کاندوم از زندگی چگونه او ما را ضعیف می کند

کاندوم از زندگی چگونه او ما را ضعیف می کند
کاندوم از زندگی چگونه او ما را ضعیف می کند
Anonim

… همه چیز با این واقعیت شروع شد که دالینا درست قبل از شروع دوره از نظر جسمی بسیار مریض بود. و نگران بود که آیا می توان جلسات را در چنین حالتی گذراند. من فوراً متنی در مورد تشدیدات ارسال کردم تا توضیح دهم که یک فرآیند عمیق را می توان با هر علامتی در هر سطحی بیان کرد و این خوب است. در حال حاضر ، در فضای دگرگون کننده خود ، ما باید از تجلی هرگونه نشانه ای شاد باشیم. دالینا عالی است ، او از نظر فکری موفق به دستیابی به این ایده شد ، اگرچه من از تجربه می دانم که همه نمی توانند بر درک تسلط داشته باشند: برای بهبودی ، شما باید از طریق تشدید اقدام کنید … برای بسیاری ، این ایده در حال حاضر به یک مانع تبدیل می شود که مردم نمی توانند از آن عبور کنند. و این از نظر فرهنگی برای من و شما ، مردم تمدن غربی ، منطقی بسیار عمیق است. این تمدن غربی بود که ما را به گونه ای ساخته است که ما عادت کرده ایم با نصف زندگی کنیم! از کودکی ، ما آموزش ندیده ایم که بتوانیم حداکثر زندگی را داشته باشیم. و این در سر نیست. زندگی نکردن کامل ، تجربه نکردن طیف گسترده ای از شرایط - این یک نرم افزار بسیار عمیق در ارزش های جامعه غربی است. ما علاقه وافری به ارزش ها نداریم. شاید جایی در ذهن من باشد ، شاید ما یک فیلم قوی "بازی" یا "قاتلان متولد شده طبیعی" را تماشا کردیم و در جایی بیرون فکر کردند: "اوه ، این بد نخواهد بود …" اما در فیلم ها و در حالت امن. بدون اینکه از زیر پتو بیرون بیایم. و اگر در واقع در زندگی مجبور باشید مرگ ، پرتگاه ، حالات شدید را لمس کنید - ما همه چیز را برای جلوگیری از این کار انجام خواهیم داد. این هم سیستم عامل بچه ها ایمنی بیش از حضور مادرم را به خاطر بسپار: آیا می افتی ، ناپدید می شوی ، می شکنی؟ و زندگی با تسمه سرازیر شد. در مهار. در گله.

اما در همه فرهنگ ها اینطور نیست.

Image
Image

و ناخودآگاه می دانیم که این ما هستیم که با توالت ها اوج تمدن و اوج تکامل هستند. و این مطمئناً ما هستیم و زندگی ما درست ترین زندگی است. اما کسانی که در همه فرهنگ های دیگر ، 6 میلیارد دیگر ، نیشکر پرورش می دهند … … خوب ، ایده آل های آنها یکسان نیست و ارزش ها و به طور کلی چیزی در مورد آنها اشتباه است. آنها بدشانس هستند ، این 6 میلیارد ، و باید تلاش کنند تا مانند ما شوند. ما حاملان اوج فرهنگ هستیم و شیوه زندگی و تفکر ما صحیح ترین است. بهترین. در عین حال ، اکثر ما حتی فکر نمی کنیم که در واقع ، ما یک اقلیت در این سیاره هستیم. و در اینجا ما ، متعلق به این میلیارد طلایی ، در خانه هایی با دیوارهای محکم زندگی می کنیم که طوفان آنها را خراب نمی کند ، مجبور نیستیم برای یک تکه نان خود بجنگیم ، به طور کلی ، ما همه که در یک کت سفید و زیبا - ما در اقلیت هستیم و با در نظر گرفتن چنین نخبه ای سفید ، متوجه نمی شویم که از LIFE جدا شده ایم. و ما نه تنها از چشم انداز زندگی جدا شده ایم. من و شما از قدرتمند ، واقعی و زنده LIVING OF LIFE جدا شده ایم. ما در کاندوم زندگی می کنیم. در یک حباب امن.

من خانه ای مستحکم دارم - خانه ای که هنگام طوفان در آن مخفی می شوم. برق دارم ، آب لوله کشی دارم. من این توهم را دارم که بر طبیعت حکومت می کنم و این توهم را دارم که حداقل به آن وابسته نیستم. یک مار سمی یا یک رتیل به خانه من نمی خزد - شاید آنها را هرگز ندیده باشم.

و همچنین یک توالت دارم ، طوری طراحی شده است که نمی دانم فضولات شخصی من به کجا می رود. و من نمی خواهم بدانم. این کاندوم است - یک توهم. مادر زمین دائماً این توهم را از بین می برد ، این کاندوم ضعیف را پاره می کند. در فاجعه می آید ، در بیماری ها ، هر بار جدید. این عنصر وارد زندگی ما می شود ، اما ما چشمان خود را می بندیم و آن را یک واقعیت تلقی نمی کنیم. خوب ، یک بار به طور تصادفی اتفاق افتاد ، اما ما همه چیز را وصله کرده و به دنیای "پایدار" خود باز خواهیم گشت.))

دالینا ، ممنون که مرا تشویق کردید تا این مطلب را به اشتراک بگذارم. قوی ترین شفابخش یک فرد تماس با قدرت بزرگ خود سازماندهی است. این نیرویی است که سیارات را به حرکت در می آورد. این نیرویی است که باعث می شود گیاه از دانه بیدار شود. این نیرو است که باعث می شود چمن آسفالت را بشکند.می بینید ، منجر به جوانه زدن از طریق آسفالت می شود! این نیرو است که گردباد را می گرداند و سونامی را در جزایر می اندازد. هر چیزی در جهان منطق طبیعی خود را دارد. و فقط یک مرد ، در غیر طبیعی بودن فکری اش ، یک سفید پوست ، یک مرد سفید پوست غربی - کاری با خود انجام می دهد که خود را از این قدرت خارج می کند و نوعی ساخت و ساز مصنوعی را در اطراف خود ترتیب می دهد. و او می گوید: "اما من اینطور نیستم ، اما متفاوت هستم. من رودخانه ها را برمی گردانم ، "و به دلایلی او رودخانه های انرژی خود را به عقب برمی گرداند. از ذهن بزرگ ، او سعی می کند زندگی خود را به گونه ای متفاوت از حرکت طبیعی انرژی مورد نیاز سازماندهی کند. و به همین دلیل است که بیمار است ، به همین دلیل است که مردم غربی بسیار بیمار هستند. در بسیاری از موارد ، بدون اینکه بدانید چرا. این یک بیماری سیستمیک است. این یک مشکل و داستان هر یک از ما به صورت جداگانه نیست. این بیماری سیستم است. این تمدن غربی است ، "میلیارد طلایی" مردم با بدن خود را از زندگی کره زمین جدا کردند و شروع به برگشتن رودخانه ها کردند و رودخانه های انرژی خود را در بدن خود به عقب برگرداندند. و اساساً در شفای ما چه می شود؟ راه اندازی به فضای دگرگون کننده ما نیروهای کهن الگویی گیاهان با انگیزه بزرگ زندگی خود برای خود سازماندهی ، با غریزه زندگی خود ، به موجودات کمک می کنیم تا به یاد بیاورند که چگونه انرژی باید در آنها جریان یابد. راهی که او می خواهد جریان یابد و رودهای انرژی که در بتن زنجیر شده بودند - آنها ناگهان کانال طبیعی خود را پیدا کردند. رودخانه به یاد می آورد: "بنابراین این بستر من است ، راحت است که من اینطور جریان داشته باشم !!!"

Image
Image

و این در سطح کانالهای انرژی در هر بدن فردی اتفاق می افتد. در سطح آن سیستم هایی که ما در آنها حک شده ایم. هر یک از ما در سیستم خانواده ثبت شده است ، ما با رودخانه های انرژی با آنها در ارتباط هستیم. سیستم های اجتماعی ، سیستم جمعی که در آن کار می کنید. سیستم هایی که با آنها مقید به مقادیر هستید و غیره.

برای من جالب است که در روند شما ، دالین ، نشان دهم که واکنش طبیعی غیرطبیعی روان چیست ، که ناگهان در درون خود با این عنصر برخورد می کند. دلینا غرق شده بود. منفجر شد. در ابتدا او به طور ناگهانی بیمار شد ، و سپس روان او شکسته شد. دالینا می نویسد: "آخر هفته من را به یک پنکیک تبدیل کرد ، و بدون هیچ دلیلی. از نظر احساسی ، حتی به خاطر سپردن این که چگونه دو روز گذشت ، بسیار دشوار است ، گویی دچار هذیان شده اید." آیا می فهمید مزخرف چیست؟ این یک فاجعه است. همه چیز که به بتن خرد شد. به قوه عقل ، به ویژه مفاهیم اجتماعی ، به کلیشه های کلیشه ای والدین درباره اینکه "چگونه باید بود" - این نیرو منفجر شد. و او شروع به جستجوی کانال خود کرد ، طبیعی ، سالم ، قدرتمند. و این فرصت با نیروی غریزی و قدرتمند خود برای اتحاد - چگونه می تواند دردناک نباشد؟ تصور کنید ، بتن می شکند! رودخانه قدرتمندی که بتونی شده است ، ناگهان شروع به چرخیدن می کند و می گوید: "مسیر من اینجا نیست. من نمی خواهم اینجا باشم. " البته وقتی بتن می شکند ، کار آسانی نیست! و اگر این اتفاق برای دالینا افتاد ، به این معنی است که او دارای پتانسیل ، آمادگی برای چنین روندی است. و این بدان معناست که در لحظه ای که دالینا به کورس آمد ، او قبلاً روی پرتگاه ایستاده بود ، حتی اگر خودش متوجه نبود که آماده پرش است. عدم درک نحوه برخورد با آن ، نحوه تجربه چنین حالاتی نیز چنین درماندگی آموخته ای است. از کودکی ، ما را از لانه بیرون نمی کردند ، به ما زندگی می دادند تا از کتاب های درسی درس بگیریم و بنابراین ، هنگامی که زندگی به طور نیرومندی شروع می شود ، ما از دست می دهیم ، ما عادت به زندگی نداریم و هیچ ایده ای نداریم که می توانیم از چه انرژی هایی استفاده کنیم. از خود عبور می کنیم و در چند حالت می توانیم زندگی کنیم ، در حالی که یکپارچگی خود را حفظ کرده ایم. و با اعتماد به این قدرت بزرگ خود سازماندهی چقدر قطعات را می توان از هم پاشید. و سپس مجدداً در یک سیستم جدید با دوشاخه ، تنش و بتن کمتر ، با منابع بیشتر ، مجدداً مونتاژ کنید. ما فقط هیچ تجربه ای نداریم !!!!

از آنجایی که من مشکلات زیادی را پشت سر گذاشته ام و از معلمان بی رحم خود - معلم های شگفت انگیز ، شمن ، معلم هایی که مرا در آزمایشات بسیار قوی قرار دادند ، سپاسگزارم ، در این مورد تصور می شد که من زنده نخواهم ماند - اما هر بار زنده ماندن و هر بار زمان آن است که توانایی های من ، ایده های من در مورد اینکه چقدر می توانم از طریق آنها عبور کنم گسترش یافته است - به همین دلیل است که می توانم به شما کمک کنم این مراحل را طی کنید. چون داشتم میمردم و نفس من در حال متلاشی شدن بود. نفس من ، به عنوان یک ایده از خودم ، بارها به قطعات تقسیم شد ، به طوری که بعداً هر بار فهمیدم که خودم را در تکه تکه می کنم ، اما چیزی فراتر از نفس وجود داشت که به تجمع دوباره این ساختار کمک کرد. نه تنها برای زنده ماندن ، بلکه برای تبدیل شدن به یک سیستم جدید ، به یک ساختار جدید و یافتن خود در یک سطح منطقی جدید. اجازه دهید سوسیس - شما می توانید از این طریق عبور کنید ، اما زندگی در حالت نیمه مرده - نیمه مرده چیست؟ در یک نیمه زنده ، نیمه مرده ، "گویی چیزی کاملاً خوب نیست ، گویی رنگ ها محو شده اند" ، همانطور که گربنشچیکف می خواند. در این حالت است که من با خیال راحت با زندگی تماس می گیرم ، از طریق کاندوم ، زندگی را روی صفحه تلویزیون تماشا می کنم. آیا این دقیقاً همان چیزی است که شما می خواهید؟ یا به خودتان اجازه می دهید در حال حاضر طیف وسیعی از حالتها را طی کنید تا انرژی از دست رفته خود را جمع آوری کنید. و شاید بتوان فهمید که کجا غارت شده است ، چه اتفاقی برای آگاهی افتاده است ، یا شاید ممکن نباشد ، شاید به سادگی … ما خود را در وضعیت جدیدی خواهیم دید.

بارها ریسک کرده ام. با تشکر.

Image
Image

اگر مقاله را دوست داشتید - لطفاً روی دکمه "تشکر کنید" کلیک کنید! این به مقاله کمک می کند تا در رتبه بندی قرار گیرد ، و سپس افراد بیشتری می توانند آن را بخوانند! متشکرم!)

نویسنده: اولگا مازور

توصیه شده: