موتور تغییر

تصویری: موتور تغییر

تصویری: موتور تغییر
تصویری: تغییر جهت حرکت موتور دی سی بصورت اتوماتیک بدون برنامه نویسی 2024, ممکن است
موتور تغییر
موتور تغییر
Anonim

کاتیا بیش از چهل سال داشت ، او صاحب یک فرزند بود ، بدهی های زیادی داشت و تلاش می کرد برای امرار معاش. او همچنین تجربه استخدام گسترده ای داشت. اما من می خواستم آنچه را که دوست داشتم انجام دهم ، همانطور که دوست داشتم و آنچه را که دوست داشتم بدست آورم.

اما به دلایلی به هم نچسبید. پول به شدت کم بود. این کاملا

در همان زمان ، کاتیا احساس آرامش عجیبی داشت. او احساس فاجعه نداشت ، هرچند که بیش از پیش و با پشتکار نزدیک می شد.

مشتریان نادر او گفتند که او فوق العاده حرفه ای است ، اما آنها از طریق دهان به دهان در مورد او صحبت نکرده اند ، و آنها دوست و دوست دختر خود را نیاورده اند. افراد زیادی بودند که می خواستند برای رویدادهای کوچک اما مفید به او مراجعه کنند ، اما در مورد تجارت - هیچکس. اما او فداکارانه به ایجاد مشاغل خود ادامه داد.

یک روز او به مسافرت رفت. برای آخرین پول (به معنای واقعی کلمه) ، اما لازم بود فوراً راه اندازی مجدد شود. هیچ یک از بستگانش او را درک نکردند ، دوستانش از وضعیت اسفناک او اطلاعی نداشتند (به هر حال ، او فوق حرفه ای است و نمی تواند به هیچ کس بگوید که اوضاع واقعاً چگونه است).

و آنجا بود که کاتارسیس رخ داد. او تنها در شهری عجیب نشسته بود ، عجله ای نداشت ، او زمان و فرصتی برای غرق شدن در خودش داشت. برای این من رفتم

و از نظر ذهنی شروع به پرسیدن سوالات از خود کرد. بنابراین خودم خود مربیگری (چیز خوبی است ، باید بگویم)

سوالاتی مطرح شد که کودکانه ، عمیق و گاهی بی رحم نبود. و پاسخ باید فقط در مقابل خودش نگه داشته می شد. دروغ گفتن فایده ای نداشت.

  • آیا شما خودتان زندگی می کنید؟
  • یا آیا می خواهید مانند بسیاری از زنان موفق باشید؟
  • مال شما چیست؟ و کجاست؟
  • نفر بعدی کیست؟
  • چه کسی با شما و برای شماست؟
  • آیا شما آنجا زندگی میکنید؟
  • آیا واقعاً کاری را انجام می دهید که دوست دارید یا سعی می کنید کاری را انجام دهید که بتواند پول در بیاورد؟
  • آیا پول در می آورد؟
  • دلیل عدم وجود پول چیست؟
  • اگر مجبور به کسب درآمد نشوید واقعاً دوست دارید چه کاری انجام دهید؟
  • قلب شما کجاست؟
  • آیا چیزی که دارید با آنچه در خواب می بینید مطابقت دارد؟

با پاسخ به این سوالات ، ابتدا ترسناک بود. می ترسم حتی به آنچه فکر می کردم فکر کنم. سپس افکار به صورت کلمات ، کلمات به احساسات ، احساسات به حقیقت تبدیل شدند.

و این درک وجود داشت که مسیر اصلاً آنجا نیست. ما باید وسیع تر و بالاتر به نظر برسیم. دیدن تصویر واقعی است عکس وحشتناک بود.

و در اینجا کاتیا احساس عصبانیت کرد. چنین عصبانی طبیعی و سالم. بدون آن نمی توان باتلاقی را که در آن قرار داشت به هم زد.

و تنها پس از آن میل به تغییر و درک مراحل اولیه وجود داشت.

اگر شما ، مانند کاتیا ، جریان را دنبال می کنید ، اما از این واقعیت که همه چیز کمابیش عادی است آرام هستید ، ظاهر موفقیت شما ایجاد می شود ، اما سایه ای از شک در قلب شما وجود دارد - راه شما فقط به حقیقت ، هر چه که باشد

تنها با درک ریشه های پتانسیل درونی خود و مقایسه آن با شرایط بیرونی ، مشاهده ناسازگاری فاجعه بار و در نهایت عصبانی شدن از دروغ گفتن خود ، می توانید چیزی را در زندگی خود تغییر دهید.

علاوه بر این ، شما باید آماده باشید تا همه چیزهایی را که دارید قربانی کنید.

من تکرار می کنم: شما باید آماده باشید تا به همه کمک کنید.

تا زمانی که به خرده های قابل مشاهده رفاه ، در حلقه اجتماعی خود در این مرحله بچسبید ، به چیزهای کوچکی که شما را در این لایه نگه می دارد ، به سطح بعدی نخواهید رسید.

این مستلزم:

  • صادقانه و بسیار عمیق ، وضعیت کنونی را تحلیل کنید

  • عصبانی شدن. خودتان اجازه دهید
  • این عصبانیت را از دست ندهید و شروع به دلسوزی برای خود نکنید. برای این کار باید خیلی عصبانی شوید.
  • برای خودش ، چنین احمقی که کور و بی احساس قبل از هر چیز به خودش!
  • فقط خوب بودن را کنار بگذار!
  • شروع به کار کنید!

در پایان ، من خواهم گفت که برانگیختن خشم مولد عمداً غیرممکن است. شما باید به نقطه جوش خاصی برسید ، آنچه را که برای زندگی نیاز دارید زندگی کنید ، تجزیه و تحلیل بزرگی از زندگی خود انجام دهید ، بسیاری از چیزهای نامطلوب را در مورد خود بفهمید ، عزیز ، به خود چیزهای زیادی را بپذیرید که دیگران دوست ندارند و غیره.

اما در واقع ، تنها پس از عصبانی شدن می توانید ادامه دهید!

توصیه شده: