داستان کلاه قرمزی. خط تمثیلی و نمادگرایی استعاری

فهرست مطالب:

تصویری: داستان کلاه قرمزی. خط تمثیلی و نمادگرایی استعاری

تصویری: داستان کلاه قرمزی. خط تمثیلی و نمادگرایی استعاری
تصویری: آنچه ماتریکس واقعاً نماد آن است - همه استعاره ها، توضیح داده شده است 2024, ممکن است
داستان کلاه قرمزی. خط تمثیلی و نمادگرایی استعاری
داستان کلاه قرمزی. خط تمثیلی و نمادگرایی استعاری
Anonim

روز گذشته ، در گروه نظارتی ، من و همکارانم یک پرونده مشتری را بررسی کردیم (که به دلایل واضح ، نمی توانم بگویم). من مطالب را به دیگری اختصاص می دهم - قیاس که هنگام تجزیه و تحلیل مثال ارائه شده در گروه به ذهنم رسید. تا کنون ، این استعاره افسانه ای هرگز در تجربه مشاهده نشده است ، اما در اینجا با تعداد زیادی سرنخ نمادین و زنده نشان داده شده است. بیایید با هم رمزگشایی کنیم.

تصویر کلاه قرمزی. تمثیل

کلاه قرمزی ها از نظر نمونه های اولیه زندگی چه کسانی هستند؟ قهرمانان ساده لوح و بالغ ، با بی پروایی مسیر خود را در "مشاغل" بسیار مشکوک در "مناطق خطرناک" که "گرگ ها" می توانند "زندگی" کنند ، تعیین می کنند.

و هیچ راهی (قبل از انتخاب) وجود ندارد که چگونه در مورد همه چیز فکر کرد - واقعیتها را ارزیابی کرد ، خطرات را سنجید ؟! … اما … کلاهها اینطور عمل نمی کنند! از آنجا که آنها "عینک گل رز" می پوشند و مانند یک کودک به جهان نگاه می کنند ، با اعتماد بیش از حد بزرگسالان ، اعتماد بیش از حد ، که اغلب برای یک قهرمان بی گناه و قابل اعتماد تبدیل به یک تراژدی جدی می شود. (طبق داستان چارلز پررو ، کلاه توسط یک گرگ سبقت گرفت … و طبق نتایج داستان ، توسط او نیز خورده شد.)

برای آوردن مثالهای روشن از زندگی ، کلاه ها قربانی سوء استفاده های اخلاقی و جسمی هستند که سرسختانه دشمنان خطرناک خود را در "شخصیت" های مشکوک نمی بینند.

و اگر عمیق تر بنگرید ، به نظر می رسد که آنها برنامه ای ناخوشایند و فداکارانه دارند که نه تنها به تراژدی اجازه می دهد ، بلکه به طور نامحسوس منجر به آن می شود.

چه کسی این برنامه را راه اندازی کرد ، پاسخ شما چیست؟

Image
Image

مامان کلاه قرمزی. تمثیل

در حالی که هنوز یک کودک بودم و کودکانه این داستان را درک می کردم ، من (مانند اکثر بچه های دیگر) دچار سردرگمی شدم: چگونه می توانم مادر دختری بچه ای را به چنین راه مشکوکی بفرستم - در جنگل ، همانطور که می دانید حیوانات وحشی زندگی می کنند - کاملاً- کاملاً یک نفر؟ با آرامش یک سبد برای دختر کوچک خود جمع آوری کنید ، یک ماموریت خطرناک بدهید و او را به جنگل (عملاً برای بلعیدن) بفرستید … آیا او واقعاً آنقدر فرزند خود را دوست نداشت؟! یا او هم در توهم بود؟

من فکر می کنم هر دو … اما نکته اصلی ، البته ، زیر است: اگر هات چنین قربانی بزرگ شد ، بدون شک مادرش سوء استفاده کننده بود: درست مانند آن - از هیچ جا - آنها قربانی نمی شوند ، مطمئناً کسی پشت این وجود دارد …

بی حسی مادری ، ناتوانی در آزمایش واقعیت زندگی ، به علاوه "ارث" داخلی ناراضی و دوست نداشتن شخص خود (با انتقال به کودک) - و کلاه را برای خوردن فرستاد … نه عمدی - ناخودآگاه … طبق معمول اتفاق می افتد …

گرگ خاکستری. تمثیل

و آخرین نمونه اولیه گرگ خاکستری است … تمثیل جنایت و فریب. یک قهرمان خونخوار با استفاده از ساده لوحی یک قربانی بی گناه … برخاستن در مسیر قهرمان و انجام خشونت کفرآمیز.

آیا گرگ می تواند با مهربانی رفتار دیگری انجام دهد؟ به سختی ، موافق هستید؟ گرگ شخصیت یک شکارچی است که غذای ضعیف می خورد. آیا باید از شکارچی منتظر مهربانی و رحمت باشیم؟ یک تمرین بی معنی! او بلع می کند و با چشم هدایت نمی کند - او چنین موجودی است. بهتر است با او ملاقات نکنم!

پایان یک داستان استعاری

در داستان چارلز پرتو ، مطابق سنت افسانه ای خوب ، بر پیروزی پیروزمندانه بر شر پیروز می شود. اما در زندگی - اغلب اوقات متفاوت اتفاق می افتد! در مثال ارائه شده در گروه ، وضعیت بد پایان یافت. بنابراین ، بهتر است با "شکارچی" ارتباط برقرار نکنید. و حتی دقیق تر - تخریب "قربانی" در خود. این الگوریتم قربانی را از بین می برد و "سناریوی" ناخوشایند را معکوس می کند.

توصیه شده: