کسی که از پیری نمی ترسد

تصویری: کسی که از پیری نمی ترسد

تصویری: کسی که از پیری نمی ترسد
تصویری: нигора холова خوانندگان تاجیک و افغان ,نگاره- و صبوری- شهر خالی shahr khali 2024, آوریل
کسی که از پیری نمی ترسد
کسی که از پیری نمی ترسد
Anonim

از نویسنده: ترس از پیری در سنین مختلف بوجود می آید ، مبنای همیشه این است که باید آنچه را که بر اساس مفهوم توسعه و تکامل تغییر می کند ، بدون تغییر تغییر داد. ترس از پیری اغلب رقابت با طراحی جهان و تحریف رشد معنوی فرد را پنهان می کند. ترس از پیری چیست؟ این یک وضعیت هشداردهنده و وسواسی از ترس از تغییرات فیزیکی در بدن با گذشت سن است. این ترس همچنین به افتخار شخصیت رمان او. وایلد ، تصویر دوریان گری ، سندرم دوریان گری نامیده می شود

شخصیت این رمان ظاهر بسیار زیبایی داشت که مورد تحسین اطرافیان قرار گرفت و او را در یک پرتره به تصویر کشید. و سپس یک روز ، او از این فکر که زیبایی و جوانی او ابدی نیست ترسید و با از دست دادن آن ، برای اطرافیانش جالب نخواهد بود. او آنقدر ترسیده بود که می خواست با پرتره مکان عوض کند و برای همیشه جوان بماند. خواسته او برآورده شد ، پرتره اش پیر شد ، هر بار که دوریان عملی را انجام می داد که برخلاف ارزشهای معنوی او بود. در عین حال ، او خود جوان ماند و زندگی خود را با حداکثر لذت سپری کرد.

تسلیم وسوسه و خیانت به ارزشهای اخلاقی خود ، اهمیت زیادی به دیگران نمی داد ، ارزشمندترین چیز برای او لذت خودش بود. زندگی او مملو از اعمال بی اساس بود ، او برای احساسات و تجربیات اطرافیان خود ارزشی قائل نبود ، او از قدردانی از کسانی که او را دوست داشتند ، دست کشید.

همه اعمال ، افکار و احساسات ما بر روی صورت ، در چشم ها منعکس می شود و در قالب یک ماسک تقلیدی نقش می بندد. کل جهان درونی ما ، مانند یک آینه ، به شکل حالات چهره ظاهر می شود ، که از طریق آن ما پیامی را برای دیگران ایجاد می کنیم.

آیا متوجه شده اید که برخی از افراد مسن لبخند می زنند ، فعال هستند ، با نگاهی گرم به آنها می خواهید به آنها نزدیک شوید و صحبت کنید ، در حالی که برخی دیگر نه. فرد در صورت پذیرفتن زندگی خود ، به عنوان چیزی فراتر از پارامترهای بیرونی و مرزهای بدن ، نور درونی را نشان می دهد. چنین ثباتی با تصور خود از خود به عنوان منبع قدرت معنوی ، در اعمال ، افکار روشن درباره خود و جهان ، از طریق احساسات شادی ، عشق و قدردانی از زندگی ، و طبیعت خود به افراد داده می شود.

در این حالت ، احساس پذیرش تغییرات خارجی ، چین و چروک های صورت و موهای خاکستری وجود دارد. پذیرش بلوغ شما پذیرش قدردانی از تجربه به دست آمده است ، که فارغ از ارزیابی مثبت یا منفی ، عقل را به ارمغان می آورد. این موهبت زندگی است که تنها در دوران سالمندی و از طریق گذراندن سالها به دست می آید. حکمت آن قدرت دنیای درونی است که با تجربه پیری خارجی ، ارزشهای ابدی زندگی را می پذیرد: عشق ، روابط گرم با یکدیگر ، حمایت ، مراقبت ، دوستی ، ایمان ، قدردانی ، یادگیری چیزهای جدید و بسیاری دیگر ، خیلی بیشتر.

در مورد دوریان ، بازتاب دنیای درونی او پرتره ای بود که توسط دوستش در اندازه کامل کشیده شد. او فرقه ای از جوانی ابدی را برای خود ایجاد کرد و معتقد بود که این تنها ارزشی است که او هر بار به احساسات و روابط خود خیانت می کند و به فردی شیطانی ظالم و بدبین تبدیل می شود.

او خود را خدا می دانست و از درد و مرگی که در اطراف خود ایجاد کرده بود ، گذشت. وقتی از سرگرمی ها و لذت های زندگی خسته شد ، دیگر معنای وجود را برای او به ارمغان نیاوردند. روح او در جستجوی دلجویی عذاب می کشید ، از طریق آن در نهایت به این نتیجه رسید که لذت و خوشبختی به هیچ وجه یکسان نیستند. او در تجربه زندگی خود به این حکمت دست یافت که تنها آن چیزی که ابدی نیست از ارزش خاصی برخوردار است.

او از احساس نفرت که نسبت به این پرتره پیری احساس می کرد پاره شد ، وقتی آثار رنج ، شر و ویرانی را که با اعمالش به دیگران وارد می کرد ، روی آن دید.این احساس که متوجه شد تمام زندگی او در پرتگاه فسق و فساد سپری شده است ، بی معنا بودن سالهایی را که او زندگی می کرد و زندگی که تحت پوشش یک جوان 20 ساله خوش تیپ و نه پیر بود ، به ارمغان آورد. در همان زمان ، پرتره پیری و پوسیدگی نمادی از روحی شد که او به او خیانت کرد ، باعث ایجاد درد برای لذت ها شد ، و اطرافیان خود را با ظاهر ابدی جوان خود فریب داد. همه چیز با عواقب غم انگیزی به پایان رسید ، گری سرانجام خودکشی کرد و ضربات چاقوی خردکنی را بر روی پرتره وارد کرد.

روزی روزگاری ، یک پیرمرد یک حقیقت زندگی را به نوه اش فاش کرد:

- در هر فرد مبارزه ای وجود دارد ، بسیار شبیه مبارزه دو گرگ است. یک گرگ نشان دهنده شر است: حسادت ، حسادت ،

حسرت ، خودخواهی ، جاه طلبی ، دروغ. گرگ دیگر نشان دهنده خوبی است: صلح ، عشق ، امید ، حقیقت ، مهربانی و وفاداری.

نوه ، با سخنان پدربزرگش به اعماق روح خود رفت ، تأمل کرد و سپس پرسید:

- و کدام گرگ در نهایت برنده می شود؟

پیرمرد لبخندی زد و جواب داد:

- گرگی که به او غذا می دهید همیشه برنده است.

توصیه شده: