مهارتهای مهم

تصویری: مهارتهای مهم

تصویری: مهارتهای مهم
تصویری: مهارتهای زندگی؟.Life Skills? 2024, ممکن است
مهارتهای مهم
مهارتهای مهم
Anonim

من می خواهم دو تفکر را که با کلمات شکل گرفته ، با درک واضح ، آشنا برای مدت طولانی و مانند همیشه جدید ، به روح من آمده است بنویسم. احساس از آنها - پرها ، به آرامی در قایق ها به صورت نیم دایره می لغزند. اولین مورد در مورد درگیری با کودکان است. به نظر من سهم شیر از تربیت ، شاید بزرگترین بخش آن ، دقیقاً در آنها گذاشته شده و آشکار می شود. در این لحظات ، هنگامی که می خواهید به سرعت امتیاز بگیرید ، و خرج کنید و ادغام شوید. به سرعت همه چیز را خاموش کنید و به جای خود بازگردانید - حال و هوای کودک ، مسیری که طی کردند ، فعالیتی که انجام می دادند. مشکل را در اسرع وقت حل کنید ، زیرا از نظر منفی مشکل و دشوار است ، زیرا ناراحت کننده و حیف است که زمان را هدر دهید. اما دقیقاً این لحظات است - زمانی که کودکان چیزی را با یکدیگر در میان نمی گذاشتند ، زمانی که باید آماده می شدند و تا یک ساعت معجزه می کردند ، و کودک انتخاب می کرد که چه چیزی بپوشد و انگیزه زیادی احساس نمی کند ، وقتی از او درخواست می کند صد و یک کارتون و شما امتناع می کنید ، یا یک شلنگ می خرید و شما امتناع می کنید ، و او از شما عصبانی است ، یا با صدای بلند گریه می کند ، یا بی سر و صدا به زیر پتو یا گوشه دور در زیر میز در آشپزخانه می رود و خود را بر روی خود دفن می کند. هنگامی که با یک ستاره روی زمین در مغازه یا مترو دراز می کشد زانو می زند و وقتی نیاز به کار دارید تند و زننده فریاد می زند و مانند زنبورهایی هستند که گیر کرده اند و زحمت می کشند … این لحظه ها

77
77

ظریف ترین ، سخت ترین مکث ، توقف و آگاهانه ترین ، متفکرانه ترین تصمیم - چگونه در حال حاضر عمل کنیم ، چه چیزی را بیان کنم و چه چیزی را در کنار خود داشته باشم ، چه چیزی بگویم و چه کاری انجام دهم - و چه چیزی نه. زیرا در آنها است که نگرش به "احساسات منفی" ایجاد می شود - چه چیزی را می توان احساس کرد و چه چیزی نیست ، مادرم از چه چیزی می ترسد (که وقتی بزرگ شوم از آن می ترسم) ، آنچه مادرم از آن شرم دارد (به همین دلیل من احساس گناه خواهم کرد و این احساسات را از خود پنهان خواهم کرد) ، چه چیزی را مجازات می کند و چه چیزی اجازه می دهد ، چه چیزی او را تشویق می کند ، و چگونه پیشنهاد می کند که احساسات خود را از بین ببرد ، چگونه آنها را بیان کند ، به چه شکلی. توانایی زندگی در درگیری ها ، احساس یا عدم احساس انگیزه های واقعی خود ، نگرش نسبت به شخص دیگر ، مفهوم عدالت ، وجدان ، محدودیت های شخصی و دیگران ، توانایی زندگی نکردن و توانایی اصرار بر خود. توانایی صادق بودن با خود و دیگران - این بستگی به رفتار مادر در این لحظات دارد. این آگاهی که نظر من ارزشمند و مهم است ، و احساسات من حق وجود دارند ، یا فقط یک مدل رفتار ظاهراً قابل قبول وجود دارد ، که به لطف آن "جهان" (مادر را بخوانید) مرا پذیرفته و دوست خواهد داشت. من خیلی وقتها عجله دارم من خیلی اوقات ناراحتم اما اینها لحظات کلیدی هستند که فرصت ها و شانس های زیادی را برای رشد واقعی ، سرمایه گذاری ، آموزش فراهم می آورند. و بلافاصله اشتیاق زیادی برای چنین موقعیت ها و علاقه ، علاقه والدین ، علاقه حیاتی وجود دارد.

و دوم ، مشابه ، اما در طرف دیگر. افکار مانند شب و روز هستند. این روز همان روز است. من امروز را دیدم و ناگهان متوجه شدم که پسران من روی سرگیویچ در چند دهه اخیر هستند ، مردی با نگرانی هایش ، و نه یک خانه کوچک ، با پروژه هایش ، نه طراحان ، با زندگی و سرنوشتش. اره یورا - یک مرد حساس ، ثروتمند در تصاویر ، رنگارنگ ، مهربان ، نرم. همچنین ، به هر حال ، کسی که کار می کند ، همچنین دارای خانواده خود است. لوکیانا عمویم را دید:) معدن طلای من. فردی متعادل ، بالغ و با وقار. و قلب مادرم برای آنها فرو ریخت - نه به این دلیل که آنها در آنجا در آینده خیالی احساس بدی دارند. و از آنجا که - در آنجا - هیچ چیز را نمی توان به طور اساسی اصلاح کرد ، خوب ، یا شانسها از نظر نظامی کم خواهند بود ، و بنابراین تمام هدف دوران کودکی نه تنها آموزش (تلاش برای پیگیری آن نگرشهایی است که شما برای یک فرد برای زندگی ایجاد می کنید) ، بلکه همچنین برای تغذیه ، گرم کردن ، همانطور که ما سعی می کنیم هر سال با آفتاب دریا در طول سال مسکو تا روده گرم می شویم ، فقط در اینجا ما در مورد مقیاس های تندتر و مهمتر صحبت می کنیم. در حدود یک سال اخیر ، من نخهای صورتی-صورتی از عشق را از اینجا و اکنون ، از ماریانای بزرگسال گرفته تا دختر کوچک درونم ، کشیده ام ، آنجا زندگی می کنم ، گریه می کنم ، می لرزم ، یخ زده ام ، گم شده ام.من به او می گویم: "مریشا ، من بزرگ شدم ، و اکنون می توانم به طور قطع به شما بگویم - جهان مهربان است. همه چیز در آن حل می شود ، مگر اینکه در مورد زندگی ، مرگ و عشق باشد. به مردم می توان اعتماد کرد. شما با ارزش هستید ارزشمند فقط به این دلیل که شما هستید. فقط به این دلیل که شما متولد شده اید و هستید ، که یک انسان هستید و غیره و غیره. " من در سنین مختلف ، در لحظات آسیب زا و واقعیت جادویی مختلف غواصی می کنم ، پلی را از آینده ، که در حال حاضر است ، به گذشته کشانده ام ، که در واقع ، همانطور که توسط آگاهی ، روح درک می شود ، معلوم می شود که زمان حال است. دارم سعی میکنم شفا بدم برای اضافه کردن آنچه مادرم اضافه نکرده است. ماتریس خانواده خود را به میلی متر تغییر دهید و این یک کار بزرگ است. و من به طور موازی آن را درک می کنم. در حال حاضر ، من این ماتریس را برای فرزندانم ایجاد می کنم. و علاوه بر نگرش نسبت به زندگی در آنجا ، نگرش کلی نسبت به خود و جهان نیز وجود دارد - دقیقاً همان چیزی که در چشم گاو نر ، مادر شکل می گیرد. و این از بسیاری جهات سرنوشت است. اغلب اوقات. اگر نه (فقط گنگ))) - همیشه.

و همه اینها - شرح داده شده ، آنچه من در مورد آن صحبت می کنم - جهانی نیست ، من فلسفه نخوانده ام و با آن آغشته شده ام. این کف روزانه روزها ، چیزهای کوچک روزمره است ، این واقعی ترین ، جدی ترین و مسئول ترین اینجا و اکنون است. اگر فقط نمی دانید در چه لحظه ای از دوران کودکی ، شاید در تلاش برای یافتن و به دست آوردن دوباره خوشبختی ، پسر بزرگسال من به گریه کردن خود آرامش می بخشد - در این - بسیار روزمره ، و ظاهراً بی اهمیت - اینجا و اکنون.

توصیه شده: