من می خواهم ، اما نمی خواهم

تصویری: من می خواهم ، اما نمی خواهم

تصویری: من می خواهم ، اما نمی خواهم
تصویری: Moein - Ama Nemisheh | معین - اما نمیشه 2024, ممکن است
من می خواهم ، اما نمی خواهم
من می خواهم ، اما نمی خواهم
Anonim

اخیراً ما با یکی از دوستان خود صحبت کردیم و موضوع بسیار جالبی را لمس کردیم. ما در مورد لزوم تغییر چیزی در زندگی صحبت کردیم. بسیاری از آنها زمینه های خاصی را دارند که دوست دارند در آن تغییر کنند ، اما به دلایلی اینطور نیست. شخص چیزی را می خواهد ، آنچه را که می خواهد به دست نمی آورد و از آن رنج می برد. ناراحت می شود و ناراحت می شود. شما می توانید چنین شخصی را درک کنید.

بحث ما از نظر خواسته ها و تحقق آنها نبود. ما در مورد اینکه چرا ، با داشتن ابزارهایی برای به دست آوردن خواسته خود ، به دلایلی از آنها استفاده نمی کنیم صحبت کردیم. علاوه بر این ، ما پول این ابزارها را پرداخت می کنیم.

ما واقعاً نمی خواهیم. بله ، با همه حقایق آشکار تمایل شدید ما ، انگیزه های دیگری داریم که به دلیل آنها "هیچ اتفاقی برای ما نمی افتد".

اریک برن بازیهایی را که افراد با استفاده از سه چهره داخلی بزرگسال ، کودک و والدین انجام می دهند توصیف می کند. یکی از بازی ها مشابه وضعیتی است که با یکی از دوستان در مورد آن صحبت کردیم.

به نظر می رسد اینطور باشد:

  1. ما نیازی داریم که خودمان برطرف می کنیم و این س arال پیش می آید: "باید چکار کنم"؟
  2. بزرگسال درونی ما راه هایی پیدا می کند که "چگونه می تواند به خواسته خود برسد".
  3. فرزند درونی ما (همچنین ممکن است بخشی از ما باشد) واقعاً نمی خواهد از این راه برود. او دلایل خاص خود را برای این کار دارد. او چه می کند؟ او نظم را زیر پا می گذارد)))). از دستورالعمل ها و توصیه ها پیروی نمی کند. در چنین مواردی ، ما اغلب می گوییم: "من همه چیز را درک می کنم ، اما به دلایلی این کار را می کنم" ، یا "جالب ترین چیز این است که من همه اینها را می دانم و حتی به دیگران توصیه می کنم." یا فقط گوش می دهیم ، سرمان را تکان می دهیم و اطلاعات دریافتی به اقدامات فعال تبدیل نمی شود. به طور کلی ، کودک ما همه قصد تغییر را خراب می کند.

کودک درونی ما این کار را انجام می دهد زیرا انگیزه قوی دارد. و این انگیزه قوی تر از آرزویی است که در سطح ظاهر می شود. پس بچه ما چه می گیرد؟ او رنج می برد ، در حالی که دیگران او را "سکته" می کنند. شخص از شفقت ، توجه ، درک و احتمالاً کمک برخوردار می شود.

چه چیز دیگری؟ فرصتی برای رهایی از مسئولیت ، بی کفایتی و احساس گناه. اطلاعات بیشتر در مورد شراب در اینجا. تحملش خیلی سخته. پس از همه ، حتی یک فکر کوچک ، اما چشمک می زند: "من هیچ کاری نمی کنم" ، "من خیلی تنبل هستم که هر روز روی تغییرات خودم سرمایه گذاری کنم." چنین افکاری غیرقابل تحمل است و برای فرد راحت تر است که آنها را به چیزی یا کسی بکشاند.

من اغلب می شنوم که مردم به سمینارها می روند ، به سخنرانی ها گوش می دهند ، اما هیچ چیز کمکی نمی کند. خوب ، البته این کمکی نمی کند و کمکی هم نخواهد کرد. به هر حال ، فقط گوش دادن دانه هایی است که در خاک اشتباه پرتاب می شود. ما نیاز به اقدام داریم.

اگر ابزارهایی برای برآوردن خواسته خود ، یا تغییر وضعیت فعلی زندگی دارید ، و از آنها استفاده نمی کنید ، سپس ببینید چه چیزی به شما انگیزه می دهد. در این مورد ، من در مورد انگیزه آن بخش درونی شما (کودک ، خرابکار ، تنبل) صحبت می کنم که تغییر نمی خواهد. چرا واقعاً زندگی برای شما مفید است. این س yourselfال را از خود بپرسید: "چه چیزی مهم و ارزشمند است که این بخش از زندگی من بدون تغییر باقی می ماند؟"

توصیه می شود که س questionال را به طور خاص تر تشکیل دهید و به نحوه واکنش بدن و افکار فکری گوش دهید. واکنش شما پاسخ به سال است.

به خاطر تغییرات بهتر خود ، خود را کاوش کنید.

توصیه شده: