نگاهی متناقض به خیانت

تصویری: نگاهی متناقض به خیانت

تصویری: نگاهی متناقض به خیانت
تصویری: خیانت شوهر 2024, ممکن است
نگاهی متناقض به خیانت
نگاهی متناقض به خیانت
Anonim

یکبار خانمی برای مشاوره به من مراجعه کرد و دائماً در مورد رابطه شوهرش با زنی دیگر در سفر کاری گفت. او نگران این سال بود که چگونه می توان با این وضعیت زندگی کرد ، چگونه با خیانت ارتباط برقرار کرد.

من فوراً توجه می کنم که سعی می کنم توصیه ، راه حل های آماده ، نحوه ارتباط با این یا آن رویداد ، چه کاری انجام دهم ، زیرا این مانند تحمیل معمول نظر شما به نظر می رسد. وظیفه من این است که به مشتریان این مهارت را بدهم که خودشان به دنبال راه حل ها بگردند ، نگرش خود را نسبت به رویدادها شکل دهند و مسئولیت آنها را بر عهده بگیرند. تنها در این صورت بلوغ روانی قابل دستیابی است. مشاوره در مورد رابطه بین والدین عاقل و کودک درمانده است که وابستگی به حمایت مداوم از بیرون را ایجاد می کند. افرادی که بر اساس وابستگی وابسته به چنین روابطی عادت کرده اند ، اغلب آزرده می شوند و نمی فهمند در صورت عدم پاسخ آماده ، چرا باید هزینه پرداخت کنند.

من مشتری را تشویق می کنم تا با صدای بلند فکر کند ، و در فرآیند تفکر ، ساختاردهی افکار ، به بینش شخصی خود می رسد ، به راه حلی می رسد که برای شخص شخصی مناسب است ، و نه این واقعیت که مناسب شخص دیگری است.

من در انگیزه های خیانت و جزئیات وارد نمی شوم ، فقط توجه می کنم که شوهر زن را متقاعد کرد که او را دوست دارد ، با وجود این که همسر شواهدی داشت ، خیانت را انکار کرد.

او گفت که زنان دیگر برای او هیچ معنایی ندارند و حتی اگر نوعی رابطه وجود داشته باشد ، او اصلی ترین چیز در زندگی او بوده و او قرار نیست از او جدا شود. مرد از نظر شخصیتی قابل اعتماد ، محتاط است ، پول خوبی به دست می آورد.

به گفته همسرش: معشوقه او یک همکار در محل کار است ، او در یکی از شعب شرکت در شهر دیگری کار می کند ، ازدواج کرده ، دارای دو فرزند است. به نظر می رسد رابطه با همسرش خوب است. حتی در قلبم به او حسادت می کردم. من عصبانی شده بودم ، احساس بی عدالتی ، می خواستم همه چیز را به شوهرش بگویم. شماره تلفن وی در صفحه اجتماعی او ذکر شده است. من با او تماس گرفتم ، عصر بود ، فکر می کنم او با او بود ، صدایش شاد ، مطمئن است. در پس زمینه صدای او را می شنوم که می خندد. هیچ نشانه بیرونی از بحران خانوادگی وجود نداشت ، دندان هایم جیغ کشیدند …

Image
Image

او شوهرش را به ملاقات و صحبت دعوت کرد. او موافقت کرد. روز بعد من در شهر به آنها می آیم ، شوهرش و من در یک کافه ملاقات می کنیم ، من از رفتارهای غیراخلاقی همسرش به او می گویم ، مکاتبات او را با شوهرم نشان می دهم ، جایی که معاشقه و نکات جنسی وجود دارد (من به طور خاص کپی از پیام رسان). در حین خواندن ، شوهر جدی بود ، سپس دو دقیقه در سکوت نشست و فکر کرد. با استفاده از سردرگمی او می گویم: "به همسرت پیشنهاد بده که به رابطه اش با شوهرم پایان دهد." پاسخ این مرد مرا شگفت زده کرد: "چی به من پیشنهاد میدی؟ من همسرم را دوست دارم ، به او احترام می گذارم و به او اعتماد دارم و اجازه نمی دهم کسی نام او را آلوده کند. اینکه شما ، زندگی خود ، علایق خود را ندارید ، که از دیگران جاسوسی می کنید؟ خاک خود را بردارید و بروید. من می توانم بدون تو این را درک کنم. " این که بگویم احساس حقارت کرده ام ، بی آبرو یعنی هیچ نگویم. من به آن زن حسادت می کردم که شوهرش او را خیلی دوست دارد ، حتی اگر متوجه نقص های او شود ، طرف او را می گیرد. من برای مدت طولانی گریه کردم ، عصبانی شدم … و سپس متوجه شدم آنچه او در مورد من گفت حقیقت است. من بیش از حد درگیر زندگی دیگران هستم و فقط به خودم تف می کنم. شوهر آن زن به وضوح به او اعتماد دارد ، می فهمد که او را دوست دارد ، آنها رابطه جنسی ، روابط هماهنگ دارند ، او هرگز او را برای دیگری نخواهد گذاشت. شاید برای او این عاشقانه سطحی باشد و هیچ معنایی ندارد و شوهرش پایه و اساس ، پایه و اساس ، رفیق شما است … شاید حمایت از مرد شما ، اعتقاد به او هزینه بیشتری داشته باشد ، سپس دیگران به عنوان غیر ضروری ناپدید می شوند. ؟ طوری رفتار می کنم که انگار فقط او و نیازهایش را در زندگی دارم. و من همچنین می خواهم شکوفا شوم ، می خواهم زیبا بپوشم ، سفر کنم ، با مردم ارتباط برقرار کنم ، پیشرفت کنم … ".هفته بعد ، مشتری اعتراف کرد: "من از ادعای شوهرم ، تلاش برای کنترل او ، افشا کردن ، درگیری … خدا ، چقدر انرژی آزاد کرده ام ، برای اولین بار احساس کردم که زنده هستم! پس از آخرین مشورت ، او را در آغوش گرفتم و گفتم: "بدانید ، مهم نیست که چه اتفاقی می افتد ، من هنوز شما را دوست دارم. متاسفم که اعتماد نکردم."

Image
Image

خوانندگان عزیز ، نظر شما در این باره چیست؟

توصیه شده: