ممنوعیت شادی

تصویری: ممنوعیت شادی

تصویری: ممنوعیت شادی
تصویری: ماله کشی دستورات خامنه ای سر ممنوعیت ورود واکسن های معتبر خارجی- آفساید 2024, آوریل
ممنوعیت شادی
ممنوعیت شادی
Anonim

چقدر دشوار است که از دام ممنوعیت ناگفته شادی ناشی از خانواده خود ، از نزدیکترین و عزیزترین افراد عبور کنید.

- خوب زندگی نکن!

آیا می توانید تصور کنید که والدین به فرزند خود چه می گویند؟ البته ، این اتفاق می افتد ، اما اکثر مردم این وضعیت را به عنوان چیزی غیر طبیعی ارزیابی می کنند.

و اگر تصور کنید که بسیاری از مردم قادر به تغییر زندگی خود نیستند ، اغلب به این دلیل که نمی توانند. شما نمی توانید به شیوه خود زندگی کنید ، نمی توانید به دنبال راه خود باشید. می خواهید حرفه ای متفاوت داشته باشید. دین دیگری را انتخاب کنید. برای انتخاب یک شریک برای بقیه عمر خود ، یک شریک دیگر ، همانطور که عزیزان شما دوست دارند او را ببینند؟

و هیچ کس کلمات شیطانی را با صدای بلند نمی گوید که آنها می گویند شما نباید در سایر مسیرهای زندگی به دنبال خوشبختی باشید ، بلکه باید دنبال جهنم خانواده باشید ، ما را در مسیر دنبال کنید. و این طور می شود. زیرا گاهی اوقات ناگفته ها ، با کلمات مداوم فرموله نشده اند ، حتی بلندتر از آنچه گفته می شود به نظر می رسد.

به عنوان مثال ، شما فرزند یک فرد با اراده قوی هستید. یک فرد با اراده قوی تصمیم گرفت رویای زندگی خود را برآورده کند ، به عنوان مثال ، او یک قطعه زمین را در جایی بسیار دور از مرکز خرید. و اکنون همه مجبورند آخر هفته را آنجا بگذرانند ، روی تخت ها ، علف ها را بچینند ، کار کنند تا عرق کنند. به عنوان مثال ، شما فردی هستید که در طول هفته بسیار زیاد کار می کنید و می خواهید آخر هفته ها متفاوت زندگی کنید. دراز بکشید و کتاب بخوانید ، به سینما بروید ، با دوستان خود قدم بزنید.

خواسته شما ، همانطور که گفته شد ، پذیرفته شده است ، اما با نگاهی تیره و تار ، با کلمات "همه چیز برای شما روشن است" ، با سرماخوردگی قابل لمس ، که سپس کاملاً واضح در رابطه با شما در طول هفته آینده باقی می ماند. و می فهمید که کتاب ، فیلم ، دوستان مدتها در انتظار - همه اینها هیچ استراحتی را به همراه ندارد. حتی ناگهان وسط فیلم را با یک اضطراب نامفهوم می پوشاند و در نیمه های شب از یک کابوس نامفهوم با قلبی تپنده از خواب بیدار می شوید. و شراب. گناه این است که همه آنجا در تختخوابها سرگرم می شوند و در اینجا شما به خودتان اجازه می دهید کاری نامفهوم انجام دهید … همه درخواست ها و تخیلات شما با همان نگاه تیره و تار پذیرفته می شود. به شما گفته می شود ، آنها می گویند ، کاری را که می خواهید انجام دهید. اما از روشی که گفته می شود بدتر می شود …

یا شما دختر زیبایی هستید که به دختری شایان ستایش تبدیل می شود. مادر شما به دلایل خاصی خیلی خوشحال نیست. مامان به شما اجازه نمی دهد که یک آینه در اتاق خود بگذارید ، با این استدلال که در آن صورت تمام وقت را در مقابل آن خواهید گذراند. مامان اذیت می شود که کسی با شما تماس می گیرد ، جایی با شما تماس می گیرد. اینکه با دوست دخترت تلفنی می خندید. هر بار که با هم دعوا می کنید به شما می گویند این به این دلیل است که شما دائماً به فکر پسرها هستید. و هرچه بالغ تر شوید ، ترسناک تر می شود که چیزی اشتباه پیش می رود و واقعاً نمی فهمید. و گناه نیز کاملاً مشخص نیست. و عصرها در خانه می نشینید. و بعد از مدتی به شما می گویند ، می گویند خوب ، کی ازدواج می کنید ، نوه های شما کی؟ اما آیا زیبا بودن ، معاشقه کردن اشتباه است؟ و دوباره قلب تپنده در شب ، تنش و خم شدن عجیب …

هنگامی که به وضوح به کودک داده شده است که بتواند درک کند که نباید زیبا باشد یا باهوش (شما مملو از یک کتاب نخواهید بود) ، که نباید چیز دیگری را بهتر یا سریعتر دریافت کند ، می توانید بسیاری از موارد را پشت سر بگذارید. … "من در سن شما واگن های تخلیه شده دارم و شما زندگی آسانی می خواهید …"

و دوباره گناه … باز هم اعتقاد ناخودآگاه که کار واقعی باید سخت و ناخوشایند باشد. و اگر به راحتی و دلپذیر داده شود - خوب ، چه نوع کاری است؟ کاهش ارزش دستاوردهای خود ، ترک رویاها ، امتناع حتی از امتحان کردن چیزی ، زیرا "این خنده دار است و پول نمی آورد."

و همه شرکت کنندگان در این داستانها کاملاً متقاعد شده اند که آنها بهترین را می خواهند. که این نیز یک نگرانی است. بله ، این یک نوع نگرانی است ، اما هنوز هم …

توصیه شده: