در مورد مزایای هوی و هوس

فهرست مطالب:

تصویری: در مورد مزایای هوی و هوس

تصویری: در مورد مزایای هوی و هوس
تصویری: قرائتی / خطرات هوا و هوس در انسان 14 اسفند ماه 1399 2024, آوریل
در مورد مزایای هوی و هوس
در مورد مزایای هوی و هوس
Anonim

دیمیتری آناتولیویچ ژوکوف ، دکترای علوم زیستی ، موسسه فیزیولوژی به نام I. P. Pavlova RAS ، سنت پترزبورگ "شیمی و زندگی" شماره 8 ، 2014

هوی و هوس - یعنی میل به دستیابی به چیزی ممنوع ، یا ناممکن ، یا بی معنی - نوعی رفتار کودکانه تلقی می شود و باید سرکوب شود و در هیچ موردی تشویق نشود. در همین حال ، هوی و هوس ها معنای بیولوژیکی زیادی دارند. این اغلب یک تظاهرات بر اساس نیاز کودک به توجه است. اهمیت بیولوژیکی چنین اقداماتی آشکار است - بدون توجه مادر ، شانس مرگ کودک چندین برابر می شود. گاهی اوقات هم بزرگسالان و هم حیوانات خانگی دمدمی مزاج هستند. چنین رفتاری در انسان در دوران کودکی (اگر در مورد یک زن باردار صحبت نمی کنیم) ، در حیوانات - در نتیجه آموزش ضعیف در نظر گرفته می شود. با این حال ، رفتار دمدمی مزاج اغلب بر اساس نیازهای دیگر است - این یکی از انواع فعالیت های جابجا شده است ، روشی برای محافظت از کنترل ناپذیری شرایط.

مفهوم کنترل ناپذیری

کنترل موقعیت لزوماً به معنای تأثیرگذاری بر آن نیست ، بلکه درک الگوهای آنچه در حال رخ دادن است. اکثر مردم و حیوانات چنین نیازی دارند. بسیاری از سگهای خانگی ، هنگامی که صاحب آنها به طور تصادفی پا یا دم خود را می گذارند ، عذرخواهی می کنند ، رفتار آرامش بخشی از خود نشان می دهند: دم خود را تکان می دهند و تمایل دارند بینی و لب های صاحب خود را لیس بزنند. سگ می داند که صاحب آن فقط به عنوان مجازات می تواند صدمه ببیند ، به این معنی که او کار بدی انجام داده است. اگر در حوادث جهان اطراف حیوان نمی تواند الگوها را درک کند ، این اغلب منجر به اختلالات رفتاری می شود.

در آغاز قرن بیستم ، در آزمایشگاه I. P. Pavlov ، کارمند وی N. R. سگ نمی تواند دو شکل هندسی را تشخیص دهد ، یکی از آنها با ظاهر تقویت کننده غذا همراه بود و دیگری اینطور نبود. سه هفته تلاش بی نتیجه برای درک الگوی ظاهر غذا ، حیوان را به حالتی رساند که ما اکنون آن را درماندگی آموخته می نامیم. سگ دائماً سعی می کرد از تنظیمات آزمایشی فرار کند ، مدام ناله می کرد ، و مهمتر از همه ، همه بازتاب های شرطی توسعه یافته قبلی از آن ناپدید می شدند.

نکته مهم این است که سگ در این آزمایش هیچ گونه ناراحتی جسمی را تجربه نکرده است. او صدمه ای ندید ، نه ترسید ، نه از گرسنگی گرسنه شد - حیوانات در غروب در ویواریوم تغذیه می شوند ، صرف نظر از اینکه آنها چگونه با موفقیت رفلکس ها را توسعه دادند. روان سگ تنها با یک عامل روانی آسیب دید - ناتوانی در ایجاد وابستگی ، که بر اساس آن تقویت مثبت ظاهر می شود ، یعنی کنترل ناپذیری وضعیت.

برای تأکید مجدد ، وقتی مردم در مورد استرس غیرقابل کنترل صحبت می کنند ، یک شخص یا یک حیوان لزوماً در معرض محرک های ناخوشایند ، دردناک یا مضر قرار نمی گیرد. کافی است ظاهر محرک را غیرقابل پیش بینی کنید ، و بنابراین کل وضعیت ، غیرقابل کنترل است. به عنوان مثال ، یک موش آموزش می بیند که برای دریافت دوز آب روی پدال قدم بگذارد. پس از قوی شدن رفلکس شرطی ، پدال خاموش می شود. آب به طور دوره ای در کاسه نوشیدنی ظاهر می شود ، اما این اتفاق نمی افتد هنگامی که موش روی پدال فشار می دهد ، بلکه زمانی اتفاق می افتد که موش در قفس همسایه پدال را فشار می دهد ، که موش آزمایشی ما ، به طور طبیعی ، از آن خبر ندارد. پس از یک هفته آبیاری بی رویه ، موش دچار یک درماندگی آموخته می شود.

نکته اساسی دیگر در اثرات کنترل ناپذیری عدم دخالت عقل است. حالت درماندگی آموخته ایجاد نمی شود زیرا عقل ناتوان می شود. یک حیوان یا یک شخص تلاش فکری آگاهانه ای برای جستجوی الگوهای محیط انجام نمی دهد. تلاشها در سطح ناخودآگاه انجام می شود.این امر با نتایج آزمایش هایی نشان داده می شود که در آن حالت درماندگی آموخته شده پس از مواجهه کنترل نشده در سوسک ها و حلزون ها ایجاد شده است. بی مهرگان مغز ندارند ، آنها فقط گره های عصبی دارند - گانگلیون ، که از نظر پیچیدگی به طور قابل توجهی از مغز پستانداران پایین تر هستند. بر این اساس ، اشکال رفتاری در بی مهرگان بسیار ساده تر از پستانداران است. اما حشرات و نرم تنان به راحتی رفلکس های مشروط را ایجاد می کنند. یک رفلکس مشروط بر اساس ارتباط (که IP Pavlov آن را "موقتی" نامید) بین تغییرات مختلف در محیط ایجاد می شود. اگر چنین ارتباطی واضح نباشد ، وضعیت غیرقابل کنترل می شود ، در نتیجه ، یک درماندگی آموخته شده شکل می گیرد.

حالت درماندگی آموخته شده به عنوان یک مدل افسردگی انسان مورد استفاده قرار می گیرد ، اما اکنون ما را به عنوان ابزاری برای کنترل رفتار مورد توجه قرار می دهد ، زیرا در این حالت ویژگی های ارادی شخصیت سرکوب می شود.

خارج از کنترل به عنوان یک روش دستکاری

مردی با درماندگی آموخته از اراده خود محروم است. او میل به درک قوانین دنیای پیچیده پیرامون و تمایل به انجام کاری ، به نحوی تحت تأثیر قرار دادن این جهان را از دست می دهد. حیوانات آزمایشی که در معرض تأثیرات کنترل نشده قرار گرفته اند ، قدرت انتخاب خود را از دست می دهند. حتی تأثیرات شدید مانند تحریک ناشی از شوک الکتریکی باعث نمی شود که آنها از واکنش طبیعی اجتناب برای همه موجودات زنده برخوردار باشند. افراد مبتلا به درماندگی آموخته هیچ اقدامی مستقل انجام نمی دهند ، بلکه فقط از دستورالعمل های مستقیم انتظار دارند - چه ، چگونه و چه زمانی باید انجام شود.

بنابراین ، گاهی اوقات غیرقابل کنترل بودن وضعیت عمداً ایجاد می شود. به عنوان مثال ، در ارتش برخی از کشورها ، نکته اصلی این نیست که یک سرباز جدید را در تخصص نظامی آموزش ندهید ، بلکه او را مجبور به اطاعت از دستورات بدون دلیل می کند. برای انجام این کار ، باید اراده فرد ، میل او به استقلال ، تمایل به استدلال ، که به هر طریقی برای هر شخص ذاتی است ، سرکوب شود. غیرمنطقی بودن خدمت سربازی به طور مصنوعی ایجاد و حفظ می شود.

بیشتر اوقات افراد به طور ناخودآگاه موقعیت های غیرقابل کنترل را برای عزیزان خود ایجاد می کنند و صادقانه معتقدند که فقط برای آنها آرزوی سلامتی می کنند.

شوهر همسر غیر شاغل خود را در هزینه محدود نمی کند ، اما نیاز به گزارش به نزدیکترین روبل دارد. پس از همه ، حسابداری و کنترل اساس ثبات اقتصادی است. ناگفته نماند که این شخص است که پول می گیرد ، بنابراین حق دارد بداند کجا می روند. در همان زمان ، زن احساس ناراحتی می کند.

یک زن به داماد خود یک تانگ می دهد (یک مورد واقعی!). از این گذشته ، او از نظر جنسی بیشتر از دخترش تجربه می کند و بهتر می داند که بر کدام قسمت از شکل یک مرد معین باید تأکید شود. اما همسر جوان از این عمل مادرش ناراضی است.

چپ دستان ممنوع است از دست چپ خود استفاده کنند. کودک نمی تواند بفهمد چرا قاشق یا مداد را برای خود راحت نگه ندارد ، چرا مجازات می شود. یک فرد چپ دست که در حال آموزش مجدد برای راست دست بودن است ، دائماً در وضعیتی غیرقابل کنترل است.

والدین راست دست نیز فرزندان خود را بسیار منع می کنند. از این گذشته ، آنها بهتر می دانند چه چیزی برای کودک خطرناک و مضر است و چه چیزی مفید است. اما کودکان اغلب علیه کنترل والدین و سیستم ممنوعیت اعتراض می کنند. اعتراضات نسل جوان و گاهی اعضای بزرگسال خانواده در قالب اقدامات عجیب و غریب ظاهر می شود ، گاهی اوقات آنهایی که نامناسب نامیده می شوند. در واقع ، اینها ، شاید واکنشهای اجتماعی غیرقابل قبول ، اما کافی باشند - تلاش برای ایجاد یک موقعیت کنترل شده ذهنی. اکثر مردم سعی می کنند دست کم به توهم کنترل موقعیت دست یابند ، که نمی تواند تحت تأثیر قرار گیرد. این به جلوگیری از وضعیت درماندگی آموخته شده کمک می کند.

فعالیت مغرضانه به عنوان حفاظتی در برابر کنترل خارج

در آلمان نازی ، "اردوگاه های کار" ایجاد شد ، که در آن افراد قرار گرفتند ، قبل از هر چیز از رژیم ناراضی بودند - ناراضی بودند. روش اصلی تأثیرگذاری بر روان ، کنترل ناپذیری وضعیت بود.مقررات داخلی دائماً در حال تغییر بود و زندانیان در این مورد مطلع نبودند. آنچه امروز مجاز بود دیروز ممنوع و مجازات شد. علاوه بر این ، غیرمنطقی به طور گسترده ای مورد استفاده قرار می گرفت ، به عنوان مثال ، به زندانیان دستور داده شد که یک سوراخ حفر کنند - فوری ، سریع ، حتی سریعتر! هنگامی که سوراخ آماده شد ، دستور دفن آن را دنبال کرد. و دوباره - سریعتر ، زمان "کاملاً" به پایان می رسد ، هر کس شکست بخورد مجازات خواهد شد!

پس از چندین ماه چنین رژیمی ، زندانی انگیزه های ارادی خود را از دست داد. به ذهنش خطور نکرد که سعی کند بفهمد چه اتفاقی می افتد ، چه برسد به بازتاب انتقادی. مردی آزاد شد که هر آنچه را که در رادیو می شنود باور می کرد و بدون تردید دستورالعمل های رفقای اصلی خود را دنبال می کرد.

روانشناس برونو بتلهایم نیز وارد چنین اردوگاهی شد. به عنوان یک حرفه ای ، او به سرعت روش والدین را درک کرد. وی این روش را "شکل گیری نگرش کودک" نامید. در واقع ، یک کودک کوچک دنیای اطراف خود را درک نمی کند. غالباً او نه تنها نمی تواند قوانین محیط خود را درک کند ، بلکه حتی نمی تواند س questionsالاتی را نیز تدوین کند. چرا بر روی صندلی بالا می روید - می توانید ، روی میز - بهتر است نه ، و روی پنجره - به هیچ وجه ، هرگز؟ غیر قابل درک. برای یک کودک کوچک ، تنها راهبرد ممکن رفتار ، تسلیم مطلق به بزرگسالان است. هیچ کاری نمی تواند بدون اجازه اولیه انجام شود. هرگونه ابتکاری مجازات می شود.

بتلهایم به عنوان یک روانشناس ، روشی را برای مقابله با شکل گیری درماندگی آموخته شده توسعه داد - برای انجام هر کاری که صراحتا ممنوع نیست. مسواک زدن ممنوع نیست - مسواک بزنید. و نه به این دلیل که به بهداشت دهان و دندان اهمیت می دهید ، بلکه به این دلیل است که این تصمیم شما است. انجام تمرینات بدنی ممنوع نیست - تمرینات را انجام دهید. باز هم ، نه به این دلیل که به تن ماهیچه ها ، قلب و عروق و سایر سیستم های بدن اهمیت می دهید ، بلکه به این دلیل که از دستور عمل نمی کنید ، بلکه تصمیم خود را اجرا می کنید.

بتلهایم نه ماه را در اردو گذراند. هنگامی که آزاد شد ، به ایالات متحده رفت و در آنجا یک اثر بزرگ در مورد تجربه خود در شرایط غیرقابل کنترل نوشت. به گفته بتلهایم ، اساس روش پیشگیری از درماندگی آموخته شده ، استفاده از فعالیت های آواره است. تلاش برای تأثیر مستقیم بر وضعیت غیرقابل کنترل محکوم به شکست است. اجتناب یا رهایی از همه تأثیرات ناخوشایند غیرممکن است. شما نه می توانید با آنها سازگار شوید و نه می توانید ظاهر محرک ها را پیش بینی کنید. همچنین تحمل و منتظر ماندن "وقتی همه چیز تمام شد" بی فایده است ، زیرا پایان ضربه نیز غیرقابل پیش بینی است. اما می توانید شرایط را به صورت ذهنی کنترل کنید. برای انجام این کار ، کافی است که فعال باشید ، حتی با هدف خلاص شدن از شر محرک ها ، بلکه به سادگی فعال بودن.

طبق تعریف ، فعالیت های جابجا شده فاقد معنای بیولوژیکی است ، زیرا هدف آن ارضای نیاز فوری نیست. زمانی اتفاق می افتد که یک حیوان یا شخص ، به دلایل مختلف ، برنامه عمل آماده ای ندارند. در چنین شرایطی ، از کلیشه حرکتی انگیزه متفاوت استفاده می شود. اما در وضعیتی غیرقابل کنترل طولانی مدت ، فعالیت آواره دارای یک معنی بیولوژیکی تا حدودی غیر منتظره است - نجات از درماندگی آموخته شده.

در ساده ترین مدل یک موقعیت کنترل نشده - بی حرکتی در پشت - به نیمی از موش ها یک چوب چوبی در دندان هایشان داده شد. در این حیوانات ، تغییرات فیزیولوژیکی و رفتاری پس از پایان بی حرکتی به میزان قابل توجهی کمتر از کسانی بود که از فرصت جویدن چوب محروم بودند. لازم به یادآوری است که در طول مجازات با شلاق ، فرد شکنجه شده را با کمربند چرمی به دهان خود می گذارند تا از زبان خود گاز نگیرد.

درماندگی آموخته شده در موش هایی که شوک الکتریکی دریافت می کنند ایجاد می شود که آنها نمی توانند در هنگام نشستن در یک قفس کوچک از آن اجتناب کنند یا پیش بینی کنند. اما اگر موش ها همان تحریک دردناک را در یک قفس بزرگ ، جایی که می توانستند بدوند دریافت کردند ، درماندگی آموخته شکل نگرفت.اگرچه حرکت فعال درد را کاهش نمی دهد ، اما مانع ایجاد تغییراتی در روان می شود که برای بدن مضر است. اگرچه وضعیت به طور عینی غیرقابل کنترل بود - شوک های الکتریکی به هدف رسیدند ، توهم کنترل بوجود آمد ، حیوان در حال انجام کاری بود.

به طور مشابه ، درماندگی آموخته شده در موش هایی که به صورت جفت در قفس با کف "الکتریکی" قرار داده شده اند ، شکل نمی گیرد. این موش ها با دریافت شوک الکتریکی ، با یکدیگر جنگیدند. با وجود زخم های متعدد ، پس از پایان عمل دردناک ، رفتار این حیوانات بسیار بیشتر از حالت عادی به موش هایی بود که به تنهایی رنج می بردند.

این مکانیسم دفاعی روانشناختی - سوژه سازی برای کنترل وضعیت - خود را در دعواهای مداوم زندانیان نشان می دهد ، مهم نیست که شرایط بازداشت در م institutionsسسات کار اصلاحی چقدر انسانی است. توجه داشته باشید که بدون شروع دعوا می توان از درماندگی آموخته شده در شرایط ممنوعیت کامل و مجازات های غیرقابل پیش بینی اجتناب کرد. همانطور که قبلاً ذکر شد ، می توانید هر کاری را که مستقیماً ممنوع نیست انجام دهید و نه تنها مسواک بزنید و ورزش کنید. در ساعات شلوغی در مترو (البته این زندان نیست ، اما همچنان محدودیت آزادی است) شعر بنویسید ، مشکلات ریاضی را در ذهن خود حل کنید ، جوک ها را به انگلیسی ترجمه کنید. همه اینها تجلی اراده شما خواهد بود و در این زمینه این شما هستید و فقط شما هستید که به طور کامل وضعیت را کنترل خواهید کرد.

متأسفانه وزیر امور خارجه داستایوسکی وقتی متوجه شد که همه عقل یک بیماری است. برخلاف حیوانات ، بسیاری از افرادی که در وضعیت کنترل نشده قرار دارند ، به جای نشان دادن فعالیت های آواره ، به دنبال بازگرداندن کنترل هستند. اگر این تلاش ها بی نتیجه باشد ، فقط باعث شکل گیری درماندگی آموخته می شود.

با این حال ، در بسیاری از مردم ما یک مکانیسم دفاعی مناسب را مشاهده می کنیم - فعالیت های آواره ، که اغلب برای دیگران هوس به نظر می رسد.

هوی و هوس به عنوان نوعی از فعالیت های آواره شده

اقدامات کودکان اغلب برای بزرگسالان وحشی و غیرقابل درک به نظر می رسد. در همین حال ، این فقط یک تلاش برای نشان دادن خود است که این او (او) است که اوضاع را کنترل می کند. خود کودک خوشحال می شود که خوب درس بخواند ، ورزش کند ، با پسران و دختران خوب دوست شود ، اما با بچه های بد دوست نباشد. او دوست دارد مشروب یا سیگار نکشد. اما او می داند که همه این اشکال رفتاری تحقق خواسته های والدین خواهد بود ، یعنی از رهبری بزرگسالان پیروی می کند. اما برای بالا رفتن از پشت بام ، عبور از خطوط راه آهن در مقابل قطار نزدیک ، دوچرخه سواری در بزرگراه - همه اینها والدین به شدت با آن مخالف هستند. در نتیجه ، چنین رفتاری تصمیم او خواهد بود ، عمل او ، که توسط آن به خود ثابت می کند که رفتار خود را کنترل می کند ، یعنی موقعیت را کنترل می کند.

برای والدین بسیار دشوار است که از کنترل رفتار فرزندان خود خودداری کنند. یک فرد بالغ می تواند پیامدهای طولانی مدت اقدامات را بهتر پیش بینی کند و همه کارها را سریعتر ، بهتر و با اطمینان تر انجام دهد. پوشیدن همه چیز لازم برای پیاده روی روی کودک بسیار راحت تر از آن است که منتظر بماند تا خودش لباس بپوشد. اما ، با خروج از خانه ، کودک بلافاصله دستکش های خود را در می آورد - با وجود مادر ، اجازه دهید دستانش یخ بزند! مادر با رفتن به خانه ، خرس عظیمی را از کودک می گیرد - خوب ، کجاست ، و بنابراین همه دست ها مشغول هستند - اما با این او تأکید می کند که فقط او تصمیم می گیرد ، و هیچ چیز به فرزند بستگی ندارد. در نتیجه ، کودک در تمام طول سفر طولانی در مترو و قطار هوسران است. با این کار او کنترل پذیری جهان پیرامون خود را موضوعیت می بخشد.

در یکی از فیلم های مدرن چنین قسمتی وجود دارد. بچه ها از مادر می خواهند بچه گربه داشته باشد ، او قبول نمی کند ، سپس بچه ها با پول پس انداز شده در صبحانه بچه گربه می خرند. مادر بلافاصله بچه گربه را به دستان خوبی می دهد و دیگر در مورد گربه صحبت نمی شود. و در صحنه پایانی ، بچه ها به خانه می آیند و مادری خندان با بچه گربه ای در پای او استقبال می کند. به گفته نویسندگان فیلم ، این احتمالاً یک فینال شاد ، یک آکورد اصلی است. در واقعیت ، همه اینها بسیار غم انگیز است.زن بار دیگر به بچه ها نشان داد که هیچ چیز به رفتار آنها بستگی ندارد ، به خواسته های آنها بستگی دارد ، وضعیت توسط مادر و فقط مادر کنترل می شود.

در یکی از رمان های مارینینا ، دختری که به عنوان منشی برای پدرش کار می کرد ، اسرار خود را به رقبا منتقل کرد و علاوه بر این ، سرانجام توانست پدرش را به زندان برساند. واقعیت این است که پدر همچنان رفتار یک دختر بالغ را کنترل می کرد انگار که هنوز یک کودک بود. به طور خاص ، هنگام نوشتن حقوق او ، که برای منشی یک تاجر معمول بود ، مبلغ ناچیزی را که در دوران مدرسه اش بود به او داد. قابل توجه است که این دختر از انگیزه های رفتار خود ، از نیازهایی که به دنبال ارضای آنها بود ، آگاه نبود. او خودش معتقد بود که از ناتوانی در خرید چیزهای گران قیمت ، بازدید از باشگاه های گران قیمت و هزینه کردن در راه های دیگر رنج می برد. اما ، با تبدیل شدن به یک وارث و کسب استقلال مالی ، به سرعت متقاعد شد که زندگی اجتماعی پرهزینه برای او جالب نیست. معلوم شد که کل درام به دلیل کنترل بیش از حد والدین بازی شده است.

در قلب اقدامات بزرگسالان نیز گاهی اوقات تمایل به سوژه سازی کنترل وضعیت وجود دارد. فردی که رفتار او کاملاً توسط همسر کنترل می شود ، ممکن است ناگهان یک معشوقه (معشوقه) داشته باشد. و این رفتار مبتنی بر عاشق شدن نخواهد بود ، نه به دنبال تازگی ، بلکه فقط میل ناخودآگاه برای انجام کاری است که به وضوح توسط کنترل کننده تأیید نشده است. در داستان موپاسان "بمبارد" ، شوهر که به طور مرتب مبلغ ناچیزی از همسر ثروتمند خود برای هزینه های مردان خودساخته دریافت می کرد ، تقریباً همه آن را به خدمتکار - "یک زن سنگین ، سرخ و تنومند" - که برای آن اجازه داد برای کنار آمدن با خودش روی پله های عقب و روز بعد ، با عصای ماهیگیری در نیزارها ، شوهر با خوشحالی فریاد زد: "معشوقه را فریب دهید!"

اگر شخصی مجبور به انجام کارهایی شود که رضایت درونی او را به همراه نداشته باشد ، همیشه سرگرمی هایی دارد که اغلب بسیار گران است. با صرف هزینه ، فرد می تواند به کشورهای دور سفر کند ، در یک آپارتمان بازسازی کند ، یا حتی از یک پیری راحت اطمینان حاصل کند. اما یک شغل غیرعادی وضعیتی از استرس غیرقابل کنترل است و فرد با انجام تفریحات مورد علاقه خود ناخودآگاه از افسردگی رهایی می یابد. اگرچه ، از نظر دیگران ، این یک امر کاملاً خالی است ، اتلاف پوچ پوچ ، هوس!

مکانیسم مشابه - سوژه سازی کنترل رفتار - گاهی اوقات برای حیوانات خانگی کار می کند. اکثر صاحبان سگ را به عنوان یک همراه می بینند و از آموزش او غافل می شوند ، یعنی ایجاد یک سیستم مشخص از قوانین رفتاری. فریادهای دوره ای "فو!" ، کشیدن در بند ، زدن روی بینی - همه اینها برای سگ غیرقابل پیش بینی است ، زیرا در موارد دیگر همان رفتار ، مانند التماس غذا از روی میز انسان ، به هیچ وجه مجازات نشد و حتی تشویق شد در نتیجه ، یک سگ به ظاهر باهوش در جاده فرار می کند! او این کار را برای تحت کنترل قرار دادن اوضاع انجام می دهد.

برای افزایش میزان خوشبختی در خودمان و در اطرافیانمان ، فقط کافی است تمایل ما برای نگه داشتن انگشتانمان روی نبض همه رویدادهای خانوادگی تضعیف شود. لازم است به هر یک از اعضای خانواده - از همسر تا سگ - آن فضای ذهنی داده شود که در آن به هیچ کس پاسخگو نباشد. برای مردان ، این اغلب گاراژ است (به همین دلیل گاراژها بسیار گران هستند). با این حال ، کودکان گاراژ شخصی ندارند. بنابراین ، مطمئناً خواندن خاطرات دختر کاملاً غیرقابل قبول است ، اما تمیز کردن اتاق نوجوان ، قرار دادن همه چیز به میل خود و دور ریختن اضافی نیز غیرممکن است. حتی یادآوری این آشفتگی و اصطبل به او یا او فقط در قالب اشارات و تمثیل ها بهتر است.

همچنین ارزش درمان هوس های حیوانات خانگی را دارد. به عنوان مثال ، سگ نویسنده این خطوط همیشه از پیاده روی آینده خوشحال است. این در هیجان حرکتی و صوتی آشکار می شود - او با عجله به اطراف آپارتمان می رود و به طور دوره ای وقتی شروع به لباس پوشیدن می کنم در زمان معین زوزه می کشد.قبل از پیاده روی ، شما باید غذا بخورید ، اما سگ تنها زمانی به ظرف غذا می آید که فرد در حال حاضر با یک کت دکمه دار و یک بند در دست خود ایستاده است. در همان زمان ، او شروع به افراط می کند: با دندان های جلویی خود یک دانه می گیرد و در حالی که آن را نگه می دارد ، آن را روی زمین می اندازد و چندین بار دیگر. سپس شروع به غذا خوردن می کند ، غذا را کاملاً می جوید. البته ، فقط می توان آپارتمان را ترک کرد و سگ ، البته ، او را دنبال می کرد. اما او فرصتهای کمی برای اجرای تصمیمات خود ، یعنی کنترل کامل وضعیت دارد! زمان پیاده روی ، مسیر ، مدت زمان - همه اینها توسط شخص انتخاب می شود. مالک دائماً دستورالعمل می دهد - به آنجا نروید ، اینجا بو ندهید ، فوراً آن را تف کنید ، در گند غوطه ور نشوید! بنابراین ، من با صبر و حوصله منتظر غذا خوردن سگ با همه ترفندها و ترفندهایش هستم - اجازه دهید او را تحت کنترل خود قرار دهد ، در حفره دار هوس انگیز باشد و در جاده ها بیرون نرود.

در فیلم غریزه اساسی ، قهرمان شارون استون رفتار پسری را که هواپیمای والدینش را منفجر کرد با این واقعیت که می خواست بررسی کند توضیح می دهد: آیا به خاطر آن مجازات می شود؟ بدیهی است که والدین پسر هرگونه رفتار مستقل او را سرکوب کردند ، که باعث چنین واکنش چشمگیر ، اما کاملاً قابل توضیح بیولوژیکی شد. (در اینجا توجه داشته باشید که تربیت یک کودک ناامید شده ، یعنی یک سیستم تربیتی با عدم وجود ممنوعیت و مجازات ، همچنین ایجاد یک وضعیت غیرقابل کنترل برای کودک است. ترک خانواده به دنیای خارج ، او خواهد بود از آزادی کامل محروم است و با یک مفهوم ناشناخته و بسیار ناخوشایند مواجه می شود "ممنوع است".)

ما تجربه ، هوش ، دانش خود را در مورد زندگی و توانایی پیش بینی تحولات در ارائه آزادی و البته مسئولیت معقول به آزادی عزیزان خود را نشان خواهیم داد. و البته ، شما باید بیشتر به هوی و هوس های خانواده خود احترام بگذارید. پس از همه ، هوی و هوس آنها رفتار ناخودآگاه است ، که علت آن اغلب در خود ما است.

توصیه شده: