به من گفته شد که مشکلات را با همسران حل کن

فهرست مطالب:

تصویری: به من گفته شد که مشکلات را با همسران حل کن

تصویری: به من گفته شد که مشکلات را با همسران حل کن
تصویری: با یاد گرفتن این دعا تمام مشکلاتان حل میشود / استاد عبدالصمد قاضی زاده / Ustad Abdul Samad Qazi Zada 2024, ممکن است
به من گفته شد که مشکلات را با همسران حل کن
به من گفته شد که مشکلات را با همسران حل کن
Anonim

روان درمانی شخصی برای بسیاری از ساکنان فعال شهرها به طور فزاینده ای به بخش رایج زندگی تبدیل شده است. تقاضا برای خانواده درمانی ، هنگامی که یک زوج (اغلب) یا چند نفر از اعضای خانواده به قرار ملاقات می آیند ، نیز در حال افزایش است. در عین حال ، همیشه مشخص نیست که با چه س questionsالهایی ارزش دارد به متخصص مراجعه کنید ، قطعاً زمان آن است و از همه مهمتر ، آیا می توان مشکل را حل کرد؟ ایرنا گولوبا ، رئیس انجمن درمان گشتالت لتونی در گفتگو با The Village Baikal درباره این که زوج های متاهل در سنین مختلف با او چه می کنند ، چه تعصبی مدرن به نظر می رسد و مردان در روابط دچار چه مشکلاتی می شوند.

ما قصد طلاق نداریم

بین درخواست هایی که افراد مختلف در سنین مختلف به درمانگر خانواده مراجعه می کنند ، تفاوت وجود دارد. اما نقش در اینجا نه به اندازه سن فرد ، بلکه سن ازدواج و تجربه روزمره ایفا می کند: هرچه بیشتر باشد ، افراد واضح تر تفاوت بین مشارکت خود و مشارکت خود را می بینند. در اولین رابطه ، یک زن طبیعی می داند که تلاش کند ، خود را تطبیق دهد و به سمت بیرون برود ، و اگر مردی همین کار را نکند ، "اشتباه" می شود. اما وقتی زنی برای دومین یا سومین بار روی همان چنگک قدم می گذارد ، متوجه می شود که چیزی در مورد مرد درست نیست ، بلکه با او یا با انتخاب او درست نیست.

اخیراً تقریباً نیمی از زوج ها به ابتکار مردان به درمان می آیند - این یک روند نسبتاً جدید است. مردان متوجه شدند که چنین گزینه مناسبی وجود دارد - یک روان درمانگر. زمانی در ریگا به عنوان یک متخصص در بازگشت همسران شناخته می شدم ، در این راستا من از دست به دست دیگر منتقل شدم. یکبار مردی با من تماس گرفت و پرسید آیا این درست است که من مشکلات را با همسران حل می کنم و آیا نتیجه را تضمین می کنم؟ مطمئناً من یک مشکل حل کننده نیستم. من در روان درمانی خانواده مشغول هستم و در روند آن گاهی مشکلات حل می شود ، اما همسر آنها حل می کند. و هیچ تضمینی وجود ندارد - همه چیز به زوج بستگی دارد.

زمانی در ریگا به عنوان یک متخصص در بازگشت همسران شناخته می شدم ، در این راستا من دست به دست شدم

اغلب زوجین با مشکلی روبرو می شوند: زندگی در حال تغییر است ، خانواده مرحله جدیدی دارد ، لازم است به نحوی خود را با این شرایط وفق دهیم. آنها با خیانت ، با مشکلاتی در تربیت فرزندان مواجه می شوند. انتخاب های زیادی وجود دارد. اما اگر 10-15 سال پیش ، انگیزه اصلی برای آمدن خطر فروپاشی خانواده بود ، اکنون درخواست های دیگری ظاهر می شود. وظیفه هماهنگ سازی روابط ظاهر شده است: ما قصد نداریم یکدیگر را ترک کنیم و می خواهیم بهتر زندگی کنیم.

اگرچه هم قبلا و هم اکنون گاهی اوقات دیر می آیند ، اما هیچ چیز قابل تعمیر نیست. به عنوان مثال ، اگر معنای با هم بودن تمام شده باشد و معنی جدیدی پیدا نشده باشد ، غیرممکن است. یا اگر مردم بیش از حد دردناک به یکدیگر صدمه بزنند ، در درجه اول با خیانت ، خیانت. اگر ازدواج - چگونه بیان شود - "تغذیه" نمی شود ، غیرممکن است. یعنی وقتی رابطه به گونه ای تنظیم شود که یکی یا هر دو نتوانند آرزوها و خواسته های خود را در این ازدواج برآورده کنند. ساده ترین مثال کودکان هستند. من ازدواج های زیادی می دانم - ما قبل از هر چیز در مورد ازدواج های دوم صحبت می کنیم - که به دلیل این واقعیت که یکی از همسران قبلاً دارای فرزندان کافی بوده و دیگر نمی خواهد ، و همسر دوم آنها را ندارد ، از هم پاشیده است. و او می خواهد پدر یا مادر شود. این نیز اغلب منجر به فروپاشی اتحادیه می شود.

B3EUJrjW-FSnVgiC3gokAg
B3EUJrjW-FSnVgiC3gokAg

چه کسی متعلق به چه کسی است

وقتی زوجی با مشکل خیانت مواجه می شوند ، باید بدانید که خیانت برای آنها چیست. من طبقه بندی خودم را دارم: چهار قرارداد اولیه وجود دارد که مشخص می کند اتحادیه خاص چیست.

ازدواج پدرسالار: زن متعلق به شوهر است. و سپس خیانت چیزی است که پایه ها را تضعیف می کند ، اصل ازدواج را نقض می کند - البته این در مورد خیانت به همسر است. و زنان معمولاً از انجام این کار اجتناب می کنند ، مگر اینکه مایل به ازدواج باشند. در این شرایط خیانت به شوهر امری طبیعی است. همسران گریه می کنند ، نگران هستند ، اما اگر ببینند که جایگاه آنها به عنوان همسر خدشه ناپذیر است ، خود را فروتن کرده و می بخشند. یکبار ، دوبار ببخشید.در مورد سوم ، این س alreadyال پیش می آید: آیا من آماده این هستم که همیشه اینگونه باشد؟ و اگر او تصمیم گرفت که آماده است ، این معمولاً به دلیل خانواده های زیاد یا وابستگی مادی است. یک زن می تواند این کار را با یک ابزار کلاسیک زن - "اره" و امتناع از رابطه جنسی جبران کند. به خصوص پس از اولین بیماری منتقله توسط شوهر (STD. - ویرایش)

اگر در ازدواج ، شوهر متعلق به زن است - البته این موارد بسیار نادر است - پس معمولاً شوهر خیانت همسر خود را با تلخی می پذیرد. اما خیانت او اغلب سیگنالی است که ازدواج از مفید بودن آن گذشته است ، "پسر" رشد کرده است. زیرا اغلب شوهر متعلق به همسر است در صورتی که از نظر احساسی ضعیف تر و اغلب جوانتر باشد. در بسیاری از موارد ، ازدواج در جایی که زن بزرگتر است ، اتحاد یک مرد جوان کودک است که می خواهد ثبات زندگی را از طریق یک شریک با تجربه تر و با ثبات عاطفی پیدا کند. شما می توانید هر چیزی را که می خواهید بگویید ، اما ، به عنوان یک قاعده ، مشخص است که معشوقه در چنین ازدواجی کیست.

معمولاً شوهر متعلق به زن است در صورتی که از نظر عاطفی ضعیف تر و اغلب جوانتر باشد

در بین زوج های جوان ، روابط آزاد بیشتر و بیشتر به انتخاب هر دو وجود دارد

در ازدواج که هیچ کس متعلق به هیچکس نیست ، آزادی جنسی اغلب توسط هر دو مورد مذاکره یا پذیرفته می شود. و حتی اگر رابطه جنسی با اشخاص ثالث برای همسر دوم چندان خوشایند نباشد ، معمولاً یا بلعیده می شود ، یا هنوز چیزی تغییر می کند. اغلب قرارداد رابطه جنسی رایگان در واقع برابر نیست: معمولاً زن با آن موافقت می کند. او آماده ازدواج در جایی است که به شوهرش تعلق دارد ، اما شوهر این مفهوم را ترجیح می دهد که هیچ کس متعلق به هیچکس نیست و هر دو آزاد هستند. او آن را به خاطر بودن با او می گیرد.

اما در بین زوج های جوان ، روابط آزاد بیشتر و بیشتر وجود دارد وقتی که انتخاب هر دو باشد. چنین اتحادیه هایی در زوج های 45+ که پس از ازدواج دوم و گاهی سوم همدیگر را پیدا کرده اند نیز مکرر است. آنها در حال حاضر زندگی مستقیمی دارند و سرنوشت خود را به سختی با زوج هایی که در جوانی ملاقات کرده و زندگی مشترک را آغاز کرده اند ، محکم نمی کنند.

شگفت انگیزترین و بسیار رایج ترین مدل زمانی است که هر دو متعلق به یکدیگر باشند. این معمولاً برای افرادی است که در سنین بسیار جوان ملاقات کرده اند ، شخصاً با هم بزرگ شده اند ، بر مشکلات غلبه کرده اند ، از مدل مشارکت روابط شروع شده است. و آنها با همه چیز به یکدیگر تبدیل شده اند: کودکان ، شیوه زندگی ، عادات کوچک. آنها می توانند در سکوت صحبت کنند ، پشت به هم بایستند و با تنفس احساس کنند که روز کسی چگونه سپری شده است. و اگر خانواده ها به این شدت با هم ادغام شوند ، اولاً رابطه جنسی با شخص سوم بلافاصله احساس می شود و ثانیاً می تواند بحران جدی ایجاد کند و همین امر خیانت با حروف بزرگ است. زیرا کل مفهوم این ازدواج ، جایی که ما با هم تعلق داریم را به خطر می اندازد.

x4NJW7aDpXqiljyxfAbVeQ
x4NJW7aDpXqiljyxfAbVeQ

همسر سوم شوهر اولم

ممکن است به نظر برسد که زنان روابط زیادی را تحمل می کنند. اما مردان نیز تحمل زیادی دارند: کیفیت پایین زندگی زناشویی ، ناراحتی عمومی. چرا؟ زیرا هر تغییری تلاش زیادی می طلبد. اما ، متأسفانه ، زوج ها اغلب با یک درخواست می آیند: کاری انجام دهید تا همه چیز را در زندگی ما تغییر دهد ، اما ما چیزی را تغییر ندادیم.

علاوه بر این ، ظهور یک شریک جدید اغلب مشکلات جدیدی را اضافه می کند. روابط با همسر سابق و همسر جدید سابق آنها فقط یک آهنگ است. معمولاً ، این مورد با یک زن و شوهر همراه نیست ، یک درخواست فردی است. دردناک ترین لحظه ، تشکیل ازدواج دوم برای همسر اول سابق است. در بسیاری از موارد ، این توهم همچنان ادامه دارد: نظر خود را تغییر دهید ، برگردید. اما وقتی ازدواج دوم وجود دارد و فرزندی در آن ظاهر می شود ، از قبل مشخص است که چنین چیزی وجود ندارد.

لحظه بسیار دردناک بعدی: ملاقات زن جدید شوهر سابق با فرزندان. در برخی موارد ، همسر اول احساس می کند که مرد همان خانواده را ایجاد می کند ، اما با خانواده ای متفاوت. او با او به مکانهای مورد علاقه آنها می رود ، آنها در همان هتلها اقامت دارند و کارهای مشابه را انجام می دهند. زنان چپ گمان می کنند که زندگی خود و خودشان در حال نابودی است و البته این سخت ترین تجربه است.اما اگر همسران سابق با دقت رفتار کنند ، پس از مدتی در شرکت عمومی واقعاً واقعی است که "سومین همسر شوهر اولم" را به دوستان معرفی کنیم.

در مورد همسران جدید ، آنها نیز آرامشی ندارند. اگر در ازدواج قبلی فرزندی وجود داشته باشد ، همسران نگران هستند و مرد در پول ، کمک و مشارکت سرمایه گذاری می کند ، وقت زیادی را با خانواده سابق خود می گذراند. سپس واقعاً شبیه دوقلو می شود. و گاهی اوقات برای مدتی است. تنها یک راه حل وجود دارد - برخورد با همه کسانی که از آن احساس ناراحتی می کنند. اما این یک واقعیت واقعی است زمانی که یک مرد در دو خانواده به زندگی خود ادامه می دهد. او خیلی احساس خوبی دارد.

در واقع ، به طور عینی ، برای این دو خانواده کافی خواهد بود. اغلب مردان می آیند و می گویند: "من نمی توانم بشکنم. من عاشق یک زن هستم و زن دیگری را دوست دارم. از یک سو ، ما بچه دار می شویم ، از سوی دیگر ، ما باردار هستیم. چه باید کرد؟ " و من مطمئناً مسئولیت این را نخواهم داشت که بدانم با همه اینها چه کنم. اما اگر به مردان آنچه را که رویای آن را دارند ، اجازه دهید ، در واقع بسیاری از آنها تعصب را انتخاب خواهند کرد.

توصیه شده: