مردان در زندگی ما نوع اسکیزوئید

فهرست مطالب:

تصویری: مردان در زندگی ما نوع اسکیزوئید

تصویری: مردان در زندگی ما نوع اسکیزوئید
تصویری: فکت روم 3 - اختلال شخصیت اسکیزوئید 2024, ممکن است
مردان در زندگی ما نوع اسکیزوئید
مردان در زندگی ما نوع اسکیزوئید
Anonim

مرد اسکیزوئید یک مهره سخت برای شکستن است. در ظاهر ، او غیرقابل دسترس و بی احساس به نظر می رسد - چنین "چیزی به خودی خود". اما یک زن عاقل به سرعت یک جهان درونی عمیق و جالب را در پشت این بی طرفی بیرونی تشخیص می دهد. مردی مانند صندوقچه گنج - اگر بتوانید آن را باز کنید ، پاداش خواهید گرفت. اما همه نمی توانند کلید این صندوق را پیدا کنند.

در نگاه اول ممکن است رفتار او در مکان هایی عجیب و حتی نامناسب به نظر برسد. او می تواند به مرزهای افراد دیگر حمله کند ، حتی بدبین به نظر برسد - اما این فقط محافظت است و در عین حال ، فیلتری است که از طریق آن کسانی را که می توانند او را درک کنند ، عبور می دهد. به نظر می رسد افکار عمومی به اسکیزوئید علاقه ای ندارند. او سعی نمی کند شما را راضی کند ، انرژی زیادی برای معاشقه زیبا صرف نمی کند و شاید ، به طور کلی ، به نظر می رسد فردی است که از همه این سرگرمی های سکولار خوشش نمی آید و نمی تواند جمعیت را تحمل کند. شاید او شما را به کافه ای دعوت کند ، جایی که می توانید تنها باشید و با هم صحبت کنید ، یا شاید به خانه خود بروید. اما نه به این دلیل که او می خواهد شما را بیشتر به رختخواب بکشد ، بلکه به این دلیل است که در آنجا بهترین احساس را دارد. به طور کلی ، شما نباید روی یک برنامه سرگرمی گسترده و متنوع در کنار یک اسکیزوئید حساب کنید. اما از طرف دیگر ، در زندگی خانوادگی ، او تمام عصرها را در جمع دوستان نخواهد گذراند.

اصلی ترین وجه تمایز این تأکید فاصله گرفتن از واقعیت است. او می تواند سرسخت پیش برود: در کار ، پروژه ها ، بازی های رایانه ای ، سرگرمی ، خیال پردازی ، عشق. و در آن لحظه بقیه جهان برای او وجود ندارد.

شایع ترین شکایت زنانی که با مردان اسکیزوئید زندگی می کنند این است که شوهر در زمینه عاطفی خیلی حساس نیست. او تظاهرات عاطفی زنده ای ندارد ، گاهی اوقات اصلاً مشخص نیست که او چه احساسی دارد و نمی فهمد چرا همسرش اینقدر نگران است. این نوع دارای کاهش حساسیت عاطفی است ، درک او برای او دشوار است. برای مرد بسیار دشوار است که در غم و اندوه زن خود از او حمایت عاطفی کند و تنها کاری که می تواند انجام دهد این است که احساسات او را به طور رواقی تحمل کند. به خاطر همین صبر رواقی است که زنان در قلب خود شوهران خود را "چوب بی حس" می نامند. در واقع ، حساسیت اسکیزوئیدها بسیار قوی است ، اما آنها هرگز این را در ظاهر نشان نمی دهند ، و در ظاهر مانند پارتیزانها باقی می مانند. بسیار دشوار است که آنها را به احساسات برسانید ، آنها ترجیح می دهند بی صدا ، با خستگی از تحمل ، روابط خود را قطع کنند تا اینکه در چهره ادعاهایی فریاد بزنند و به طور کلی سعی کنند آنها را در گفتگو حل کنند.

هنگام تصمیم گیری ، یک اسکیزوئید اغلب نه از هیچ هدف یا نتیجه خاصی عمل می کند ، انگیزه های او از واقعیت ناشی نمی شود ، بلکه گویی خود به خود و خود به خود است. و او اغلب خود نمی تواند توضیح دهد که چرا چنین تصمیمی گرفته است. گویی تفکر و احساس او با یکدیگر ارتباط ندارند. شخص در شرایطی که باید حل شود فکر نمی کند ، تفکر او بر اساس جزئیات ، علائم کاملاً بی اهمیت است.

مذاکره با افرادی از این دست بسیار دشوار است. به نظر می رسد که او به س yourال شما پاسخ نمی دهد ، بلکه س theالی است که در ذهن او به نظر می رسد ، کاملاً متفاوت از موضوعی که در مورد آن بحث می کنید. او می تواند مکالمه را "کنار" بگذارد و در این مورد آنقدر قانع کننده باشد که خود شما متوجه نشوید که چگونه از موضوع اصلی بحث بسیار دور شده اید. بسیار دشوار است که در مورد چیزی خاص با او به توافق برسید ، فقط پس از گوش دادن به دیدگاه هر دو طرف ، توجه او همیشه به جزئیاتی منتقل می شود که از نظر شما بی اهمیت است. و در اینجا دوباره افکار برخی از نارسایی ها از بین می روند.

اگر تاریخچه شکل گیری ویژگی های او را بدانید ، می توانید آن را بهتر درک کنید. تأکید بر اسکیزوئید در اوایل کودکی ، در شرایط طرد عاطفی مادر شکل می گیرد.این ممکن است به دلیل وضعیت خود مادر باشد - افسردگی پس از زایمان ، عدم حمایت عزیزان. و با سابقه تولد یک کودک - از مردی دوست نداشتنی ، زایمان بسیار دشوار ، که باعث آسیب به خود مادر ، وخیم شدن شرایط زندگی در ارتباط با فرمان و دیگران شد. در ماه های اول زندگی ، کودک جهان را از طریق مادر درک می کند و بر احساسات او تمرکز می کند. و وقتی مادر از نظر عاطفی از کودک جدا می شود ، او اطلاعات کافی در اختیار ندارد تا بتواند دید مناسب خود را نسبت به سن خود نسبت به جهان به طور مناسب شکل دهد.

در آینده ، وضعیت با پدیده ای به نام "صورتحساب مضاعف" تشدید می شود. کودکان بسیار حساس هستند و به معنای واقعی کلمه حالات عزیزان خود را می خوانند و با احساسات زندگی می کنند. اگر به طور سیستماتیک احساساتی را که کودک تجربه می کند نفی ، منع و ارزش گذاری کنید ، دیگر به خود اعتماد نخواهد کرد - بنابراین ناسازگاری با واقعیت وجود دارد. کودک متقاعد می شود که آنچه احساس می کند واقعیت ندارد. پس چرا از این ابزار استفاده می کنید؟ کودک از اینکه اسباب بازی از او گرفته شده است عصبانی است و می خواهد از اموالش محافظت کند ، و مادر او را از عصبانیت منع می کند و می گوید شما نمی توانید حریص باشید و نیاز دارید که آن را به اشتراک بگذارید.

پسر از تاریکی می ترسد و به مادرش می آید: "مامان ، من می ترسم تنها بخوابم." مامان می خواهد بخوابد و پاسخ می دهد: "چیزی نیست که از آن بترسی ، میشا ، برو بخواب." بنابراین ، بی ارزش کردن احساس ترس پسر.

تجلی دیگر نظریه پیوند دوگانه زمانی است که مادری چیزی را به صورت شفاهی می گوید و جلوه های غیر کلامی او چیز دیگری را بیان می کند. مامان می گوید: "بیا پیش من ، عزیزم ، من تو را در آغوش می گیرم!" اما به محض اینکه کودک می آید و می خواهد به مادرش چنگ بزند ، او با عصبانیت او را هل می دهد و می گوید: "اوف ، چقدر کثیف هستی! تو الان منو کثیف می کنی! برو دستاتو بشور". دختر به مادرش می آید ، او را در آغوش می گیرد ، به چشمانش نگاه می کند و می پرسد: "مامان ، آیا من را دوست داری؟" مامان جواب می دهد: "خوب ، البته دوستت دارم ، اولگا!" در همان زمان او دستان دختر را بر می دارد تا او را در آغوش نگیرد و به نوعی فعالیت بپردازد ، یا می افزاید: "حالا برو بازی کن!"

بنابراین ، کودک دائماً پیامهایی دریافت می کند که یکدیگر را انکار می کنند و این ضربه جدی به شکل گیری واقعیت وارد می کند. والدین با آشنایی کودک با مفاهیم خوب-بد ، مفید-مفید ، م effectiveثر-م effectiveثر ، این واقعیت را شکل می دهند. در شرایط پیوندهای دوگانه ، هر شیء نامعین به نظر می رسد ، تکیه بر واقعیت غیرممکن است. و سپس کودک شروع به شکل گیری دنیای واقعی خود درونی می کند ، که در آن راحت و راحت است. آن دنیای درونی بسیار غنی. و این جهان با دقت از دست اندازی محافظت می شود ، زیرا مداخله بزرگسالان می تواند آن را بی ارزش و نابود کند ، همانطور که در دنیای واقعی انجام شد. با یک زندگی ظاهراً ضعیف در احساسات و رویدادها ، یک فرد دارای یک مجموعه غنی از احساسات در تخیل خود است. به همین دلیل است که اسکیزوئیدها تمایل خود را برای "چسبیدن" به چیزی ، و رفتن به سمت آنچه مورد علاقه آنها است ، حفظ می کنند.

اگر یک مرد اسکیزوئید در کنار شماست چه باید بکنید

اولا ، انتظار حمایت و همدلی دلسوزانه از جانب او را نداشته باشید. ممکن است او نگران شما باشد ، اما ترجیح می دهد برود و کاری انجام دهد که به شما کمک کند ، تا اینکه از نظر اخلاقی از شما حمایت کند. انواع دیگری از اطرافیان خود را بیابید که بتوانند حمایت لازم را از شما انجام دهند.

ثانیاً ، به یاد داشته باشید که در واقع اسکیزوئید بسیار آسیب پذیر است. هرچه بیشتر به او حمله کنید و سعی کنید حداقل در مقابل واکنش نشان دهید ، بیشتر به خود می پردازد. ممکن است در برخی موارد ، درهای دنیای درون او برای شما بسته شود - و این بدترین اتفاقی است که می تواند در رابطه شما با این نوع رخ دهد. پس از آن ، او می تواند به راحتی شما را از زندگی خود پاک کند یا به سادگی در کنار شما به عنوان یک همسایه زندگی کند.

ثالثاً ، مردان این نوع به ویژه به خرد زنان و توانایی درک مسائل روزمره نیاز دارند. به عنوان مثال ، چگونه رفتار کنیم تا به نتیجه دلخواه برسیم تا رابطه خراب نشود.اگر زنی در این واقعیت محکم روی پای خود ایستاده باشد و بتواند به او کمک کند تا سازگار شده و کمی اجتماعی تر شود تا بتواند به سطح جدیدی برسد ، امتیاز مثبت خواهد بود.

همچنین مهم است که این واقعیت را بپذیرید که مرد شما نمی تواند بازسازی شود. او نمی تواند به طور ناگهانی عاشق رفتن با شما به یک کنسرت یا جشن در روز شهر شود ، اگرچه می تواند این کار را به خاطر شما انجام دهد. او نمی تواند کلمات گرم حمایت شما را بیان کند ، اما در عمل می تواند برای شما محافظ و "دیوار سنگی" باشد. او به فضای خودش و فرصتی برای ترک مدتی "در غار" نیاز دارد تا احساسات خود را مرتب کند. راستش را بخواهید ، این دنیا برای او خطرناک است و برای هر شخصی دشوار است که در مبارزه مداوم باشد. اگر او ناراحت است - نباید از او بپرسید چه اتفاقی افتاده است - فقط باید به او زمان بدهید تا او یخ بزند. به احتمال زیاد ، شما در جفت خود "برای دو نفر" احساس خواهید کرد - اما این در حال حاضر به اندازه کافی برای حل تناقضات کافی است.

توصیه شده: