موانع خوشبختی

تصویری: موانع خوشبختی

تصویری: موانع خوشبختی
تصویری: مجالس علماء | موانع سعادت و خوشبختی 2024, ممکن است
موانع خوشبختی
موانع خوشبختی
Anonim

یکی از دلایل مراجعه به روانشناس عدم وجود احساس خوشبختی در زندگی است. وقتی به نظر می رسد همه چیز آنجاست - سلامتی ، کار ، سقف بالای سر ، خانواده و غیره … اما خوشبختی وجود ندارد.

همانطور که در شوخی آمده است:

یک مرد غمگین وارد مغازه می شود:

- سلام منو یادت هست؟ من دیروز از شما توپ خریدم.

- من خواهم. توپ های بیشتری برای شما؟

- نه من از شما شکایت می کنم - آنها معیوب هستند.

- چه خبر - هوا را نگه نمی دارند؟

- نه اشکالی نداره

- و پس از آن چه؟

"آنها من را خوشحال نمی کنند."

در ارتباط با چنین تجربه "معیوب" از زندگی ، ادعاهایی در مورد خودتان مطرح می شود: "دیگر چه چیزی را از دست می دهید؟" ، که توسط داستانهای دوستان در مورد مشکلات دیگران و یا حسادت در مورد اینکه زندگی شما چقدر شگفت انگیز است ، تأمین می شود. اما این کمکی نمی کند.

پس خوشبختی چیست؟

ویکی پدیا آن را به عنوان یک وضعیت انسانی تعریف می کند که با بیشترین رضایت درونی از شرایط وجود فرد ، کامل بودن و معنادار بودن زندگی ، برآورده شدن دعوت انسانی خود ، و خودشناسی مطابقت دارد.

همانطور که تمرین نشان می دهد ، هر فرد معنای شخصی خود را در درک شادی قرار می دهد.

مثلا:

کنفوسیوس: "خوشبختی زمانی است که درک می شوید ، خوشبختی بزرگ زمانی است که شما را دوست دارند ، خوشبختی واقعی زمانی است که شما دوست دارید."

V. Nemirovich-Danchenko: "خوشبختی استثنایی یک فرد این است که در تجارت مورد علاقه خود باشد."

"بزرگترین خوشبختی این نیست که خود را خاص بدانید ، بلکه این است که مانند همه مردم باشید." M. Prishvin.

"تولستوی" خوشبختی لذت بدون توبه است.

E. Zola: "تنها خوشبختی در زندگی تلاش مستمر برای پیشرفت است."

"شادی فقط در جایی است که طبیعی باشد" A. Maurois.

D. Krishnamurti "خوشبختی در تغییر است ، نه در یافتن".

برادران استروگاتسکی: "خوشبختی فقدان ناراحتی و وجود آرامش است".

"ماندلا" یکی از نشانه های اصلی خوشبختی و هماهنگی عدم وجود نیاز به اثبات چیزی به کسی است.

ب. پاسکال: "ما فقط زمانی خوشحال می شویم که احساس کنیم به ما احترام می گذارند."

اما یک چیز مشترک وجود دارد که می توان آن را در همه گزاره ها متمایز کرد: شادی فرایندی است که بستگی به درک ما از جهان (نحوه خودمان ، جهان پیرامون ، نگرش دیگران نسبت به ما و غیره) و زندگی می کند. احساسات (و سرکوب نشده)

در مسیر خوشبختی ، اغلب باید با موانعی روبرو شوید که مانع لذت بردن از لحظات شگفت انگیز زندگی می شوند. مانند:

- شرم یا ترس (خود را بیان کنید ، شادی کنید ، خوش بگذرانید و غیره) ؛

گشتالت های ناقص (روابط ، اقدامات ، اهداف) ، که با پنجه های استخوانی به پاها می چسبند و در حرکت راحت و مطمئن جلو می روند.

- نگرش های مخرب ، که در دوران کودکی از والدین ، معلمان ، جامعه و غیره جذب شده است. کسانی که یک خط استاندارد برای ما طراحی کردند ، اما هرگز به ما یاد ندادند که به نیازهای خود با دقت گوش دهیم.

- احساسات زنده نشده (حسادت ، گناه ، اندوه ، پشیمانی ، غم ، ناتوانی ، کینه ، خشم و غیره) ؛

- آسیب های کار نشده که اثر عمیقی بر قلب گذاشتند و به ایجاد رفتارهای خاصی کمک کردند که به ما در دوران کودکی کمک کرد ، اما اکنون زندگی را غیر قابل تحمل می کند.

- انتقاد و نفرت از خود. صدایی ثابت در سرم که داستانی را درباره بد بودن ما بیان می کند و ما را با دیگران که به نفع ما نیستند مقایسه می کند.

-عزت نفس پایین ، عدم اعتماد به نفس و توانایی حمایت از خود ، جستجوی مداوم برای تأیید دیگران ؛

- عادت به رنج کشیدن ، مانند ارتباط با خانواده (مادر رنج می برد ، مادربزرگ رنج می برد ، و اکنون من نیز رنج می برم) ؛

- این انتظار که چیزی یا شخصی زندگی ما را تغییر دهد (برنده شدن در قرعه کشی ، شاهزاده روی اسب سفید ، جادوگر با هلیکوپتر آبی) ؛

- شیوه زندگی نادرست که بر سلامت و رفاه عمومی تأثیر می گذارد.

- فرسودگی شغلی (خستگی ، خستگی) ، عدم حساسیت به منابع لازم برای بازیابی ؛

- نیاز به کنترل کامل همه چیز.نه توانایی توافق بر این که در واقعیت ، ما کنترل کمی داریم و زندگی تصادفی و کمی قابل پیش بینی است.

- انواع مختلف اعتیاد دردناک (از الکل ، کار ، افراد دیگر ، غذا ، سیگار کشیدن و غیره) ؛

- ادعاها و انتظارات از افراد دیگر ؛

- محیطی که در آن هستیم (به هر حال ، این ما نیستیم که روابط را ایجاد می کنیم ، بلکه روابط ما را ایجاد می کنند).

- جستجوی ایده آل (شریک ایده آل ، کار ، بدن ، خانه ، و غیره) ایده آل هرگز قابل دستیابی نیست ، به این معنی که فرد نمی تواند از آنچه در آنجا وجود دارد احساس رضایت کند و چرخه تماس را تکمیل کند.

- نه توانایی احساس بدن ، کاهش سرعت و فرو رفتن در قدرت چنین زیبا "اینجا و اکنون".

برای شاد بودن - اول از همه ، شما باید علت ناراحتی را درک کرده و از بین ببرید - ترجیحاً در درمان شخصی یا گروهی (آنچه در گروه من "سنگ گرانیت در قفسه سینه" انجام می دهیم ، که از 6 فوریه شروع می شود) پس از همه ، همه اینها: "خودتان باشید" ، "از اعتیاد رهایی یابید" ، "گذشته را رها کنید" ، "با احساسات زندگی کنید" ، "آنطور که می خواهید زندگی کنید" ، "خود را دوست داشته باشید" و پیاده سازی سایر اجزای ضروری شاد بودن در واقعیت بسیار دشوار است (به خصوص اگر بخش مهمی از زندگی خود را با برخی از این "شکست برنامه" گذرانده باشیم).

و در نهایت ، من می خواهم داستان جان لنون را به یاد بیاورم:

وقتی 5 ساله بودم ، مادرم همیشه به من می گفت مهمترین چیز در زندگی شاد بودن است. وقتی به مدرسه آمدم از من پرسیدند که وقتی بزرگ می شوم می خواهم چه شغلی شوم. من نوشتم: "خوشحالم." آنها به من گفتند: "شما وظیفه را درک نکرده اید." و من پاسخ دادم: "تو زندگی را نفهمیدی …"

توصیه شده: