درک شخصی از روابط در حال تغییر است

تصویری: درک شخصی از روابط در حال تغییر است

تصویری: درک شخصی از روابط در حال تغییر است
تصویری: چطور میشه از انتخاب درست برای ازدواج اطمینان داشت؟ با رابطه جنسی یا هم خانه شدن؟ 2024, ممکن است
درک شخصی از روابط در حال تغییر است
درک شخصی از روابط در حال تغییر است
Anonim

"چگونه؟ آیا واقعاً همه آن چیزی است که ما در رابطه با دیگران احساس می کنیم - این فقط یک فرافکنی است؟! " - مشتری اخیرم فریاد می زند.

حدود یک سال درمان طول کشید و برای اولین بار او جرات کرد تا به من بگوید من کیستم ، همانطور که به نظر می رسد.

یعنی - سرد ، کاذب ، دور…. و من اصلا نمی خواهم باز کنم.

- من شبیه کدام یک از زنان خانواده شما هستم؟

- حداقل دو … مامان و خواهر. باز کردن با آنها خطرناک بود…. نمرات خیلی زیاد بود.

- شما از کجا می دانید که من دقیقاً چنین هستم؟ شما هنوز سعی نکرده اید احساسات خود را به من اعتماد کنید…. من فقط تحلیل کردم

- نمی دانم…..

عظمت دیگری نتیجه جدا نشدن از شخصیت والدین است که قدرت زیادی در دستان او باقی مانده است.

قدرت تصمیم گیری در مورد اینکه آیا شایسته پذیرش هستید یا خیر.

یا حق عمل با انتخاب خود و علایق خود.

یا حق احساس.

یا اگر ادعای منابع شخصی شما را دارد ، دیگری را رد کنید.

یا اعتماد به نفس که می توانید با آن کنار بیایید …

…. در درمان ، این قدرت بر خود به تدریج باز می گردد و اختصاص می یابد.

دیگری دیگر نمی تواند چنین آزادی بخش شما باشد. او ویژگی های "انسانی" به خود می گیرد.

…. در درمان ، ما منبع جدیدی را برای تحمل فرآیند پیچیده ای به نام "روابط" به دست می آوریم.

ما یاد می گیریم که احساسات ، پیش بینی ها و انتظارات خود را از کما عمومی اتفاقات جدا کنیم.

با هضم آنها ، ما از ترس عظمت دیگری رهایی می یابیم - زیرا او برابر است ، و هیچ چیز دیگر.

با قبول مسئولیت "ما" ، ما منابع را برای شناسایی او آزاد می کنیم.

… در این زمان دیگری ، اگر در درمان نباشد ، به سادگی واکنش نشان می دهد. بر اساس منابعی که در طول زندگی خود ایجاد کرده است. بیشتر این منابع از آن چیزی است که مادر و پدر به شما می دهند.

به همان اندازه که آنها دوست داشتند و احترام می گذاشتند - به اندازه یک منبع. و تقریباً هیچ چیز - از تجدید نظر خودشان. آنچه رشد کرده رشد کرده است.

ما به تدریج نه تنها آنچه را که خودمان به ارمغان می آوریم ، بلکه نحوه واکنش شریک به آن را نیز مشاهده می کنیم. از این که او پاسخ می دهد. و تا چه حد از منابع کافی برای تحمل فرایند پیچیده ای به نام "روابط" برخوردار است.

…………

"حجاب از چشمانم افتاد. من ناگهان او را نه به عنوان یک مستبد و ظالم ظالم که مرا مجروح می کند ، بلکه به عنوان یک کودک آزرده دیدم که درد شدیدی دارد. به محض این که متوجه شدم ، بسته به روحیه او متوقف شدم."

"من تعجب می کنم که می توانم در برابر ادعاهای او ایستادگی کنم. یک سال پیش ، من بلافاصله از رابطه محو می شدم. اکنون می فهمم که او نمی داند چگونه خود را به گونه دیگری بیان کند. از او می خواهم در مورد خودش صحبت کند ، نه در مورد آنچه باید باشم."

من در خطر این بودم که از او عصبانی شوم و در مورد آن صحبت کنم. ناامید شد…. خیلی ترسیده بودم که ممکن است او مرا ترک کند. اما بخشی از من پیروز بود: من کاری کردم که قبلاً هرگز جرات نکرده بودم.

بدترین اتفاق رخ داد - او ناامید شد…. با این حال ، من به خاطر آن نمردم. چرا؟ چون می دانستم روند اوست. در ابتدای رابطه ، او عاشق توهم شد ، نه من. این را از کجا می دانم؟ خودش گفت: "تو یک زن ایده آل هستی."

جذابیت و ناامیدی بعدی سهم شخصی اوست. من نمی توانم کاری در مورد این واقعیت انجام دهم که او یاد نگرفته است که یک زن را به عنوان یک کل ببیند و بپذیرد ، و نه به عنوان ویژگی های خیالی جداگانه."

توصیه شده: