2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
چرا خودانگیختگی لازم است؟
خودانگیختگی ، در زندگی هر فرد ، به همان اندازه اهمیت دارد که ما آن را دست کم می گیریم. به معنای واقعی کلمه "خودانگیختگی" از لاتین به عنوان "اراده آزاد" ترجمه شده است. این اوست که به ما اجازه می دهد احساس سرزندگی کنیم ، از همه جلوه های زندگی لذت ببریم ، در سرنوشت خود مشارکت فعال داشته باشیم و فقط در جهت غیرقابل درک حرکت نکنیم.
این یک منبع اساسی است که از بدو تولد به فرد داده می شود ، اما با بزرگ شدن او کمتر و کمتر مورد استفاده قرار می گیرد. در دوران کودکی ، ما با انگیزه های درونی هدایت می شویم ، اما با گذشت زمان ، چارچوب اجتماعی ، اخلاق ، قوانین و قوانین تنظیمات خود را انجام می دهند. به طور کلی هنجارهای رفتاری پذیرفته شده ای وجود دارد که تحت تأثیر بسیاری از آنها توانایی خودجوش بودن خود را از دست می دهند. در مقابل تکانه های درونی ، ما از ترس سوء تفاهم توسط جامعه متوقف می شویم و طرد می شویم. اضطراب وجودی تنهایی ما را مجبور می کند تا رفتارهای منطبق تری را که توسط جامعه حمایت می شود انتخاب کنیم. خودانگیختگی همچنین شامل افشای خود ، بدون ماسک ، بازی و تظاهر است ، در نتیجه فرد در جلوه ها و انگیزه های خود بسیار آسیب پذیر می شود ، ممکن است احساس امنیت را از دست بدهد.
خودانگیختگی چیست؟
وقتی به این فکر می کنید که "شخص خودجوش" کیست ، چگونه رفتار می کند ، به چه چیزهایی علاقه دارد و چه کار می کند ، اولین چیزی که به ذهن شما می رسد چیست؟ به احتمال زیاد ، این یک نوع تصویر جمعی است-یک فرد شاد ، راحت ، روشن ، اجتماعی ، غیر سازگار ، جالب که به راحتی با دیگران ارتباط برقرار می کند ، که در نشان دادن احساسات خود تردید نمی کند و مطابق علایق خود زندگی می کند.
اما این توصیف همیشه با واقعیت منطبق نیست. اغلب معلوم می شود که چنین افرادی به ظاهر مستقل و خودجوش طبق الگوی خاصی رفتار می کنند ، زیرا زندانیان تصویر خود هستند. طبق روانشناسی تحلیلی یونگ ، روان انسان شامل چندین جزء - کهن الگوهای داخلی است. اینها شامل شخص و خود می شوند. به طور خلاصه ، پرسونا چهره عمومی یک شخص است ، تصویری که شخص به دیگران ارائه می دهد ، یک ماسک اجتماعی است. خودخواهی ، خود واقعی ، عمیق و واقعی یک فرد است که هشیار و ناخودآگاه را به هم پیوند می دهد و تجلی لاینفک شخصیت است. درک این نکته ضروری است که خودانگیختگی هیچ ربطی به شخص ندارد ، بلکه محصول خودخواهی است ، زیرا تحت تأثیر تکانه های داخلی ، بدون شرط اجتماعی ، متولد می شود.
خودانگیختگی گستاخی یا تکانشگری نیست ؛ ربطی چندانی به آرامش ، اطفال و نابالغی ، زوال عقل و شجاعت ندارد. این توانایی (استعداد!) این است که خودتان باشید ، هماهنگ با دنیای درونی ، اینجا و اکنون باشید ، فقط باشید. در خودانگیختگی ، ما باز می شویم ، ما واقعی هستیم ، ما در لحظه وجود داریم ، اینگونه است که ما واقعاً می توانیم خود و دیگران را ملاقات کنیم ، این ما را با مجموعه ای از معانی شخصی پر می کند.
چگونه خودانگیختگی را توسعه دهیم؟
یعقوب لوی مورنو ، روانشناس و روانپزشک معروف قرن گذشته ، پدر روانپزشکی ، اولین کسی بود که این س askال را مطرح کرد. او خودانگیختگی و خلاقیت را دو مفهوم اصلی تعریف کننده بشریت می دانست. مورنو گفت که خودانگیختگی یک انرژی است که سرکوب آن منجر به روان رنجوری می شود و تظاهرات کنترل نشده - روان پریشی. رویکرد روانگردان به منظور توسعه خودانگیختگی و تجلی صحیح آن از طریق بازیگری و بداهه پردازی است.
توسعه خودانگیختگی کار بسیار دشواری است. این عبارت خود دارای یک پارادوکس است ، زیرا "توسعه" مستلزم نوعی تأثیر خارجی است ، که با انگیزه داخلی برای ظهور خودانگیختگی در تعارض است.اما روانشناسی گشتالت می تواند در این مورد با اصل اصلی خود "اینجا و اکنون" نجات پیدا کند. یادگیری لحظه به لحظه بودن برای آشکار شدن انگیزه های درونی بسیار مهم است. از این گذشته ، تنها زمانی که با سر خود به زمان حال فرو می رویم ، می توانیم در درون خود پاسخی برای آن بیابیم ، احساسات و خواسته های واقعی خود را درک کرده و مطابق آنها عمل کنیم.
کنترل مداوم بر خودمان و آنچه در اطراف اتفاق می افتد ، برنامه ، چند وظیفه ای ، برنامه ها و برنامه ها واقعاً زندگی ما را آسان تر می کند ، اما اگر کمی خودانگیختگی را به آن اضافه کنید ، می تواند بسیار جالب تر باشد!
توصیه شده:
من نمی دانم چه می خواهم: بی معنی بودن به عنوان یک منبع
در زندگی مواقعی وجود دارد که شما هیچ چیز را نمی خواهید ، هیچ چیز خوشایند نیست ، کاری را به طور خودکار انجام می دهید ، و سپس متوجه می شوید که حتی وقتی همه چیز خوب است ، از این بابت خوشحال نیستید. خوب ، اینطور نیست که ناراحت باشید ، فقط شادی وجود ندارد.
عدم ارزش به عنوان خود تخریبی ، حق ارزیابی به عنوان راهی برای سلامتی
در سالهای اخیر ، روانشناسی مدلی برای بی ارزشی به ما ارائه داده است. این "شما کار بدی نکرده اید" نیست ، بلکه "من عمل شما را اینگونه انجام دادم". این "شما توافق را شکستید" نیست ، بلکه "من خیلی عصبانی بودم"
روانکاوی به عنوان یک هنر ظریف روابط
روانکاوی هرگز ایده های فروید را فراموش نکرده و نخواهد کرد ، اگرچه امروزه روش بسیار تغییر کرده است. تاریخ قرن بیستم و پیشرفت تکنولوژیکی آن را تغییر داد. پست مدرنیسم و ایده های اگزیستانسیالیسم ؛ نظریه روابط شیء و روانشناسی خود. امروزه ، روانکاوی رابطه ای (رابطه ای) امیدوار کننده تر شده است ، زیرا بیشترین کار و زندگی را در این روش جذب کرده است.
ماندالا به عنوان ابزاری برای هنر درمانی
نقاشی ماندالا - تمرین هنر درمانی جهانی. می توانید از آن برای مهار و تجلی احساسات ، برای درون نگری ، برای کار با حالات یا نظم بخشیدن به افکار ، برای تجمیع تجربیات جدید (پس از آموزش ، کار ، تغییر شغل) استفاده کنید. تمرین چه فایده ای دارد؟ 1.
ازدواج به عنوان بودن با دیگری
وقتی به دنیا می آییم ، خود را در این دنیا می یابیم. اکثر مردم اینطور فکر می کنند - من آنجا نبودم ، پس ، بام ، من متولد شدم و در این جهان شروع به وجود کردم. یکی با جهان ، در تعامل با جهان عینی ، افراد دیگر. با این حال ، اگر به آن فکر کنید ، این کاملا درست نیست.