در واقع عشق به خود چیست؟

فهرست مطالب:

تصویری: در واقع عشق به خود چیست؟

تصویری: در واقع عشق به خود چیست؟
تصویری: عشق به خود چیست؟ 2024, ممکن است
در واقع عشق به خود چیست؟
در واقع عشق به خود چیست؟
Anonim

موضوع عشق به خود در بسیاری از گمانه زنی ها و کلیشه ها پوشانده شده است. از این تصور که دوست داشتن خود در اصل خودخواهانه و غیرقابل قبول است ، تا این تصور که عشق به خود در این تمایل بیان می شود که هیچ چیزی را از خود دریغ نکنید ، و هر هوس خود را برآورده کنید. همانطور که در آن آگهی بود: "بالاخره من لیاقت آن را دارم!" من پیشنهاد می کنم نگاهی دقیق تر به آنچه در پشت این اصطلاح نهفته است بیندازید.

به طور خلاصه ، دوست داشتن خود یعنی ارتباط با خود. علاقه به یادگیری آنچه هستم و آنچه نیستم. چنین علاقه ای ، گویی با شخص فوق العاده ای ملاقات کردیم که می خواستیم تمام زندگی مان با او باشیم. خود را از روی عشق ، از روی احترام ، از روی پذیرش مطالعه کنید ، اطلاعات خود را ذره ذره جمع آوری کنید.

ما نه بدن ما هستیم ، نه عادت هایمان ، نه باورهایمان ، نه ترس هایمان ، نه موفقیت ها و دستاوردهایمان. ما نیازی نداریم به کسی ثابت کنیم که حق داریم خودمان باشیم ، نیازی نیست انتظارات دیگران را برآورده کنیم. و ما می توانیم از همه اینها خودداری کنیم. اگر خودمان را بشناسیم. برای این کار باید زمان و توجه خود را به خود اختصاص دهید. آنچه توجه ما به آن معطوف است در حال توسعه است.

ما باید یاد بگیریم که خودمان را در این مرحله از زندگی بپذیریم و همیشه برای توسعه تلاش کنیم. مشاهدات من نشان می دهد که تغییر کاستی های شما ، واقعی یا تخیلی ، با کار کردن به طور خاص بسیار دشوار است. از این گذشته ، آنچه ما به آن توجه می کنیم همان چیزی است که توسعه می یابد. اگر بخواهیم نقص ها را از بین ببریم - روی آنها تمرکز می کنیم - و نتیجه معکوس می گیریم. اما اگر آنچه را که در حال حاضر است ، در خود بپذیرید و توجه خود را به توسعه معطوف کنید ، تمام پوسته اضافی در نهایت بدون تلاش خاصی در این زمینه به عنوان غیر ضروری از بین می رود. صرف تلاش برای توسعه و اقدامات در این جهت ، آنچه را که مانع پیشرفت می شود جایگزین می کند. وقتی الگوهای جدید رفتاری و باورهای جدید ایجاد شود ، الگوهای قدیمی که کار نمی کنند از بین می روند.

عشق ورزیدن به خود نشانه یک فرد بالغ است. و اگر با این احساس در تماس باشیم ، مطمئناً می فهمیم - بله ، این واقعی است! و سپس ترس از برآورده نشدن انتظارات دیگران از بین می رود. به هر حال ، درک دردناک ما از انتقاد به این واقعیت مربوط می شود که ما آنچه را که در مورد خود می دانستیم در دهان دیگری می شنویم ، اما آنچه را که از خود شرمنده بودیم ، تشخیص نمی دهیم. اگر از سخنان دیگری آزرده خاطر شده ایم ، روی برخی از ذرت بیمار ، که قبلاً وجود دارد ، کلیک کرده ایم.

و اگر خودمان را نپذیریم ، سعی می کنیم به منظور جلب رضایت و مطابقت با آرمان های مختلف ، ایفای نقش کنیم و دائماً آن بخشهایی از خود را که توسط این آرمان ها محکوم شده اند ، رد کنیم.

به نظر می رسد که کشف چیزهای مختلف در خود - خوشایند و نه چندان ، نحوه شناختن خود و اجازه دادن به خود - این عشق به خود است. و ، در عین حال ، این یک رشد شخصی بسیار مهم است.

به طور کلی ، معیارهای نسبتاً قابل تشخیصی وجود دارد که براساس آنها می توانید متوجه شوید که شخص واقعاً خود را دوست دارد. در مورد آنها در زیر.

او چه جور آدمی است که خودش را دوست دارد؟

فردی که با خود در تماس است با خود صادق است. او به نیازها ، خواسته ها ، مرزها و احساسات خود احترام می گذارد. او خود را نمی شکند و از ارزش های خود تجاوز نمی کند تا برای کسی خوب باشد. اما او می تواند مذاکره کرده و بازخورد بدهد و بگوید چگونه می توان با او برخورد کرد و چه چیزی قابل قبول نیست. این شخص می داند چگونه مرزهای خود را تعیین کند و به مرزهای دیگران احترام می گذارد. او ممکن است از آنچه برای او غیرقابل قبول است خودداری کند ، حتی اگر دیگری آن را دوست نداشته باشد. زیرا می داند که سکوت فقط اوضاع را تشدید می کند و به تدریج به بیگانگی می انجامد.

فردی که خود را دوست دارد اعتماد می کند و به احساسات او گوش می دهد ، زیرا آنها به منظور آگاهی از اطلاعات مهم در مورد فرآیندهای در جهان یا درون ما ایجاد شده اند. او احساسات خود را به داخل فشار نمی دهد ، بلکه به آنها گوش می دهد و به آنها اجازه می دهد خود را نشان دهند - از نظر محیطی. او این احساسات را در خودش می پذیرد. حتی اگر این احساسات مانند کینه ، عصبانیت یا حسادت باشد.دقیقاً به این دلیل که به احساسات خود احترام می گذارد ، می تواند احساسات دیگری را بدون محکومیت درک کرده و بپذیرد ، می تواند همدردی و حمایت کند.

برای کسی که خود را می شناسد غیرممکن است که آنچه را که نیاز ندارد بفروشد - او توسط دستکاری ها و ترفندهای بازاریابی هدایت نمی شود ، فقط احساس می کند که این مال من نیست.

به همین دلیل ، دستکاری برای او دشوار است ، فشار آوردن بر او دشوار است. او در روابط ظالمانه باقی نمی ماند و از نزدیک با افراد سمی تعامل می کند. او اجازه نمی دهد دیگران به خودش صدمه بزنند. اول ، از طریق تعیین مرزها ، و اگر این کمکی نمی کند ، از طریق خروج از روابط مخرب.

همچنین ، او به دیگران اجازه نمی دهد با خود بی احترامی کنند: نادیده بگیرند ، تحقیر کنند ، برچسب بزنند ، انتقادات تند را انجام دهند ، گناه را سلب کنند ، دست انداز بزنند ، وعده ها را زیر پا بگذارند ، ارزیابی ها و توصیه های ناخواسته را بدهند ، یا احساسات خود را بی ارزش جلوه دهند.

چنین فردی ارزش های خود را می داند یا "با قلب خود احساس می کند" و هنگام تصمیم گیری از آنها پیروی می کند. بنابراین ، او زندگی شخصی خود را انجام می دهد ، انتخاب های خود را انجام می دهد و مسیر ضرب و شتم را دنبال نمی کند ، زیرا "همه اطراف این کار را می کنند" یا "به من گفته شد ، و من رفتم". و انتخاب های او معمولاً منطقی است ، اگرچه گاهی اوقات فقط به شهود خود اعتماد می کند.

شخصی که خود را دوست دارد برای خود وقت می گذارد ، به خود این فرصت را می دهد که با افکار خود تنها باشد. از آنجا که در سکوت ، هنگامی که هیچ اطلاعات ورودی وجود ندارد ، افکار ارزشمند شما ظاهر می شوند ، در چنین لحظاتی واقعاً می توانید خود را بشنوید.

فردی که خود را احساس می کند و می پذیرد ، به خوبی از خود مراقبت می کند. زیرا او درک می کند که اگر توسط خودش پر نشود ، نمی تواند چیزی به افراد دیگر ، حتی نزدیکترین افراد بدهد. فقط می توانید چیزی را از ظرف کامل بریزید. او خوب لباس می پوشد - لزوماً چیزهای گران قیمت یا شیک ، فقط با کیفیت بالا و زیبا. او غذای خوبی می خورد و خود را با آنچه برای خود مضر می داند مسموم نمی کند. او به اندازه کافی می خوابد و سلامت خود را زیر نظر دارد. متعصب نیست ، اما به اندازه کافی.

فردی که با خود در تماس است می فهمد که مسئولیت خوشبختی او بر عهده اوست و فقط بر عهده اوست. و برای خوشحال کردن او بار غیر قابل تحملی را بر دوش دیگران نمی اندازد. شیوه زندگی او در حال حاضر نتیجه انتخابهای گذشته اوست. و آینده بستگی به انتخابات امروز دارد. بنابراین ، برای او بسیار مهم است که این انتخابها را در تماس با خود انجام دهد.

این تقریباً پرتره ای از شخصی است که واقعاً خود را دوست دارد. به نظر می رسد او اصلاً شبیه خودخواهی نیست که فقط به خود فکر می کند.:) بلکه توصیف یک فرد بالغ است که به خود و دیگران احترام می گذارد.

و شما چطورید؟ آیا واقعاً خودتان را دوست دارید؟ یا شاید این مقاله به شما اشاره کرد که در چه مواردی باید عشق بورزید ، جایی که عشق به خود کم است؟ اشتراک گذاری!

توصیه شده: