2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
در داستان ما ، تغییر قهرمان پس از پایان رابطه ناخودآگاه آغاز می شود. روان باردار رها شده و به خودش واگذار می شود. او نمی داند چگونه باید کاری انجام دهد ، و دختر تزار ، که ابتدا تحت سرپرستی پدرش زندگی می کرد ، و سپس با همه چیز آماده در کاخ های الهی ، چه می توانست بیاموزد؟ وقتی اروس او را ترک می کند ، احساس می کند آنقدر قادر به کنار آمدن با زندگی نیست که سعی می کند خودش را غرق کند. اما رودخانه بی وقفه او را به ساحل می برد. به نظر می رسد او می گوید: "نیروی زندگی شما بسیار بزرگ است عزیزم. این پایان داستان نیست."
و روان با تعظیم به الهه های مختلف می رود ، اما همه می گویند: "این برای ما نیست. این تجارت شما با آفرودیت است." روان نه تنها از قبل ناراحت کننده است ، بلکه باید با یک الهه عصبانی نیز روبرو شود. آفرودیت موافقت می کند که به حرف او گوش دهد و حتی قول می دهد که پسرش را به او بازگرداند در صورتی که روان تمام کارهایش را انجام دهد.
الهه عشق چهار وظیفه را به روان می دهد. پس از غلبه بر آنها ، روان تغییرات مورد نیاز خود را تجربه خواهد کرد. و داستان بعدی ما درباره چهار وظیفه و نحوه رشد روح یک زن است. او با هر شاهکاری کوچک تغییر می کند. با هر وظیفه ای که می داند ، می تواند و می تواند بیشتر از قبل انجام دهد.
در اولین کار آفرودیت (خوب ، نامادری سیندرلا) دستور می دهد تا توده عظیمی از دانه های مختلف را مرتب کند. استعاره ای بزرگ برای پتانسیل درونی ناشناخته. انبوهی از فرصت ها ، احساسات ، توانایی ها ، شانس ها ، منابعی که هر یک از ما داریم. اما ما واقعاً در ابتدای دوره تغییرات چیزی در مورد آنها نمی دانیم. طبقه بندی بذر موجودی است. روح شما و نه تنها روح شما از چه قابلیت هایی برخوردار است؟ چقدر پول در بانک دارید؟ چقدر انرژی برای تجارت ، زندگی ، عشق دارید؟ شما چه استعدادهایی دارید؟ چه چیزی می خواهید؟ بالاخره رویایی دارید؟ اگر رویایی دارید ، ابتدا باید دانه ها را مرتب کنید.
در داستان ما ، اولین واکنش روان ناامیدی است. او هرگز چنین چیزی در زندگی خود انجام نداده است ، قادر به انجام آن نیست و در حال حاضر آماده تسلیم شدن است. او نمی داند چگونه با این مسئله برخورد کند. و اکنون او نماد تصمیم است. مورچه ها مورچه ها ، با قدم های کوچک خود ، این کار را قابل انجام می کنند. نیازی به قدرت ، سرعت و حمله ندارد ، به توجه به جزئیات و تدریجی نیاز دارد. یک مورچه یک دانه است. و تا صبح ، کل توده دانه ها مرتب شده است. گندم به گندم ، ارزن به ارزن و گندم سیاه به گندم سیاه.
* در هر شرایط دشوار و غیرقابل درک ، بخوابید ، الاغ خود را پمپ کنید ، دانه ها را مرتب کنید. چی داری؟ چه می توانید بکنید ، حتی وقتی به نظر می رسد که دیگر نمی توانید کاری انجام دهید؟ مورچه هایی که می توانند به شما کمک کنند چه کسانی هستند؟
وقتی آفرودیت متوجه می شود که کار به پایان رسیده است ، او از خوشحالی اصلا نمی پرید و دوباره روان را گیج می کند.
در کار دوم دختر باید پشمی از گوسفند خورشید با لکه طلایی جمع آوری کند. کمی ، اما از آنهاست ، و این پشم را به آفرودیت بیاورید.
روان جوان به دیدن گوسفند آپولو می رود که از علف های سرسبز در علفزارها لذت می برد. معلوم می شود که اینها قوچ های سنگین با شاخ های جدی و حالت بسیار دشوار هستند. آنها هر از گاهی با یکدیگر می جنگند و نمادی از دنیایی است که تحت قدرت و رقابت اداره می شود. و قوچ های قدرتمند در این دنیا مانند ماهی در آب هستند. برای آنها ، تمام این رقابت ها فقط یک بازی بزرگ است.
روان می فهمد که پایین آمدن به دره و کشیدن پشم از این حیوانات بی قرار مانند مرگ است. آنها فقط او را زیر پا می گذارند. و دوباره او نمی داند چگونه با این کار برخورد کند. دختر دوباره به رودخانه فرود می آید و این بار یک نی صحبت کننده دستیار جادویی او می شود. "روان" ، نی زنگ می زند ، "نیازی نیست که مستقیماً بشکنید. قوچ ها از انرژی خورشید تغذیه می کنند. تا غروب صبر کنید. آنها بخوابند و تکه های کافی از پشم را روی خار بوته های مجاور باقی بگذارند. شاخه های درخت. شما می توانید پشم را جمع آوری کرده و کار را انجام دهید."
رید ، که تاکتیک متفاوتی را به روان پیشنهاد کرد ، دارای خرد بود. زندگی شما به این معنا نیست که چقدر قدرت یا پول دارید ، چقدر می توانید وزنه بزنید و آیا می توانید با همه قوچ های این دنیا روبرو شوید.عصای عاقل در مورد اهمیت گوش دادن به ریتم خود زمزمه می کند. او توصیه می کند کجا و چگونه قدرت مورد نیاز خود را به دست آورید و اجازه ندهید پایمال شوید ، اجازه ندهید روح شما حتی به خاطر آنچه بسیار ضروری است نابود شود. "تنها چیزی که نمی توانید برای عمیق ترین خواسته قلب بپردازید ، خود قلب است." به صدای نی گوش دهید ، به صدای درونی خود ، در ساحل همان رودخانه ای رشد می کند که اجازه نمی دهد روان بمیرد.
این وظیفه به ما یادآوری می کند که چه اتفاقی می تواند برای روح یک زن و روان رخ دهد ، اما نه زنان و نه مردان از این امر مصون نیستند. وقتی وارد یک رقابت رقابتی می شوید (که تقریباً همیشه اینطور است اگر به دنبال پول و موفقیت در دنیای خارج هستید) ، اگر سعی کنید این کار را "رو در رو" انجام دهید یا خواستار بیشتر و بیشتر پشم گوسفند شوید ، پایمال خواهید شد..
* در اینجا دوباره ، مانند عشق و آفرودیت - شکل کهن الگویی شخصیت ما را جذب می کند. با تمایل بیشتر و بیشتر ، شما کاملاً با قوچ های طلایی (نماد کهن الگوی ثروت و موفقیت بیرونی) ادغام می شوید و روح خود را در جایی در این راه ترک می کنید ، یا به سادگی فراموش می کنید که روح دارید. در این صورت ، او مطمئناً زیر پا گذاشته خواهد شد.
ادامه دارد…
توصیه شده:
خورخه بوکای: 20 قدم در راه رسیدن به خودتان
خورخه بوکای ، روان درمانگر و نویسنده آرژانتینی است. او بیش از 30 سال را به روان درمانی اختصاص داد و پس از آن به نوشتن کتاب روی آورد. "من سعی می کنم در هر جمله فقط افکاری را که در مزایای آنها از تجربه خودم متقاعد شده بودم ، وارد کنم."
آنچه بر سر راه عشق قرار می گیرد
هر یک از ما آرزوی مشارکت شاد و هماهنگ را داریم. (در اینجا دختران به نشانه موافقت سر تکان می دهند و پسرها پوزخند می زنند ، اما در واقع ، آنها نیز این گونه می خواهند - در عشق و هماهنگی). سپس چه اتفاقی می افتد - شما فقط باید با هم باشید و از خوشبختی لذت ببرید؟ اما هنوز هم ، چیزی مدام با این "
زنان و مردان شجاع بدون راه
وقتی زنان تصمیم می گیرند همه چیز را کنترل کنند ، طبق قانون قطبیت ، پسرها توسط آنها پرورش می یابند ، نه مردان. در عین حال ، تعداد مردان کمتری وجود دارد که بتوانند وظیفه مردانه خود را انجام دهند - راه خود را دنبال کنند. به یاد داشته باشید که چگونه نماد یک زن و یک زن است.
چرا یک کارگر از راه دور بیکار می شود؟
"اوه ، من زندگی بسیار فوق العاده ای دارم! فقط نمی تواند باشد! فردا مطمئناً مرا اخراج خواهند کرد! " ترس از اخراج شدن یکی از بزرگترین ترس های افرادی است که از راه دور کار می کنند. چرا اینطور است؟ هیچ ارتباطی از جمله احساسی با تیم و رهبر وجود ندارد.
اجتناب از زندگی: 5 راه برای انجام ، نه بودن
سلام خواننده گرامی! امروز می خواهم با این جمله شروع کنم که مهم است نه انجام دادن ، بلکه بودن. من این عبارت نامفهوم را توضیح خواهم داد. در ذهن یک فرد ، انواع مختلفی از بودن در این دنیا وجود دارد. من در مورد حوزه های احساس ، احساس ، فعالیت ، تفکر صحبت می کنم.