خودشیفتگی در روابط شخصی

تصویری: خودشیفتگی در روابط شخصی

تصویری: خودشیفتگی در روابط شخصی
تصویری: شخصیت خودشیفته ، این اختلال شخصیت رو قبل از ورود به رابطه بشناسید 2024, ممکن است
خودشیفتگی در روابط شخصی
خودشیفتگی در روابط شخصی
Anonim

در این مقاله ، من می خواهم تلاش کنم تا شما خوانندگان عزیز را به دنیای افراد خودشیفته و نحوه بروز آنها در روابط شخصی نزدیک کنم.

اصطلاح "خودشیفتگی" به معنای وسیع - هر نوع عشق در رابطه با خود ، خودشیفتگی. این اصطلاح از اسطوره یونانی نرگس ، مرد جوان زیبا که عشق به یک پوره را رد کرد ، گرفته شده است. به عنوان مجازات برای این ، او محکوم شد که عاشق بازتاب خود در آب دریاچه شود و بر اثر این عشق جان سپرد. در محل مرگ او ، گلی رشد کرد که به آن گل نرگس می گفتند.

گفتن چیز جدیدی در مورد خودشیفتگی سخت است. همیشه در جهان افراد بیهوده ، خودخواه ، گستاخ ، خالی ، حریص و دستکاری وجود داشته اند که منافع دیگران را در نظر نگرفته اند. اما ، با این وجود ، این افراد می توانند جذاب باشند ، دیگران را تحسین کنند ، در مرکز توجه قرار بگیرند و روابط ظاهری کاملی ایجاد کنند.

خودشیفته ها فردی را به عنوان شریک زندگی خود انتخاب می کنند که به هر دلیلی در سطح جهانی شناخته شده و استثنایی بوده است. این شخص باید بهترین ، زیباترین ، باهوش ترین باشد. این امر به این دلیل است که هدف عشق چنین شخصی نه تنها توسط خود ، بلکه توسط اطرافیان نیز ایده آل می شود. اما با گذشت زمان ، آن ویژگی هایی که در ابتدای رابطه فرد خودشیفته را جذب می کند ، بعداً باعث ایجاد حسادت می شود - احساسی که فرد خودشیفته آن را غیرقابل تحمل می داند و بنابراین در خود به رسمیت نمی شناسد.

یک شخصیت خودشیفته برخلاف یک شخصیت سالم و خودشیفتگی سالم ، نمی تواند خصوصیات و شایستگی های واقعی یک شخص را تحسین کند و در برابر کاستی های شریک زندگی خود مدارا کند. در عوض ، او عصبانی است که شخص در کنار او چندان ایده آل و شرم آور نیست ، زیرا خودشیفته خود بدتر از کسی است که در کنارش است. بنابراین ، شریکی که در کنار چنین شخصی قرار دارد ، یا مورد تحسین و یا تحقیر قرار می گیرد. افراد خودشیفته واقعاً قادر به برقراری روابط شخصی سالم بر اساس عشق ، اعتماد و احترام نیستند. آنها نیاز قلبی دارند که کسی با پوچی درونی خود ارتباط برقرار کند و آنها را در تعادل احساسی قرار دهد. در اینجا یک داستان از دختر 28 ساله والنتینا آمده است: "من هرگز افرادی مانند او را ملاقات نکرده ام. از اولین دقایق ملاقات با او متوجه شدم که عاشق جذابیت ، شوخ طبعی او هستم. این تصور وجود داشت که متقابل بود. حتی بیشتر: این تصور وجود داشت که یک شبه من برای او مهم و مهم شدم ، چشم هایش در اولین ملاقات برق زد. او به سادگی مرا بت کرد ، زیبایی ، هوش من را تحسین کرد ، همه استعدادهای جدید را در من یافت … در ابتدا توجه من به این واقعیت نبود که شخص تماس های من را با والدین و دوستانم محدود می کند. من آنقدر در او ، در عشق او جذب شده بودم که به نظر می رسید من اصلا به بقیه احتیاج ندارم. این امر هرگز پیش از این برای من اتفاق نیفتاده بود ، علیرغم روابط شخصی ام ، من همیشه علایق خود را حفظ کرده ام. و در اینجا من آنقدر عاشق شدم که بقیه چیزها برای من بسیار کوچک ، بی اهمیت و بی اهمیت به نظر می رسید. او عمیقاً وارد زندگی من شد که من متوجه نشدم چگونه او تصمیم گرفت برای من تصمیم بگیرد: چه زمانی به خانه بیایم ، چگونه و چه بپوشم ، چه بخورم و چگونه وقت آزاد خود را بگذرانم. اگر او چیزی را پیشنهاد می کرد ، جادویی بود ، ما با هم خوشحال بودیم. اما اگر چیزی آنطور که او می خواست و چیزی که من می خواستم پیش نرفت ، فقط او را ناراحت یا ناامید نکرد ، بلکه نگرش او را نسبت به من تغییر داد. او بلافاصله عصبانی ، سرد ، بی تفاوت و گاه بی رحم شد. با قرار گرفتن در این موقعیت ، دائماً احساس گناه می کردم که کار اشتباهی انجام داده ام ، و گاهی اوقات نمی فهمیدم چرا او مرا اینقدر تحقیر کرد. من تمام تلاشم را کردم تا اوضاع را اصلاح کنم ، اما بی فایده بود. گاهی اوقات فقط از من متنفر بود! اگرچه یک ساعت پیش او فردی مراقب ، دلسوز و دوست داشتنی بود.این رابطه چندین ماه طول کشید تا اینکه متوجه شدم لازم است نکته نهایی را در آنها قرار دهم. من متوجه شدم که هر چه عشق ، مراقبت ، توجه و خودم بیشتر باشد - در این روابط ، شخص بیشتر متوجه این توجه و محبت نمی شود و حتی سلطه گرتر و خودخواه تر می شود."

چرا مردم با روابط با چنین شخصیت هایی موافقت می کنند ، برای آنها می جنگند ، سعی می کنند دیگری را تغییر دهند و ترک نکنند؟ دلایل متعددی برای این امر وجود دارد. فردی که با یک فرد خودشیفته رابطه برقرار می کند ، ممکن است در کودکی والدین خودشیفته ای داشته باشد و یاد گرفته است که ارزش و اهمیت آنها را تنها با برآوردن نیازهای فرد ببیند. یک توضیح دیگر به شرح زیر است: داشتن اعتماد به نفس پایین ، نیاز به تحسین و شناخت دیگران ، یک فرد به عنوان شریک می تواند یک فرد خودشیفته را برای خود انتخاب کند ، به طوری که در نزدیکی ، "در پرتوهای خورشید غرق می شود" ، که فرد خودشیفته به لطف جذابیت ، شوخ طبعی و قدرت خود گسترش می یابد. اما این تصور گمراه کننده ای است ، زیرا در همان زمان ، یک شخص خود را از دست می دهد ، و در دست دیگران دست نشانده می شود. ما می توانیم چنین قدرت را به وضوح در داستان بالا مشاهده کنیم. خودشیفته ها افرادی هستند که در نگاه اول "استثنایی" و "خاص" به نظر می رسند و این باعث می شود افراد دیگر با آنها وارد رابطه شوند. این "انحصار" خیالی است ، در واقع اینطور نیست. به نظر می رسد به لطف همین روابط ، شما می توانید همه چیزهایی را که فاقد آن هستید و در زندگی شما نبوده به دست آورید. آنها می توانند در نگاه اول جذاب شوند ، که می تواند شما را به تحسین ، علاقه وادار کند. در پاسخ ، آنها ممکن است در ازای شما کار خوبی انجام دهند. بسیاری از مردم برای احساس واقعی ، عشق ، چنین اقداماتی را انجام می دهند.

بازتاب 1 … "نرگس نزدیک است." اگر فکر می کنید اغلب در زندگی مجبور به برخورد با چنین افرادی هستید یا قدرت وسوسه ناشی از آنها را احساس می کنید ، به این فکر کنید که با کشیده شدن در روابط عملاً غیرممکن سعی می کنید چه مشکلاتی قدیمی را حل کنید. با آگاهی از احساسات خود در شرکت چنین فردی می توانید به تشخیص رابطه خودشیفته خود کمک کنید. چنین شخصی ، در کنار شما ، دائماً باعث ایجاد احساس شرمندگی ، ناخوشایندی ، عصبانیت و از طرف دیگر ، ایده آل شما و افراد دیگر خواهد شد. اگر احساسات خشونت آمیزی ناشی از رفتار خودشیفته را تجربه می کنید ، از خود بپرسید که این شخص چه دکمه ای را قادر به فشار دادن بوده است. به یاد داشته باشید رویدادهایی از گذشته ، هنگامی که شما همان احساسات را تجربه کرده اید ، که این احساسات با آنها مرتبط بوده است ، همانطور که در این موقعیت ها عمل کرده اید و شاید بتوانید بفهمید که چرا در بزرگسالی به همان "طعمه" دچار می شوید.

مهمترین عنصر یک رابطه خودشیفته توهم ادغام است ، یعنی توهم افراد که ما باید یک بار برای همیشه یکی شویم ، اجازه ندهیم هیچکس وارد دنیای ما شود و اگر از هم جدا شویم ، خطر را تهدید می کند.

شخصیت خودشیفته دارای ویژگی دیگری است که آنها را از سایر افراد متمایز می کند - این است ادعای حق … در یک رابطه شخصی ، این بدان معناست که شما باید نیازهای آنها را برآورده کنید ، اما خود آنها هیچ گونه تعهدی برای برآوردن نیازهای شما ندارند. افراد خودشیفته ممکن است خود را اهداکننده بدانند ، اما آنها فقط آنچه را که می خواهند می دهند ، نه آنچه دیگران به آن احتیاج دارند. در اینجا داستان یک مرد است ، بگذارید او را آنتون (31 ساله) بنامیم: "چند سال پیش من رابطه ای نه چندان موفق با دختری داشتم. پس از چندین سال زندگی مشترک ، او آشکارا به من خیانت کرد. من درباره مرد جوانی که با او ملاقات می کرد ، آشنا بودم. علاوه بر خیانت هایش ، او مرا از هر نظر ممکن تحقیر کرد: به عنوان یک مرد ، به عنوان یک معشوق ، به عنوان یک شخص. زیر پا گذاشته می شدم ، دائماً از تجلی احساسات منفی او عصبانی بودم ، اما نمی توانستم جدا شوم. من سعی کردم دلایلی را پیدا کنم که باعث می شود من هنوز با او بمانم ، و آنها هر بار اینطور بودند.من بسیار عاشق این دختر شگفت انگیز بودم ، و گاهی اوقات ما واقعاً رابطه خوبی داشتیم. این در همه نوع مراقبت از من آشکار شد: او آشپزی می کرد ، پیراهن هایم را اتو می کرد ، عاشق فوق العاده ای بود و می توانست خوشحال باشد. اما تصور این بود که رابطه "خوب" ما فقط به میل او برای ایجاد چنین رابطه ای بستگی دارد. ابتکار و نگرانی من پاسخی در روح او پیدا نکرد و او را بی احساس ، بی ادب ، قادر به خیانت و تحقیر کرد … ".

مدیتیشن 2 … "میراث والدین." اگر پدر و / یا مادر شما چنین شخصیت هایی در خانواده والدین شما بودند ، شما شانس های زیادی برای ایجاد رابطه خودشیفته دارید. برای درک اینکه آیا والدین شما بر شما تأثیر گذاشته اند ، به س questionsالات زیر پاسخ دهید:

آیا درد یا ناامیدی رابطه شما را همراهی می کند؟

در روابط نزدیک ، آیا در دادن یا دریافت مشکل دارید؟

- آیا شما اغلب عاشق می شوید یا برعکس ، از ترس رد شدن یا استفاده از دیگران می ترسید وارد شوید؟

- به عنوان یک قاعده ، شرکای نامناسب یا در دسترس را انتخاب می کنید؟

- آیا شما به "عشق کامل" ، که به نظر شما ایمن و هیجان انگیز است ، اعتقاد دارید؟

- تا حالا عاشق شدي؟

- بعد از اینکه بعد از مدتی شریک زندگی خود را بهتر شناختید ، معلوم می شود که نقص هایی در او وجود دارد که نمی توانید آنها را با سختی زیاد بپذیرید یا ببخشید؟ آیا سهولت ارتباط از بین می رود؟

- آیا مسئولیت تمام مشکلاتی که بین شما رخ می دهد را بر عهده می گیرید؟

- وقتی شریک زندگی خود را ایده آل می کنید یا برعکس ، اقدامات و اعمال او را بی ارزش می کنید ، در رابطه بسیار بهتر احساس می کنید؟

اگر به اکثر سوالات پاسخ مثبت داده اید ، ناامید نشوید. حتی اگر تحت تأثیر والدین خود قرار گرفته اید ، حداقل در حال حاضر از آن مطلع هستید. این اولین قدم برای ایجاد یک رابطه خوب است.

یکی از راههای موثر برای بازیابی اثرات خودشیفتگی ناسالم ایجاد روابط سالم در زمان حال است. چنین رابطه ای چگونه آغاز می شود؟ با ارتباطات ، که در آن احترام به مرزها و شخصیت طرف مقابل وجود دارد ، حمایت ، نگرش توجه به یکدیگر است. من معتقدم که شما می توانید روابطی ایجاد کنید که از ارتباط هر روز با یکدیگر شادی ، شادی و لذت متقابل را برای شما به ارمغان بیاورد !!

توصیه شده: