2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
هر احساسی در پاسخ به رضایت-نارضایتی از هر ارزش ، نیاز ، تمایل و غیره ایجاد می شود. وقتی رضایت اتفاق می افتد ، احساسات مثبت بوجود می آید ، با نارضایتی ، احساسات منفی. و از آنجا که اکثر این نیازها را تنها با کمک چیزی از بیرون می توان برآورده کرد ، این بر مهمترین نقش احساسات در زندگی انسان دلالت دارد. از طریق حوزه احساسی است که "دسته" سیستم درونی ارزشها-نیازها (که به گفته روانشناسان دانشگاهی ، هسته اصلی شخصیت افراد است) با جهان خارج صورت می گیرد
این احساسات است که سیگنال می دهد که نیاز برآورده می شود و کدام نیست (عملکرد ارزیابی و علامت دهی احساسات). این احساسات هستند که "انرژی روانی" را برای فعالیت (عملکرد احساسات که فعالیت را تنظیم و تنظیم می کند) تأمین می کنند. با کمک احساسات تجربیات مثبت و منفی تثبیت می شوند (عملکرد سازگار و اثرگذار احساسات). احتمالاً باید کارکرد دیگری از احساسات را نام برد که در کتاب های درسی دانشگاهی ذکر نشده است - این احساسات است که به فرد احساس زندگی ، هستی ، کمال می بخشد. به نظر نمی رسد فردی که احساسات را تجربه نمی کند زنده باشد.
اغلب ، کل روان انسان به دو حوزه تقسیم می شود - منطقی و احساسی. هر دوی این مناطق به یک اندازه مهم هستند ، آنها مانند دو پای هستند که فرد روی آنها "می ایستد". اگر یکی از آنها به اندازه کافی رشد نکرده باشد ، در این صورت شخصیت لنگ خواهد بود. متأسفانه تمدن غربی ما اهمیت احساسات را در مقایسه با تفکر بسیار کاهش داده است ، که نمی توان در سطح سلامت روانی امروز از آن اظهار نظر نکرد.
بنابراین، رشد عاطفی در زندگی بشر کمتر از رشد فکری نیست. بنابراین ، میزان بلوغ عاطفی یک فرد ویژگی مهم توانایی او برای زندگی کامل در این زندگی است.
متأسفانه حوزه بلوغ عاطفی شخصیت فرد امروزه عملاً مورد مطالعه دقیق قرار نگرفته است و نظریه های زیادی در مورد بلوغ عاطفی وجود ندارد. من به یکی از آنها ، به نظر من ، قابل توجه ترین ، مدل کلود اشتاینر (یکی از بنیانگذاران تجزیه و تحلیل معاملات) اشاره می کنم. من فوراً به شما هشدار می دهم ، در مقایسه با نسخه اصلی ، نام هر سطح بلوغ کمی تغییر کرده است (در اشتاینر به این سطوح سواد عاطفی می گویند).
1. بلوک احساسی. سطح توسعه احساسات زمانی که خود احساسات احساس نشوند. این واقعیت که احساسات هنوز وجود دارند را می توان با ظهور میل به برخی اقدامات و مقاومت در برابر برخی دیگر تعیین کرد. این احساسات می توانند شما را مجبور به انجام هرگونه اقدامی کنند ، اما انگیزه احساسی خود متوجه نمی شود (یا به عبارت بهتر احساس نمی شود). به سادگی انجام کاری غیرممکن است ، یا برعکس ، متوقف کردن هر اقدامی که علیرغم تصمیم آگاهانه رخ دهد ، غیرممکن است. از بیرون ، می توان گفت که یک شخص با لحن ، حالات چهره ، رفتار خود چیزی را احساس می کند ، در حالی که خود شخص چیزی را احساس نمی کند که بتوان آن را احساسات نامید. او همچنین می تواند این حالت را خالی ، بی حسی یا یخ زدگی توصیف کند. این اتفاق می افتد که چنین احساسات "نامحسوس" به طور غیرقابل کنترل جمع می شوند و منجر به طغیان و انفجارهای احساسی می شوند ، پس از آن قبل از چنین انفجار دیگری ، به حالت "نامحسوس" باز می گردیم.
خودیاری: یادگیری تشخیص احساسات بدنی (دردها ، گیره ها ، تنش ها ، حرکات غیر ارادی و غیره) در طول بلوک های احساسی. یک فرم خاطرات ممکن است کمک کند:
رقص ، موسیقی ، مدلینگ ، و غیره ، به طور کلی به هر چیزی که بیان جسمی را تشویق می کند و به مرحله بعدی بلوغ عاطفی - جسمانی - دامن می زند ، کمک می کند.
2. احساسات بدن. احساسات به عنوان احساسات جسمانی (برای مثال ، ترس به عنوان ضربان قلب یا عرق کردن ، افسردگی به عنوان سفت شدن قفسه سینه ، عصبانیت به عنوان ناراحتی در معده و غیره) تجربه می شود. احساسات به عنوان یک احساس خود به طور همزمان احساس نمی شود
خودیاری: واژه نامه ای از احساسات بدن احساسی
شل شدن عضلات ، یوگا و سایر تمرینات به آرامش بدن و تماس با آن کمک می کند.
3. تجربیات آشفته. احساسات به عنوان سطح خاصی از انرژی عاطفی پراکنده احساس می شوند ، اما در عین حال نمی توان تعیین کرد که چه احساسی تجربه می شود ، احساسات را متمایز می کنیم ، به صورت کلامی بیان می کنیم. به طور کلی ، به جای احساسات خاص ، احساس توده احساسی و تنش تجربه می شود.
خودیاری: تدوین فرهنگ احساسات
خاطرات احساسی - در طول تجزیه و تحلیل روز ، احساسات اصلی خود را که در هر ساعت یا نیم ساعت تجربه کرده اید بنویسید (می توانید آن را در طول روز بنویسید.) یادگیری بیان عاطفی کلامی (برای تعریف آنچه احساس می کنم و آن را نامیده ام) ، ترسیم احساسات (یا بیان هنری دیگر آنها).
4. تبعیض احساسات. در این سطح ، احساسات تشخیص داده می شوند و متمایز می شوند ، رویدادهای ایجاد کننده آنها ، همراه با تفکر و خواسته ها ، تعیین می شوند. یک فرد می تواند همزمان چندین احساس مختلف را تجربه کند ، در حالی که از این احساسات آگاه است و آنها را از هم تشخیص می دهد. اما در این سطح از بلوغ عاطفی ، احساسات قوی ارزیابی منطقی را مخدوش می کند ، بر اعمال انجام شده تأثیر می گذارد و غیره.
خودیاری: یادگیری روشهای مختلف مدیریت و تجربه احساسات (بسیاری از این راهها وجود دارد و آنها اغلب توصیف می شوند که من حتی از ذکر آنها در اینجا خودداری می کنم).
5. مسئولیت احساسات خود را. منبع درونی کنترل احساسات: این احساس که این رویدادها نیستند که به من احساس می دهند ، بلکه این احساس را در پاسخ به رویدادها احساس می کنم. احساسات بر ارزیابی منطقی موقعیت یا اقدامات انجام شده تأثیر نمی گذارد. برای امروز ، این سطح بالایی از بلوغ عاطفی است. یک فرد در اینجا باید نه تنها احساسات خود را تجربه کند ، بلکه دیگران را نیز درک کند - همدلی.
6. همدلی. "احساس" آنچه دیگران تجربه می کنند ، در حالی که احساسات "ما" و "دیگران" را به طور واضح از هم جدا می کند ، نه اینکه احساسات دیگران را به جای احساسات خود تجربه کنیم ، بلکه دقیقاً آنها را احساس می کنیم. سطح بالایی از بلوغ عاطفی ، مطابق با سطح یک روانشناس عملی مجرب. برای توسعه بیشتر عاطفی ، ارزش یادگیری "تبادل" احساسات با افراد دیگر را دارد
7. تعامل عاطفی. یک فرد نه تنها قادر است احساسات دیگران را احساس کند ، بلکه آگاهانه به طور کامل با دیگران در سطح احساسی ارتباط برقرار می کند. این که آیا هیچ توسعه عاطفی دیگری وجود دارد ، نه اشتاینر ، خیلی کمتر من می دانم.))))
در پایان ، می خواهم شرح مختصری از بلوغ عاطفی ارائه دهم:
بلوغ عاطفی نسبت به خود:
1.) توانایی تشخیص ، تشخیص ، نامگذاری و بیان احساسات خود ؛
2.) توانایی مسئولیت احساسات خود را بر عهده بگیرید ؛
3.) توانایی تنظیم وضعیت عاطفی شما ؛
4.) تلاش برای توسعه بیشتر عاطفی.
بلوغ عاطفی نسبت به دیگران:
1) توانایی "احساس" احساسات دیگران ، در حالی که احساسات خود و دیگران را جدا می کند.
2.) توانایی آگاهی از تأثیر احساسات دیگران بر خود و احساسات آنها بر دیگران ؛
3) توانایی همدلی با دیگران ؛
4) توانایی تعامل عاطفی با دیگران.
توصیه شده:
سطوح تصمیم گیری یا نحوه برنامه ریزی فرد
سطوح تصمیم گیری یا نحوه برنامه ریزی یک فرد. من پیشنهاد می کنم کل روان انسان را به عنوان یک عروسک تودرتو در نظر بگیرم. بنابراین ، عمیق ترین سطح درونی روان است سطح غریزه … غرایز اساسی بقا و تولید مثل است. در هنگام خطر برای زندگی ، غرایز زیر تحریک می شوند:
انواع و سطوح توسعه فردی
نویسنده: یانینا بریداک این مقاله بر اساس کتاب "تشخیص روانکاوانه" نوشته نانسی مک ویلیامز است که در مورد دفاع های اصلی روانشناختی ، انواع مختلف شخصیت ، نحوه استفاده این افراد از این دفاع ها و آنچه می توان در مورد آن در درمان انجام داد ، می گوید.
سطوح ارتباطی - از حالت رسمی تا صمیمیت
ما ملاقات می کنیم ، ارتباط برقرار می کنیم … نوعی رابطه در حال بهبود است و طولانی مدت و پایدار می شود. برخی از آنها از هم می پاشد. روابطی وجود دارد که در نهایت به حالت رسمی خالی تبدیل می شود ، اگرچه حفظ می شود. و مواردی وجود دارد که ما بسیار دوست داریم آنها را حفظ کنیم یا حتی آنها را به سطح دیگری منتقل کنیم - اما به دلایلی این کار نمی کند … در برخی از روابط ، ما می توانیم کارهای احمقانه زیادی انجام دهیم و اشتباهات زیادی مرتکب شویم - اما آنها همچنان ادامه می دهند و هنوز از ی
سطوح توسعه آگاهی یا آنچه زندگی شما را تعیین می کند
این مدل "سطوح هوشیاری" توسط روانپزشک آمریکایی دیوید هاوکینز ، که اکنون معلم معنوی مشهور جهان است و تجربه روشنگری را تجربه کرده است ، به زیبایی توصیف شده است. در واقع ، این یک مدل عالی است که به شما امکان می دهد به چیزهای مختلف به شیوه جدیدی نگاه کنید و بفهمید که چرا برخی وقایع در زندگی افراد رخ می دهد و این یا آن شخص با چه هدفی هدایت می شود.
بزرگسال بودن به چه معناست؟ 4 جنبه بلوغ (بلوغ) یک فرد
4 جنبه بزرگسالی وجود دارد: فیزیولوژیکی ، اجتماعی ، فکری و احساسی. 1) فیزیولوژیکی فرض می کند که بدن انسان از نظر فیزیولوژیکی در سطح بزرگسالان عمل می کند. همه چیز در اینجا روشن است و معمولاً مشکلی در این مورد وجود ندارد. 2) اجتماعی این بدان معناست که یک فرد قوانین مربوط به رفتار در جامعه را می داند ، نحوه مذاکره و حفظ روابط طولانی مدت را می داند.