یک فرد سالم نمی خواهد ازدواج کند

تصویری: یک فرد سالم نمی خواهد ازدواج کند

تصویری: یک فرد سالم نمی خواهد ازدواج کند
تصویری: حکم مرد یا زن مسلمانی که با فرد غیر مسلمان ازدواج کند از نظر اسلام چیست 2024, ممکن است
یک فرد سالم نمی خواهد ازدواج کند
یک فرد سالم نمی خواهد ازدواج کند
Anonim

بسیاری از آشنایان من وقتی فهمیدند که قرار است با میخائیل لابکوفسکی ملاقات کنم ، به طرز چشمگیری تقویت شدند. صادقانه بگویم ، من خودم با قوانین معروف او آشنا نبودم ، و سالن های کامل طرفداران رویکردهای تکان دهنده روانشناس مشهور در سخنرانی هایش برای من وحی شد. با آشنایی با قوانین لابکوفسکی ، اولین مورد می گوید که باید فقط آنچه را که می خواهد انجام دهد ، و دوم - که نباید آنچه را که نمی خواهد انجام دهد ، متوجه شدم که گفتگو آسان نخواهد بود. نیازی به گفتن نیست - زندگی خود من رد این قوانین است. با این حال ، گاهی اوقات ، آنچه را که می خواستم انجام دادم ، بر خلاف اصول کلی پذیرفته شده. اما بیشتر چمدانها با احساس وظیفه ترس و گناه سهم بزرگی از چمدان زندگی من را تشکیل می دهند. آیا این برای شما آشنا است؟ سپس به ما بپیوندید.

میخائیل به راحتی به پیام فیس بوک من درخواست مصاحبه کرد ، او خود به تحریریه آمد و یک کت و تی شرت جایگزین برای عکسبرداری آورد. عموماً با او بسیار آسان است ، علیرغم این واقعیت که او چیزهایی می گوید که گاهی اوقات باعث اعتراض می شود - فکر می کنم ، نه تنها با من. کلمات او ، با وجود همه ابهامات ، قدرت فوق العاده ای دارند. بعد از مصاحبه ، دویدم ، مثل دختری که A گرفت و بالاخره خبرهای خوب را به خانه می رساند ، بالا و پایین می پریدم. البته ، وسوسه شدم که در مورد زندگی خودم س askال کنم و مثالهایی از زندگی دوستان و آشنایان بیاورم - به دلایل واضح ، من به سختی این فرازها را منتشر می کنم. آینده نزدیک نشان خواهد داد که آیا من پیرو "بدبینی سالم" هستم که زیربنای آموزه های لابکوفسکی است. با استدلال ها ، تشخیص ها و تغییرات شخصی ما اشتباه نگیرید. گفتگو فراتر از همه چارچوب های مورد انتظار بود ، ما نه در دفتر تحریریه ، بلکه در یک کافه به پایان رسیدیم و با دوستان جدید جدا شدیم.

النا سوتنیکووا. در تحریریه ما ، همه منتظر ورود شما بودند …

میخائیل لابکوفسکی. این همه کیست؟ من اینجا اصلاً کسی را نمی شناسم.

E. S. اما همه شما را می شناسند. دختران نگران هستند و می پرسند ، خوب ، میخائیل کجاست و کی می آید. و این قابل درک است: تحریریه ما عمدتا زن است و س questionsالاتی که من از شما خواهم پرسید برای بسیاری از زنان جوان کشور ما کلیدی است. و پرسش اصلی این است: در واقع در جامعه ما در مورد مردان و زنان چه می گذرد؟ آیا مشکل جمعیت شناختی وجود دارد یا مشکل تعامل جنسیتی در سطح دیگری نهفته است؟ به هر حال ، زنانی هستند که یافتن همسر برای آنها هنوز دشوار نیست ، آنها ازدواج می کنند و بچه ها را به دنیا می آورند ، در حالی که اکثر جمعیت زنان در این مورد مشکلات جدی دارند. من بسیاری از زنان سی ساله زیبا و موفق را با روحیه سخت و رویکرد ماکسیمالیستی در روابط می بینم که نه تنها می توانند ازدواج کنند-حتی می توانند ملاقات کرده و معاشقه کنند. آنها می گویند نه جایی برای ملاقات وجود دارد و نه کسی برای ملاقات.

M. L. خوب ، سوال این است که چیست؟

E. S. مشکل تنهایی زنانه که اینجا برای شما ترسیم کرده ام چیز جدیدی است؟ آیا جمعیت شناختی است یا ریشه در جاهای دیگر دارد؟

M. L. البته می توانید از نظر جمعیت شناسی ایراد بگیرید. وضعیت این است که بر اساس آخرین سرشماری ، تعداد زنان بسیار بیشتر از مردان است. در حقیقت ، زنان دو برابر بیشتر هستند. نکته این است که معتادان به مواد مخدر ، الکلی ها و زندانیان در این سرشماری حضور دارند. بنابراین ، کسانی که علاقه زناشویی دارند در واقع تعدادشان کمتر است. اما در همان زمان ، کسی ازدواج کرده است ، و نه یک بار ، اما کسی هرگز ازدواج نکرده است ، و همیشه اینطور بوده است - صرف نظر از وضعیت جمعیتی.

E. S. چه زمانی او متفاوت بود؟

M. L. او مدتهاست اینطور است اولین استرس فوق العاده برای زنان از سال 1941 تا 1945 رخ داد. سپس ، پس از 25 سال ، به طور کلی ازدواج غیرممکن بود ، اغلب اوقات سوء تفاهم وجود داشت - او زنی باهوش و زیبا بود و او یک الکلی وحشتناک بدون پا بود و حتی چهل سال بزرگتر بود. و این خوش شانس محسوب می شد ، زیرا هیچ مردی وجود نداشت. سپس ترس ژنتیکی مرتبط با ازدواج بوجود آمد که توسط این نسل از زنان ایجاد شد.بنابراین ، در روسیه ، ازدواجهای اولیه تا این حد پذیرفته شده است - در سن 19-20 سالگی ، در حالی که در اروپا این امر نزدیک به 30 سال اتفاق می افتد. زنان ما هنوز این ترس را دارند که ممکن است ازدواج نکنند.

این اولین چیز است. دوم این که تنهایی فقدان عشق در اطرافت نیست. این عدم علاقه به خود است ، علاوه بر این ، از دوران کودکی. همه می دانند که کودکانی هستند که نمی توانند در اتاق تنها باشند و مدام به دنبال مادر خود بدوند. و کودک دیگر را می توان سه ساعت رها کرد و او نقاشی می کشد ، خود را با چیزی مشغول می کند ، و شما می توانید او را به کل فراموش کنید. کسانی که می دوند از قبل با این مشکل دارند. آنها نمی توانند خود را سرگرم کنند ، برای خود جالب نیستند. از چنین دخترانی ، زنانی بزرگ می شوند که نمی توانند به تنهایی به تعطیلات بروند ، به تئاتر بروند و حتی بیشتر در یک رستوران بنشینند.

و اما در مورد زنان جوان ، موفق و زیبا که نمی توانند برای خود مطابقت پیدا کنند ، زیرا ظاهراً سطح بالایی دارند - این ناتوانی در برقراری روابط و ترس از روابط است. همچنین یک داستان خنده دار در مورد رابطه جنسی وجود دارد: "من فقط می توانم برای عشق رابطه داشته باشم ، و از آنجا که من کسی را دوست ندارم ، من نیز رابطه جنسی ندارم." این ترس از رابطه جنسی است. این معمولاً چیزی است که قربانیان خشونت می گویند.

مردم دائماً برای خود چیزی می آورند ، آنها روانشناس نیستند و پیش زمینه واقعی آنچه برای آنها اتفاق می افتد را درک نمی کنند. در مورد جستجوی شریک ، می گویم که در حال اجرا هستم - و باید به دنبال چه کسی باشم؟ تنها ویژگی شریک زندگی شما این است که شما را قلاب می کند. بقیه چیزها اصلا مهم نیست. اگر او را دوست دارید ، نگران او باشید ، نگران باشید - پس هیچ "تخته" ای وجود ندارد

E. S. بنابراین شما فکر می کنید که نسل فعلی افراد 30 ساله هیچ تفاوتی با نسل قبلی ندارد؟

M. L. لنا ، اگر در مورد ازدواج صحبت می کنید ، داستان کاملاً متفاوتی وجود دارد. اما با نسل سنجیده نمی شود. واقعیت این است که نهاد ازدواج هیچ ربطی به عشق ندارد.

E. S. ؟

M. L. نهاد ازدواج یک نهاد دولتی-مذهبی با سابقه هزار ساله است که معنای آن در زندگی مشترک ، اداره خانه ، فرزندآوری ، تربیت فرزندان و افزایش اجتماع است. هنگامی که اجداد دور ما تشکیل خانواده دادند ، آنها به هیچ وجه عامل احساسی را در نظر نگرفتند. عروس یا داماد توسط والدین انتخاب شد. وظیفه این بود که یک فرد سالم را وارد خانه کنید و ترجیحاً از یک خانواده ثروتمند و نجیب … اینها همه روابط اقتصادی و اجتماعی هستند ، این به هیچ وجه در مورد عشق نیست. عشق به عنوان یک انتخاب برای اولین بار در قرون وسطی ظاهر شد - رومئو و ژولیت را به خاطر بسپارید و اینکه چگونه همه چیز برای آنها به پایان رسید. از همان آهنگ آنا کارنینا و شوهرش ، که نمی توانستند او را طلاق دهند ، زیرا همسر خود را دارایی خود می دانست و نمی توانست از آن بگذرد.

E. S. اما اکنون شرایط کاملاً متفاوت است ، قرون وسطی چه ربطی به آن دارد؟

M. L. دقیقا. در حال حاضر بحران ازدواج وجود دارد. این غول عظیم ، که با فقه ، حقوق مالکیت ، کودکان مرتبط است - همه اینها روی یک نازل آویزان است ، که "امروز دوست دارم - فردا دوست ندارم" نامیده می شود. این چه نوع مزخرفی است؟ امروز من او را دوست دارم ، اما یک هفته بعد او را دوست ندارم. و سپس طلاق ، تقسیم اموال ، وکلا ، دادگاهها آغاز می شود - و همه اینها فقط به این دلیل است که "عشق گذشت". و من نمی خواهم ازدواج منطقی داشته باشم ، زیرا می خواهم عاشق باشم. من میفهمم.

E. S. پس چه باید کرد؟

ML Mir به روش زیر به این مشکل روی آورد. فرانسوی ها اولین کسانی بودند که این کار را انجام دادند. آنها به اصطلاح "رابطه مساعد" (PACS - قراردادی که افراد برای سازماندهی زندگی مشترک خود بین خود منعقد می کنند) مطرح کردند. امروزه بسیاری از اروپایی ها از ازدواج اجتناب می کنند. آنها بدون مراجعه به دفتر شهردار این نوع روابط را دارند - "ما زن و شوهر هستیم". این وضعیت همچنین دارای مزایای اقتصادی ، تخفیف در پارکینگ ، معافیت های مالیاتی است. اما نکته اصلی این است که مستلزم تقسیم اموال نیست. به عنوان مثال ، در فرانسه ، پس از طلاق ، شوهر در صورتی که همسرش 10 سال کار نکرده و به درآمد شوهرش وابسته باشد ، مادام العمر از همسرش حمایت می کند. بنابراین مردم با درک ماهیت ناقص خود شروع به شکل های دیگر زندگی مشترک کردند.عشق یک حوزه احساسی است ، در اصل نمی تواند پایدار باشد.

E. S. و چه ، هیچ ازدواج موفقی برای عشق منعقد نشده است؟

M. L. تضمین زندگی خانوادگی شاد ، ازدواج و رابطه جنسی با یک شریک تنها در یک چیز است - در روان پایدار. بدون امتیاز ، بدون سازش - این همه راه مستقیم به یک متخصص قلب یا انکولوژیست است. وقتی فردی دارای روان پایدار باشد ، می تواند تمام عمر با یک شریک زندگی کند. و تنها دوستش داشته باش

E. S. رویکرد جالبی است. در سنت "آب و هوا در خانه" ما ، انعطاف پذیری احساسی و توانایی سازگاری با شوهر به منظور حفظ خانواده همیشه یک قانون کلیدی بوده است. و اکنون ، اغلب اوقات ، آنها می گویند که نسل جوان توانایی سازش را از دست داده است ، نمی خواهد کمبودهای شریک خود را تحمل کند ، و بنابراین چنین مشکلاتی دارد. شما می گویید - یک روان پایدار! این روان پایدار را از کجا تهیه کنیم و چند نفر آن را دوست دارند؟

M. L. لنا ، مردم دوست ندارند زیرا خم می شوند. این وضعیت را بدتر می کند. اگر نتوانید درباره اینکه چه کسی هستید ، چه هستید و برای صبحانه چه چیزی دوست دارید صحبت کنید ، فقط یک مکان خالی برای یک مرد خواهید بود. اگر دائماً سعی می کنید رضایت خود را جلب کنید ، همه درگیری ها را تراز کنید ، اول از همه برای یک زن مضر است. طبق آمار ، مردان مجرد کمتر از زنان متأهل و زنان متأهل کمتر از مردان مجرد زندگی می کنند. نحوه تسلیم شدن یک مرد به مردی که در روسیه پذیرفته شده است ، یکی از مظاهر ترس است. توصیه مادرشوهر و مادربزرگ چیزی بیش از درک ترس از دست دادن همسر ، تنها ماندن و حتی بدون پول نیست. من این رفتار را دوست ندارم. او شما را دوست داشت زیرا شما هستید ، زیرا شما خودتان بودید. همه چیز کجا رفت؟ چرا دختری در سن 16 سالگی همه را به جهنم می فرستد ، و در 40 سالگی او نشسته است ، نفس نمی کشد و منتظر کسی است که او را بردارد؟

E. S. و در این مدت چه اتفاقی افتاد؟

M. L. عزت نفس پایین آمد.

E. S. چرا؟

M. L. چون زندگی درست نشد. و افراد به گونه ای کاملاً قابل درک چیده شده اند: وقتی چیزی برای شما خوب نمی شود ، شما شروع به فکر می کنید که چه بلایی سر شما آمده است ، و درست در همان زمان مادر شوهر شما با مشاوره وارد می شود و می گوید: "همه چیز اشتباه است شما. شما یک عوضی و عوضی هستید و این بد است. شما باید اینگونه و آنطور رفتار کنید."

اما پارادوکس این است که افراد عوضی به سادگی مورد ستایش قرار می گیرند ، زیرا ، برای مثال ، مرد قبلاً چنین مادری داشت و هیچ مادر بی کلام در خانه وجود نداشت. مردم به طور کلی سازمان اولیه ای دارند. زنان می گویند: "من با او چنین رفتار می کنم ، زیرا او مانند یک بز رفتار می کند." و بالاخره نمی توانید بحث کنید. اما این س arال پیش می آید: اگر او مانند یک بز رفتار می کند ، اصلاً با او چه می کنید؟ اینجا کلید است. دلیل مشکلات شما این نیست که او مانند یک بز رفتار می کند. دلیلش این است که شما دچار یک بیماری عصبی هستید که باید آزاد شود. و برای این خروج شما به یک فرد خاص و رابطه ای نیاز دارید که در آن رنج ببرید. بنابراین ، شما عمداً وارد چنین رابطه ای می شوید ، زیرا از دوران کودکی به این نیاز ذهنی دارید.

E. S. و چشم انداز چنین زنی چیست؟

M. L. لازم است با سر برخورد شود ، نه با خواستگار. نگرش زن نسبت به مرد تا حد زیادی نگرش او نسبت به والدین و به ویژه پدرش است. اگر درد ، احساس کینه ، مبارزه وجود داشت - همه اینها به رابطه در یک زوج منتقل می شود. ما عشق را با میزان رنج می سنجیم. من خودم اینطور بودم ، سپس درمان شدم. وقتی یک زن می گوید: "دوست داشتم" ، این اغلب داستانی در مورد عشق نیست. این داستان در مورد یک فروشنده مواد مخدر است که رنج مورد نیاز او را تامین می کند. و عشق سالم این است که چقدر خوشحال هستید. بسیاری حتی نمی فهمند موضوع چیست ، زیرا آنها قبلاً در وضعیت بدبختی به دنیا آمده بودند ، والدین ناراضی داشتند و حتی نمی دانند چه چیزی می تواند متفاوت باشد.

E. S. آیا فکر نمی کنید چه چیزی می تواند برعکس باشد؟ اگر والدین مانند گربه و سگ زندگی می کنند ، از صبح تا عصر در خانه فریاد و رسوایی وجود دارد ، شاید دختر بخواهد خانواده اش کاملاً متفاوت باشند و به این ترتیب ساختار خانواده او در هیچ موردی او را به یاد دوران کودکی نیندازد. مسیر.

M. L. برای تحقق این امر ، وضعیت والدین باید آزاد شود. برای این که یک زن درباره دوران کودکی خود نه به عنوان یک کودک پنج ساله ، بلکه به عنوان یک زن چهل ساله صحبت کند.افراد زیادی باید روی این موضوع کار کنند. به طور کلی ، برای داشتن یک زندگی موفق ، مهم است که رابطه خود را با والدین خود از نقطه نظر یک بزرگسال ایجاد کنید و نه از ترس و احساس گناه آنها را حفظ کنید. ما باید از آنها پیشی بگیریم. مکانها را با آنها عوض کنید. طبق قوانین خودتان ارتباط برقرار کنید تا با شما مانند یک فرد بالغ رفتار شود. سپس بسیاری از مشکلات زندگی شخصی ناشی از دوران کودکی دشوار به خودی خود حل می شود. به طور کلی ، روابط با والدین در هر زمان قابل بازیابی است.

E. S. و به نظر من زمان از دست رفته ای وجود دارد که نمی توان آن را با هیچ چیز پر کرد. من دختر بزرگم را خیلی زود به دنیا آوردم ، در رابطه ما دوره های مختلفی را پشت سر گذاشتیم ، اکنون ما بسیار نزدیک هستیم ، اما به نظر من هنوز نمی توانم آنچه را که در دوران کودکی از نظر احساسی از آن محروم بود به او بدهم.

M. L. تو می توانی. مثل هواپیما است. وقتی مهماندار لوازم جانبی را به شما نشان می دهد ، در مورد ماسک های اکسیژن چه می گوید؟ "اگر با یک کودک سفر می کنید ، ابتدا ماسک برای خود و سپس برای کودک تهیه کنید." این تمام نکته است. همه در حال تلاش برای کمک به کودک هستند ، زیرا یک روانگردان مطلق هستند. اینطور کار نمی کند. اگر می خواهید فرزندتان احساس خوبی داشته باشد ، ابتدا با سر خود کاری انجام دهید.

E. S. شما دائماً اصرار دارید "کاری را با سر خود انجام دهید". جایی که؟ چگونه؟ یک روانشناس؟ به خوانندگان چه بگویم؟

M. L. اولین چیزی که یک خواننده باید درک کند این است که داستان او درباره عشق ناخوشایند نیست. او تنها نیست. این واقعیت که او نمی تواند ازدواج کند واقعیت ندارد. او یک روان رنجور عصبی است که به دلیل شرایط روان رنجوری ، نحوه فرموله کردن آن را احساس می کند.

در مورد مردان نیست. او به برخی چیزها می چسبد: اینکه او به اندازه کافی خوب نیست یا خیلی خوب نیست ، این کشور از نظر جمعیتی شرایط سختی دارد و غیره. دلیل آن وضعیت درونی او است ، که برای برخی حتی زندگی خانوادگی را نیز شامل نمی شود.

هیچ کس در مورد آن فکر نمی کند ، اما برخی از زنان ازدواج نمی کنند ، زیرا عموماً با این شرایط سازگار نیستند. با این حال ، آنها به خود فکر نمی کنند. و هیچ کس با آنها ازدواج نمی کند ، زیرا شوهر احتمالی آنها را به عنوان همسر نمی بیند. و یک چیز دیگر: اگر با اجداد خود رابطه متضاد دارید ، حتی اگر آنها مرده باشند ، این نیز منجر به ازدواج نمی شود.

E. S. و به طور خاص تر؟ سر به سر ، اما باز هم برای ازدواج چگونه باید رفتار کرد؟

M. L. بطور دقیق تر ، لطفا. اولین کاری که باید انجام دهید این است که تمایل به ازدواج را متوقف کنید. به عبارت دیگر ، اگر می خواهید ازدواج کنید ، باید دیگر به آن فکر نکنید ، خود ایده را بی ارزش کنید. یک فرد سالم نمی خواهد ازدواج کند. این همان چیزی است که بخواهید یک عروسک روی کاپوت داشته باشید ، یک حجاب و بقیه گه ها. در افراد سالم ، وضعیت کمی متفاوت به نظر می رسد. اول ، آنها نیاز به عشق دارند. با این نیاز به عشق ، آنها مردی را پیدا می کنند که آنها را دوست دارد.

E. S. از کجا پیدا می کنند؟

M. L. خارج از. من مثل همه جوانان فکر می کردم که مکانهای خاصی برای دوستیابی وجود دارد ، مانند دیسکو. این یک مزخرف کامل است. محل ملاقات در نزدیکی گوشه است. او نیست ، این مکان.

E. S. من دختران زیادی را می شناسم که نیاز شدیدی به عشق دارند ، اما به نوعی هیچ کس آنها را نمی شناسد. زیبایی ها نشسته اند و هیچکس به آنها نزدیک نمی شود.

ML مردان آنقدر مرتب شده اند که از زمان مادرشان فقط با چشمان خود به کسانی که به آنها رضایت می دهند نزدیک می شوند. احمق هایی هستند که وقتی به آنها می گویند "من از اینجا بیرون رفتم" می آیند ، اما لازم نیست با آنها درگیر شوید ، آنها بیمار هستند. یک مرد سالم مانند یک کودک است. وقتی زنی به او لبخند می زند ، به چشمانش نگاه می کند ، نزدیک می شود … بسیاری از زنان از مردان بدشان می آید ، با خود در تضاد هستند - "من او را می خواهم و بنابراین متنفرم." به آنها نزدیک نمی شود. مرد همیشه علامت توقف را می خواند. و زنی از حماقت خود معتقد است که باید به جراح پلاستیک برود ، نوعی آرایش خاص انجام دهد و غیره. این مازوخیسم محض است. عشق حتی کمتر خواهد شد. بنابراین ، به طور خاص ، ابتدا باید وسواس ازدواج را از بین ببرید ، همانطور که قبلاً گفتم.

برای یک فرد سالم ، همه چیز به شرح زیر اتفاق می افتد: او کسی را دوست دارد ، کسی او را دوست دارد. این تنها رابطه عادی ممکن است.وقتی دوست ندارید ، نیازی به چسبیدن به مردم ندارید.

دومین. وقتی مردم یکدیگر را دوست دارند ، نیاز به زندگی مشترک دارند. سوم. هنگامی که آنها با هم زندگی می کنند ، نیاز به داشتن فرزند ، خانواده دارند و اینگونه است که ازدواج در یک محیط طبیعی به وجود می آید. ازدواج به هر قیمتی ، ازدواج کردن ، زیرا همه قبلاً دو بار بیرون آمده و طلاق گرفته اند - این یک مزخرف کامل است.

E. S. این برای شما مزخرف است ، اما برای زنان یک موضوع داغ است.

M. L. خوب ، من جزئیات را ادامه می دهم. هرگز نباید با مردان متاهل معاشرت کنید. ماهی در یک فروشگاه ماهی فروخته می شود ، گوشت - در یک قصابی. اگر می خواهید ازدواج کنید ، وقت خود را از دست ندهید. یک مرد متاهل نیازی به زن ندارد ، او قبلاً در خانه همسر داشته است. این احتمال وجود دارد که او خانواده را ترک کند و با شما ازدواج کند ، اما این بسیار کوچک است. این یک استثناء از قاعده کلی است. البته هر زنی می تواند عاشق مرد متاهلی شود. اما چه چیزی یک زن سالم را از یک زن روان رنجور متمایز می کند؟ روان رنجور رنج می برد و بیشتر در این رابطه غوطه ور می شود. و فرد سالم می گوید: "گوش کن ، من خیلی دوستت دارم! وقتی طلاق گرفتی حتما با من تماس بگیر. فقط منتظر نمانید ، من نمی توانم زیاد منتظر بمانم. " این همه صحبت کردن به زبان روسی ، یک فرد سالم همیشه خودش را انتخاب می کند و یک فرد روان رنجور همیشه یک رابطه مشکل را انتخاب می کند.

بیایید جلوتر برویم. با یک پسر شروع به ملاقات می کنید و از رفتار او چیزی را دوست ندارید. به عنوان مثال ، یک موضوع مورد علاقه: شما شش ماه است که با هم رابطه دارید ، اما با هم زندگی نمی کنید. اگر او را دوست دارید و می خواهید با او زندگی کنید ، موضوع را به او بگویید. اگر پس از آن موضوع تغییر نکرد - خداحافظ. اگر از رفتار او با شما خوشتان نمی آید ، کار ناخوشایندی انجام می دهد ، یکبار در مورد آن به او بگویید. اگر شرایط تغییر نکرد ، خداحافظ. اگر او شما را دوست ندارد ، لازم نیست برای تسخیر کسی تلاش کنید ، به هر حال این کار بد پایان می یابد. از سوی دیگر ، هرگز آنهایی را که دنبال شما می دوند ، نگیرید. افرادی که در حالت طلاق هستند اغلب به مشاوره من می آیند. از زن می پرسم: "چطور ملاقات کردی؟" او می گوید که او در مuteسسه ملاقات کرده و "او از من چنین مراقبت می کرد ، او سه سال راه رفت." من می گویم: "آیا می خواهید به روسی ترجمه کنید؟ شما سه سال به او مهلت ندادید. " بعد چه اتفاقی افتاد؟ به محض تنها ماندن ، با کسی برخورد کرد که "حداقل او را دوست دارد". و به محض اینکه او آن را دریافت کرد ، دو سال بعد طلاق گرفتند. طرح استاندارد

E. S. مایکل ، برخی از افراد در ازدواج ظاهر می شوند. تا زمانی که ازدواج نکنیم ممکن است برخی از چیزها را درباره شریک زندگی خود ندانیم. پس چی؟ اگر چیز جدیدی در رفتار شخص ظاهر شد و شما آن را دوست ندارید ، رابطه خود را قطع کنید؟

M. L. حتما مظاهری وجود داشته است. باید زودتر می گفتم که دوست ندارم. و به طور کلی ، یک بار باید به مرد در مورد آنچه دوست ندارید گفت. اگر درک نمی شوید ، باید تصمیم بگیرید. دو راه حل وجود دارد: "خداحافظ" یا "من شرایط را همانطور که هست می پذیرم". وقتی بارها صحبت می کنید ، ناله و شکایت می کنید ، نه چیز دیگر. هیچ کس با شما سازگار نمی شود شوهر یا همسرتان شما را کاملاً شنیده و درک کرده است. ادامه چنین گفتگوهایی بازی های عصبی است ("من به شما گفتم ، ما توافق کردیم ، شما قول دادید" و غیره).

بنابراین ، این قانون را به خاطر بسپارید. یک زن هرگز نباید در رابطه ای که دوست ندارد چیزی را تحمل کند. او باید فوراً در مورد آن صحبت کند و اگر مرد تغییر نکرد ، باید از او جدا شود.

E. S. با تو چقدر راحت است.

M. L. در غیر این صورت ، او قربانی می شود. من قبلاً این مثال را آورده ام. شما در حال ملاقات هستید و واقعاً می خواهید با هم زندگی کنید. و او آمادگی ندارد. نیازی به التماس نیست ما باید دیگری را پیدا کنیم. وقت خود را هدر ندهید. یا شما قبلاً با هم زندگی می کنید و می خواهید ازدواج کنید. اول ، نیازی نیست منتظر بمانید تا مرد آن را ارائه دهد. فقط می توانید بگویید: "ببین ، من می خواهم ما یک خانواده داشته باشیم و می خواهم ازدواج کنم." آنها یکبار گفتند ، یک ماه منتظر نجابت بودند و راه خود را رفتند. چنین زنانی بسیار سریعتر ازدواج می کنند. چرا؟ زیرا آنها فردی هستند. مردان ، مانند کودکان ، وقتی زن دارای شخصیت است ، آن را دوست دارند. به هر حال ، عشق مجموعه ای از احساسات مشابه تجربیات دوران کودکی است. دومین.وقتی مستقل و خودکفا هستید ، این بدان معناست که رابطه شما بر اساس ترس بنا نشده است. و اگر آنها بر اساس ترس بنا شده اند ، پس چرا با شما ازدواج می کنند - به هر حال خواهید داد ، هیچ جا نخواهید رفت.

به علاوه. متأسفانه ، اکثر زنانی که می خواهند ازدواج کنند تحت تأثیر ازدواج و روابط قرار می گیرند ، در اصل ، این امر کاملاً توسط آنها اشغال شده است. در مورد چیست؟ وقتی خانواده ای شاد دارید ، هم ازدواج و هم روابط نوعی طاقچه در زندگی شما هستند. شما خود را درک می کنید ، علایق ، دوست دختر ، دوستان ، و روابط و خانواده دارید. و هنگامی که خانواده دچار انحراف شدند و زن در دوران کودکی فاقد والدین بود ، موارد زیر مشخص می شود: "هر چیزی که در زندگی به دست آورده ام ، اگر هیچ رابطه ای نداشته باشم ، هیچ چیز برای من ارزشمند نیست." یا: "در اینجا من بسیار موفق ، زیبا و شگفت انگیز هستم ، اما اگر مردی در زندگی من ظاهر شود ، من آماده هستم تا همه چیز را رها کنم." این داستان درباره چیست؟ کودکی که آماده بود همه چیز را بدهد تا والدینش پنج دقیقه با او بنشینند. نگرانی از ازدواج و روابط ، احساس تنهایی اغراق آمیز است که در وسواس ازدواج نشان داده می شود. یک زن معمولی ازدواج را بخشی از زندگی خود می داند. اگر شخصی کل جهان را جایگزین شخص دیگری کند ، این بدان معناست که او به سادگی جهان خاص خود را ندارد. ازدواج یک زندگی دیگر نیست ، یک سیاره جدید ، واقعیتهای جدید است. ازدواج چیزی است که شما داشتید ، فقط یک نفر دیگر.

و در ادامه اگر مجرد هستید و ازدواج می کنید ، این احتمال وجود دارد که احساس بسیار سخت تری داشته باشید ، زیرا شما به تنهایی ، حداقل ، با تنهایی کنار می آیید ، و هنگامی که شوهر ظاهر می شود که عملاً با شما صحبت نمی کند ، آن وقت متوجه خواهید شد تنهایی راحت تر بود … با درک همه این موارد ، شاید برخی در مورد آن فکر کنند و برای شروع از تمایل وسواسی به آن دست بردارند. و سپس آنها با کسی ملاقات خواهند کرد.

شما باید آماده رابطه باشید. بسیاری به طور کلی از روابط می ترسند ، یا بعد از آخرین رابطه خود دچار ضربه وحشتناکی شده اند ، و بنابراین برای هیچ چیزی آماده نیستند. اما زمان در حال اجرا است. و برای اینکه جراحات تکرار نشوند ، باید آنچه را که قبلاً گفتم انجام دهید: هیچ چیزی را تحمل نکنید ، بلافاصله در مورد آنچه دوست ندارید صحبت کنید و اگر شرایط تغییر نکرد با آرامش ترک کنید.

E. S. خوب ، می دانید … در اینجا شما یک نمودار برای برخی از ابرانسان ها ترسیم می کنید. بر اساس تجربه من و استفاده از فرمول های شما ، می گویم که اکثر زنان مستعد ابتلا به روان رنجوری هستند که شما دائماً در مورد آنها صحبت می کنید. نفس ، داستان بسیار خشنی است … برای من شخصاً ، بسیار دشوار به نظر می رسد.

M. L. چرا به داستانهای نرم نیاز داریم؟ ما در مجله ELLE هستیم. صادقانه بگویم ، من به دلیل موقعیتی که داشتم با برخی نشریات روانشناسی متناسب نبودم. آنها نیازی به جزئیات ندارند ، آنها نیاز به گندهایی دارند که روی یک بشقاب آغشته شده اند. مانند ، "اگر رابطه سردی دارید ، گلبرگهای گل رز را در وان بگذارید ، شمع بگذارید و برهنه آنجا دراز بکشید." و وقتی به آنها می گویید که رابطه تنزل یافته است و افراد نمی توانند رابطه جنسی داشته باشند ، علاقه ای ندارند. این خیلی خاص است. مردم از جزئیات می ترسند. نگاه کنید - این برای شماست که متن را بعداً دوباره انجام دهید.

E. S. بازنویسی متن به چه معناست؟ من از همه چیزهایی که می گویید کاملاً راضی هستم. بالاخره این موقعیت شماست.

M. L. خوب ، شما شروع کردید - "میخائیل ، شما خیلی تیزبین هستید …"

E. S. از طرف من ، این بیشتر یک سوال بود. این موقعیت واقعاً کاملاً غیر معمول است و ممکن است برای بسیاری بیش از حد بدبینانه به نظر برسد. ما هنوز جامعه سنتی داریم. بسیاری از مردم به راحتی نمی توانند مشاوره شما را بپردازند.

M. L. این در مورد شانه یا میزان شجاعت فرد نیست. زندگی یک فرد درست نمی شود. او کتاب می خواند ، به سخنرانی می رود ، نزد روانشناسان ، روانشناسان می رود. سعی می کند در مورد موضوعی مورد علاقه اطلاعاتی بیابد. در این مورد ، آنچه باید برای ازدواج انجام شود. و تنها یک کار وجود دارد - خود بودن بس است. و آنها در اصل فقط برای این کار دوست دارند.

E. S. من یک میلیون نفر را می شناسم که در پاسخ به توصیه خود بودن ، فوراً فریاد می زنند: "اوه ، اما اجازه دهید در این مورد صحبت نکنیم ، خوب؟ خودت باش ، بلاا بلا. " این امر در مورد مد نیز صدق می کند و درباره موضوعات جهانی روابط جنسیتی چه می توانیم بگوییم. من مشکل را از درون می دانم.امروزه زنان نمی توانند حتی برای رابطه جنسی با هم آشنا شوند ، اجازه ندهید آن را گسترده تر مطرح کنیم.

M. L. چه بیمعنی.

E. S. میخائیل چرا مزخرف؟ آیا اکنون پیشنهاد می کنید که یک دختر خجالتی ابتکار عمل را به دست بگیرد و به خود مرد بگوید که می خواهد با او بخوابد؟ این برای هیچ کس مناسب نیست و چیزهای کمی نیز می تواند از آن حاصل شود. در فرهنگ ما ، این به طور کلی پذیرفته نیست.

M. L. اگر نمی خواهید ، نیایید. خودارضایی کنید و به فرهنگ خود فکر کنید. من شخص دیگری هستم ، مادرم در فرانسه و آلمان درگیر انتخابات بود. من از این همه زن خانه دار ناگهانی و متناقض خوشم نمی آید. وقتی زن چیزی است دوست دارم.

E. S. خوب ، بگذارید این کار را برای مدتی رها کنیم. مشکل تنهایی زنان هنوز وجود دارد. بر این اساس ، تعداد زیادی از مادران مجرد ظاهر می شوند. برخی از زنان برای باردار شدن از اهداکنندگان استفاده می کنند. و این نه تنها یک بانک اسپرم است ، بلکه مردان واقعی هستند ، اهداکنندگان داوطلب که تا رسیدن به نتیجه مطلوب ، از مراجعه کننده "بازدید" می کنند. زنان در این مورد تصمیم می گیرند: از آنجا که شوهر یا شریک دائمی وجود ندارد ، آنها تا زمانی که سن آنها اجازه می دهد ، فرزندی به دنیا می آورند. و مردانی که خانواده های خود را دارند ، اما به صورت داوطلبانه به عنوان اهداکننده کار می کنند ، از آنها دیدن می کنند.

M. L. شما خیلی آرام در مورد آن صحبت می کنید ، مانند نوعی داستان درباره سرنوشت یک زن. و این در واقع یک آسیب شناسی روانی سخت است. این کاملا غیر طبیعی است. چنین زنانی در برقراری ارتباط ، با روابط دچار مشکل هستند ، تمام سر آنها پر از سوسک ها ، ترس است ، بنابراین آنها "راه امن" را در قالب یک اهدا کننده انتخاب می کنند ، زیرا از روابط می ترسند ، در شرایطی احساس ناراحتی می کنند. عشق.

E. S. اما اگر او نتواند با کسی از راه دیگری آشنا شود!

M. L. باشد که او ملاقات کند! برای انجام این کار ، باید سر خود را خالی کرده و دیگر نترسید.

E. S. چگونه؟

M. L. چگونه چهار بار ملاقات کردید؟

E. S. برای این منظور به روانشناس مراجعه نکردم. همه چیز خود به خود درست شد. اما مردم متفاوت هستند. شما هرگز نمی دانید چه کسی می تواند.

M. L. بیایید دوباره تعریف کنیم که "ترس" چیست. این زمانی است که شما از یک پسر خوشتان می آید ، اما نمی توانید به آنجا بیایید زیرا از رد شدن می ترسید. وقتی او را دوست دارید ، نمی توانید در این مورد به او بگویید ، زیرا می ترسید در پاسخ دریافت کنید: "من تو را ندارم." افراد سالم برای بیان احساسات خود می گویند "دوستت دارم". و افراد عصبی این کلمات را دستکاری می کنند. آنها منتظر پاسخ هستند - و خدای نکرده ، به آنها پاسخ داده نمی شود یا به آنها پاسخ نادرست داده می شود. هق هق ، رسوایی و مواردی از این دست خواهد بود.

E. S. خوب ، معلوم می شود که من عملاً افراد عادی و سالم را نمی شناسم تا از اصطلاحات شما استفاده کنم. از دیدگاه من هر چیزی که شما به عنوان روان رنجوری توصیف می کنید ، یک رفتار عادی زنانه است.

M. L. شما خودتان از روان رنجوری رنج می برید ، مثالهای دیگر ، داستانهای دیگر را از کجا آورده اید؟ در زندگی زنانی که شما توصیف می کنید هیچ مردی وجود نداشت. مادری بود که دخترش را تنها تربیت کرد و از همه مردان متنفر بود. اکنون دختر بزرگ شده است و جایی برای مردان در زندگی او وجود ندارد. آیا می دانید تفاوت اساسی بین یک فرد سالم و روان رنجور در چیست؟ یک فرد سالم نیز رنج می برد ، اما از داستانهای واقعی. و روان رنجور از داستانهای تخیلی رنج می برد. و اگر رنج کافی نیست ، او همچنان با کافکا ، داستایوفسکی و بطری محبوب شما تماس می گیرد.

E. C. بنابراین ما افراد روان رنجور چه باید بکنیم؟

M. L. ابتدا بدانید که مردان وجود دارند. مورد دوم این است که مشکل فقط مربوط به "دنیای غنی درونی" شماست. مردان هستند. این را به خاطر بسپار.

E. S. اما مادران و پسران مجردی که با آنها بزرگ می شوند چطور؟

M. L. طبق آمار ، بیش از نیمی از کودکان در خانواده های تک والدین ، عمدتا با مادر خود زندگی می کنند. این نه تنها در مورد روسیه بلکه در کل اتحادیه اروپا صدق می کند. امروز اصلاً کسی را اذیت نمی کند. این می تواند به چه چیزی منجر شود؟ مشکل این مادران این است که آنها سعی می کنند عملکرد پدران را بر عهده بگیرند. شخصی می خواهد "یک مرد واقعی" را به تنهایی پرورش دهد ، و در اینجا شما می توانید فوراً جهت گیری غیر سنتی را برای کودک فراهم کنید. آنها را سرکوب می کنند ، آنها را در آغوش خود نمی گیرند ، نمی بوسند ، آنها را می زنند. این پسر به سادگی از زنان می ترسد. اما این برای مقاله دیگری مهم است.به طور کلی ، من می خواهم این را به صورت مفهومی بیان کنم. زنان عزیز! لازم نیست به اتفاقاتی که برای مردان می افتد فکر کنید. شما نه مادر آنها هستید و نه پزشک آنها. بشقاب خود را نگاه کنید. این نیز یکی از مشکلات است. ما در تلاش هستیم تا بفهمیم چه اتفاقی می افتد ، چه نوع افرادی هستند ، چه نسل جدیدی هستند ، بچه گانه ، بی مسئولیت … در اینجا ، مادرشان بزرگ شده است ، پدرشان بزرگ شده است … بله ، شما باید به کسی که آنها را بزرگ کرده است فحش دهید. ! اگر دوست دارید ، آن را بگیرید. اگر دوست ندارید - خداحافظ. و زن هنوز سعی می کند وارد مغز او شود و بفهمد - شاید دوران کودکی او سخت بوده است؟ اگر از رفتار یک مرد خوشتان نمی آید ، نیازی نیست به دنبال بهانه هایی برای رفتار او باشید.

E. S. و من چندین زن را می شناسم که با شوهران خود رابطه نداشتند ، زیرا جلوی میدان ها نمونه ای از یک پدر بی عیب و نقص وجود داشت که آقایان آنها با او مطابقت نداشتند. آنها فقط در خانواده های بسیار شاد و کامل بزرگ شدند ، جایی که پدر سرپرست کامل خانواده بود ، آنها به او نگاه می کردند.

M. L. اوه ، التماس میکنم! این نیز یک تعصب بزرگ است. همه این خانواده های مرفه چندان خوشحال نیستند. گاهی اوقات اتفاق می افتد که یک خانواده ناقص از سلامت بیشتری برخوردار است.

E. S. یعنی شما فکر می کنید خانواده های تک والدین سالمتر هستند؟

M. L. مطمئن. یک خانواده ناقص ناقص می شود ، زیرا دیگر تحمل این رسوایی ها و دعواهای بی پایان امکان پذیر نیست. کسی می نوشد ، کسی می زند … اگر چوب را خم کنید ، افراد عصبی نیز بیرون می روند ، زیرا نمی توان آن را به طور نامحدود تحمل کرد. و ناگهان کودک لکنت زبان را متوقف می کند. زیرا او را از مرکز درگیری خارج کردند. بنابراین ، نباید به هیچ شیطانی که هیچ نیست ، چسبید. البته بهتر است ثروتمند و سالم باشید تا فقیر و بیمار ، بهتر است در یک خانواده کامل فرزند داشته باشید ، اما نه همیشه. یکی از دوستان من وقتی در اولین فرزندش باردار بود ، شروع به خونریزی کرد. به شوهرش می گوید برو بیمارستان. او به او گفت: "با تاکسی تماس بگیر ، من فوتبال می بینم." او فرزند دوم خود را از او به دنیا آورد. او می گوید بچه ها باید یک پدر داشته باشند.

E. S. من چیزی برای افزودن به این ندارم.

M. L. و من دارم. من می خواهم برخی از موارد را اضافه کنم. بنابراین ، من ازدواج نکرده ام زیرا آمادگی ازدواج از نظر احساسی ، روانی را ندارم و بنابراین با مردان رابطه ای برقرار نمی کنم. یک شکایت کلاسیک: ما دو یا سه بار می خوابیم و او مرا ترک می کند. دوم: من زمان زیادی را صرف مردان بی فایده ای می کنم که اصلاً قصد ازدواج ندارند. سوم: من مشکلات زیادی در سر دارم. همانطور که نویسنده کریستوفر باکلی (نویسنده رمان برای سیگار کشیدن متشکرم ، فیلمی نیز وجود دارد) گفت ، شما نباید در رستورانی به نام "مانند مامان" غذا بخورید و با زنی بخوابید که مشکلات بیشتری از شما دارد.. به علاوه. من ازدواج نکرده ام زیرا مشکلات ارتباطی دارم ، کمی مشکلات اوتیسم دارم - "در خودم" هستم ، وقتی مردی ظاهر می شود نمی توانم به طور کامل ارتباط برقرار کنم. شروع به نگرانی می کنم ، تکان می خورم. من دوست ندارم وقتی غریبه ها با من صحبت می کنند لمس شود. داستان بعدی این است که من قبلاً وارد رابطه شده ام. نه نیازی به خم شدن است ، نه نیاز به تسلیم شدن ، و نه نیازی به تلاش به هر قیمتی برای "تحمل" ازدواج با چنین خم شدن. به احتمال زیاد ، شما را ترک خواهند کرد زیرا برای هیچکس جالب نیستید و مانند یک قربانی رفتار می کنید.

سوم. شما باید به خودتان بگویید که چه می خواهید ، از آنچه برای صبحانه و چه لباسی می خواهید شروع کنید ، و با این واقعیت که می خواهید ازدواج کنید ، پایان دهید و نه فقط ملاقات و زندگی ناامید کننده را در کنار هم داشته باشید. اگر بچه می خواهید ، باید بگویید "من بچه می خواهم". اگر می خواهید ازدواج کنید ، بگویید: "من می خواهم ازدواج کنم ، یک خانواده." مهم نیست که چقدر او را دوست دارید ، اگر او آن را نمی خواهد ، شما با او در راه نیستید. در ابتدا برای شما سخت خواهد بود - من او را دوست دارم ، شخص دیگری ندارم. من موافقم که ممکن است با شخص دیگری ملاقات نکنید. اما من قبلاً گفتم که افراد سالم همیشه خودشان را انتخاب می کنند و افراد عصبی همیشه روابط را به ضرر خود انتخاب می کنند و این تفاوت اصلی است.

همچنین بخوانید:20 حواس پرتی که افراد خودشیفته ، جامعه شناس و روانگردان برای دستکاری و سکوت شما استفاده می کنند

E. S. بنابراین ، به طور خلاصه ، مشکل روابط ما با مردان به این دلیل است که همه زنان از روان رنجوری رنج می برند …

M. L.آیا این چیزی است که من گفتم؟

E. S. این برداشت من است. من فکر می کنم که در جامعه ما ، اقلیتی از زنان زن ممکن است درخواست چنین نگرش های بدبینانه ای را داشته باشند. نکته دوم - با این روان رنجوری ، همه شما یک اندازه برای همه معلوم می شود. همه در کودکی مشکلاتی داشتند ، همه عقده هایی دارند ، همه باید سر خود را درمان کنند ، مشکل تنهایی و غیره. اگر دوست دارید ، با انواع و اقسام مختلف سرنوشت سازی کنید. شاید همه اینها برای یک سخنرانی خوب باشد ، جایی که مردم برای مقداری شوکه کننده و بدبینانه به آنجا می آیند ، اما برای مجله ای به اندازه کافی ندارم. شما یک مرد بالغ هستید ، سالها طول کشید تا به چنین نتیجه ای رسیدید ، و شما حق دارید چنین تصور کنید و رفتار کنید ، اما آیا فکر نمی کنید که این قوانین ممکن است برای دختری 25-27 ساله قابل قبول نباشد. ؟

M. L. من خودم اصلا سطح بندی پیدا نمی کنم. قوانین کلی وجود دارد که به رفتار ، تربیت ، تحصیلات ، نگرش والدین و غیره بستگی ندارد. اگر می خواهید رابطه جنسی داشته باشید ، بروید و آن را دریافت کنید. یکی تازی ، دیگری خجالتی - چه فرقی می کند؟

E. S. خوب ، چطور است - تفاوت چیست؟

ML می بینید ، خودخواهی اصلا به رابطه جنسی مربوط نمی شود. این به طور کلی در مورد زندگی صدق می کند. اگر به چیزی نیاز دارید ، به آن نیاز دارید. بفرمایید. بگذار دختر زشت و حتی خجالتی باشد ، من هنوز به او یاد خواهم داد که آنچه را که می خواهد بگیرد. بیایید با تنظیمات اولیه شروع کنیم. مشکل همه این افراد نیز مشترک است - آنها به دلایل مختلف نمی توانند از زندگی لذت ببرند. بهتر است اسمش را شادی بگذاریم. معنای زندگی دریافت لذت از آن است. به طوری که صبح با روحیه خوب از خواب بیدار شوید ، از خود ، ظاهر ، شخصیت خود ، شوهر ، فرزندان ، محل کار ، خانه ، شهر ، کشور و به طور کلی جهان راضی باشید.

بله ، شما یک فرد زنده هستید و اگر اتفاقی بیفتد ممکن است رنج ببرید - و نه از این واقعیت که هیچ اتفاقی برای شما نمی افتد ، اما صبح احساس می کنید بدنام ، بیهوده و رها شده اید. این روان رنجوری است.

به نظر می رسد همه چیز خوب است ، هیچ کس فوت نکرده است ، همه سالم هستند ، اما شما صبح از خواب برخاسته اید و در حال مکیدن هستید. آیا واضح به شما می گویم؟ در اینجا یک دختر خجالتی و بدون جنسیت است که به آن وابسته شده اید …

E. S. بله ، او فقط یک فرد متواضع است و شما چنین توصیه هایی به او می کنید.

M. L. بله ، چنین چیزی وجود ندارد - یک فرد متواضع! اگر ویژگی های دیگری وجود ندارد ، بیایید متواضع باشیم ، بله. حیا هیچ کس را آراسته نمی کند. به دلیل پیچیدگی ها ، ناامنی و اعتماد به نفس پایین ، این دختر شما بدون رابطه جنسی و رابطه زندگی می کند ، نه به این دلیل که ترسناک است ، بلکه به این دلیل که با خودش بد رفتار می کند. وظیفه روانشناس این است که او را از این کار خلاص کند. البته لازم نیست در خیابان به دنبال کسی بدوید. وقتی مردی می دود بد به نظر می رسد. اما اگر این دختر در میان دوستان ، در یک شرکت بزرگ باشد ، و کسی را دوست داشته باشد ، می تواند بگوید: "گوش کن ، بیا قهوه بخوریم یا به سینما برویم". من فاجعه بزرگی در این مورد نمی بینم. در این مورد نه بدبینی وجود دارد و نه رفتار نامناسبی از طرف او.

E. S. من هنوز به نظر خودم پایبندم. در جامعه سنتی ما ، انجام این کار هنوز کاملاً دشوار است.

ML خوب ، پس اجازه دهید او به خودارضایی بپردازد ، اگر جامعه سنتی شما برایش عزیزتر است. من قبلاً این را گفتم.

E. S. بیا بریم. بنابراین همه ما کجا می توانیم سرمان را درمان کنیم؟

ML مشاوره اولیه باید با روانشناس انجام شود. اگر او متوجه شد که این مشکل مربوط به یک اختلال روانی است - افسردگی ، اعتیاد به مواد مخدر ، الکلیسم و اختلال دوقطبی که اخیراً مشهور شده است ، باید به روانپزشک بروید و از آن نترسید. روانشناس تحصیلات پزشکی ندارد ، او در هنجار مشغول است و قرص تجویز نمی کند. روانشناس به مشکلات رفتاری می پردازد.

E. S. این قابل درک است ، با تشکر و چرا دختران "بیمار" ما ، که به دلایلی که شما توضیح داده اید نمی توانند در اینجا همسر پیدا کنند ، به راحتی در خارج از کشور ازدواج می کنند؟ و معلوم می شود که نیازی به درمان نیست! به نظر می رسد شما واقعاً از مشکل جمعیتی در کشور ما بعنوان عامل شکست زنان حمایت نمی کنید.

M. L. درست نیست. به دلیل عدم تعادل جمعیتی در کشور ما ، مردان فاسد شده اند …

E. S.اوه اوه … بالاخره! و معلوم می شود که مشکلات فقط در سر زنان است.

M. L. من برای شما قصه می گویم. زمانی که با دوستانم در یک کافه بودم ، حدود پنج پسر بودیم. در میز بعدی یک مهمانی پر سر و صدا مجرد برگزار شد ، حدود دوازده دختر. یکی از آنها رو به ما کرد و فریاد زد: "خوب ، این چیست ، ما از شما می خواهیم ازدواج نکنید ، فقط بنشینید و با دختران یک نوشیدنی بخورید!" واکنش هر پنج نفر عجیب بود. او فقط یک نوشیدنی داشت - به طور کلی نوشیدن را دوست دارد. درست است ، او بلافاصله به محض مست شدن رفت. بقیه برگشتند - و به کار خود بازگشتند. اما در هر کشوری در جهان این دختران قبلاً تکه تکه شده بودند! اما اینجا روسیه است. نوعی بی حالی عمومی وجود دارد … هیچکس اصلاً چشم ندارد. به علاوه این فسق ، که قبلاً به آن اشاره کردم.

E. S. چگونه شروع می شود؟ با رابطه مادر؟

M. L. مادر هیچ ربطی نداره ساده است - زنان زیادی وجود دارد ، مردان کمی هستند. از این رو همه این ناهماهنگی ها ، وقتی او 20 ساله است ، او 50 ساله است. در اروپا ، این یک مزخرف مطلق تلقی می شود.

E. S. و حالا با این کار باید چکار کنم؟ به هر حال ، به گفته خود شما ، همه ما روان رنجور هستیم ، ما نمی توانیم برای خود جور دربیاوریم ، زیرا ما باید سرمان را درمان کنیم ، و ناگهان شما دچار جمعیت شناسی و رذالت مردان ما می شوید.

M. L. با این حال ، این مزخرف است و دمای متوسط در بیمارستان. به نحوی ، با توجه به این وضعیت جمعیتی ، یکی از آشنایان من ، سردبیر مجله ای براق ، چهار بار موفق به ازدواج شد. اما زنانی هستند که هرگز ازدواج نکرده اند و نمی روند. بنابراین آنها فکر خواهند کرد که چیزی در شخصیت آنها یا در جمعیت شناسی وجود ندارد.

E. S. با این حال ، من بیشتر درباره مردان روسی و خارجی ها می خواهم.

M. L. مردانی که در خارج از کشور هستند به دلیل عدم دسترسی زنان قطعاً خراب نمی شوند.

E. S. آیا زنانی سر سالم تری دارند؟

M. L. کاملا! سالم و کاربردی.

E. S. من تعجب می کنم که چرا زنان آنجا بسیار سالم هستند ، در حالی که زنان ما عصبی هستند؟

M. L. همچنین به اندازه کافی روان رنجور وجود دارد. اما در بیشتر موارد ، زنان آنها با زنان ما متفاوت هستند ، زیرا آنها در کودکی در خانواده های سالم تر بزرگ می شوند. تعداد کمتری از والدین نوشیدن کننده ، کتک زننده و پرخاشگر وجود دارند که دائماً در درگیری و رویارویی هستند. حداقل در چنین مقیاسی مانند اینجا ، آنجا وجود ندارد. امروزه هیچ کس به بچه ها دست نمی زند. این جرم انگاری است.

E. S. اما این در حال حاضر است. و اگر ما در مورد زنان چهل ساله صحبت می کنیم؟

M. L. زنان زیادی با سوسک هستند ، اما فضای عمومی خاصی وجود دارد … ایدئولوژی خانواده. اما شما درست می گویید ، زنان مسن نیز مشکلات زیادی در آنجا دارند. آنجلینا جولی را بردار او فقط ناکافی و ناراضی است. من کتابی از همسر دوم او ، بیلی باب تورنتون ، خواندم. در اینجا او با مادرش در خانه می نشیند و در حال تماشای اسکار پدر و معشوقه اش است. می دانید ، من نگران این مطالب هستم. ما با شما موفق نخواهیم شد. ما یکدیگر را نمی فهمیم 1

E. S. چرا اینقدر نگران هستی؟ من فقط از شما س askال می کنم ، شما به آنها پاسخ دهید. فقط توهینم میکنی بنابراین ، زنان حاضر در سخنرانی شما را درک می کنند ، اما من نمی دانم؟

M. L. بله ، شما ممکن است بیشتر از کل مخاطب متوجه شوید. نکته این نیست. واقعیت این است که شما به شدت از این موقعیت کاملاً دردناکی که در آن زندگی می کنید دفاع می کنید. شما درباره برخی از افراد بیمار به من بگویید و بیماری های آنها به عنوان یک مفهوم زندگی منتقل می شود.

E. S. با این وجود ، به نظر من ، آهنگ هیولا "آب و هوا در خانه" یکی از شناخته شده ترین بازدیدها در کشور ما است و س questionsالی در میان اکثریت جمعیت زنان ایجاد نمی کند. این آهنگ درباره بیداری یک ستمگر و انتظار اقدامات غیرقابل پیش بینی او است ، که یک زن باید تحمل کند ، آنها را صاف کند و در هر صورت آنها را بدیهی بداند.

M. L. به طور کلی ، همه آهنگهای عروسی و عروسی محلی ما در مورد شادی نیست ، نه در مورد لذت ، توجه داشته باشید. اما پس از آن ، در دوران قدیم ، از نظر بقا ، ازدواج بهتر بود ، زیرا شوهر زن را به عهده گرفت ، او این فرصت را داشت که فرزندان به دنیا آورد. اگر او ازدواج نمی کرد ، نه رابطه جنسی داشت و نه بارداری … او هیچ چشم اندازی در زندگی نداشت.

E. S. نه مثل امروز خوب ، بیایید برویم و سر را درمان کنیم تا از مزایای زمان بهتر استفاده کنیم.با این حال ، من تعجب می کنم ، آیا بیمارانی داشته اید که می گویند: "نه ، این همه تکنیک شما به من نمی خورد"؟

M. L. هرگز اتفاق نیفتاد. به طور کلی ، من در حال کار روی چیزی هستم که انتظار می رود جایزه نوبل برای آن دریافت شود (می خندد) - روی تغییر میل جنسی یک فرد. امیدوارم با گذشت زمان بتوانم به بیمار کمک کنم تا از جذب جنسی به یک شیء نامناسب ، به فردی که شما را خوشحال نمی کند ، جلوگیری کند. شما با او رنج خواهید برد و به همین دلیل او را می خواهید. میل جنسی بسیاری از زنان روان رنجور چنین شریكانی را انتخاب می كند. آنها انتخاب نمی کنند ، اما رابطه جنسی برای آنها انتخاب می کند.

E. S. بسیار عالی ما قبلاً موضوعی برای گفتگوی بعدی داریم.

توصیه شده: