ادامه زندگی است.

توصیه شده: